آیا تا به حال در مورد روانشناسی قربانی گری چیزی شنیده‌اید؟

یکی از رایج‌ترین فرهنگ‌های رفتاری ما انسان‌ها «قربانی گری» یا «قربانی دانستن» و گریز از مسئولیت‌پذیری در برابر وضعیت‌های مختلف زندگی است. این گرایش در تمام سطوح اجتماعی، خانوادگی و فردی به خوبی دیده می‌شود. اگر خوب به اطراف خود نگاه کنیم، افراد بسیاری را می‌یابیم که شاکی و ناراحت هستند و دیگران را سرزنش می‌کنند؛ اما در روانشناسی قربانی گری، سرزنشگری و مسئولیت گریزی نوعی سبک زندگی و رفتار کلی است که از چهار بخش فکر، عمل، احساس و حالت بدنی خاص تشکیل می‌شود. افراد این سبک رفتاری را انتخاب می‌کنند و بابت آن هزینه‌های زیادی می‌پردازند و البته اگر آگاهانه جایگزین بهتر و مفیدتری برای آن بیابند، می‌توانند الگوی رفتاری کارآمدتر و مؤثرتری انتخاب کنند.

مثلث کارپمن چیست؟

در سال ۱۹۶۰ استفن کارپمن مثلثی را به عنوان مثلث کارپمن ابداع کرده که در آن به توضیح نقش افراد و نوع رفتارهای آن پرداخت که درگیر روابط مخرب و آزاردهنده شده اند و علت حضور و تداوم این رفتارها را مورد بررسی قرار داده است. استفن مثلث کارپمن را به سه دسته:

  • قربانی
  • آزاردهنده
  • ناجی

تقسیم می‌کند که در این مثلث افراد ناجی و آزاردهنده در قسمت بالای مثلث و قربانی در سمت پایین قرار گرفته است.

  • نقش ناجی: افرادی که نقش ناجی را در مثلث کارپمن بازی می‌کنند، جزو آن دسته از افرادی هستند که معمولاً تمایل به حل مشکلات دیگران دارند. این افراد تلاش می‌کنند تا با دادن حس گناه به افراد قربانی آنها را به خود وابسته کنند. این افراد برای آنکه حس خوبی نسبت به خود داشته باشند به حضور دیگران در زندگی شان احتیاج دارد و افرادی که نقش ناجی را در زندگی بازی می‌کنند اگر قادر به کمک دیگران نباشد به شدت احساس گناه می کنند.
  • نقش قربانی: شخص قربانی شکست خورده و ناامید است که احتمالا از اطرافیان یا زندگی ضربه خورده است و نمی تواند با این موضوع کنار بیاید و آن را بپذیرد. البته ممکن است این افراد چنین ضربه ای را دریافت نکرده باشند اما همین احساس باعث می‌شود تا فرد وارد نقش قربانی شود. این افراد اغلب به دنبال یک ناجی برای خود هستند.
  • نقش آزاردهنده: فرد آزار دهنده کسی است که از کمک خود پشیمان است و حال در صدد آزار فرد مقابل است. این افراد بسیار به محکوم کردن، انتقاد، سرزنش و کنترل زیاد تمایل دارند و عموماً خشمگین و عصبانی هستند.

حال با این پیش‌زمینه ذهنی درمورد نقش قربانی به توضیح قربانی گری می‌پردازیم. با ما همراه باشید.

قربانی گری چیست؟

از نظر آلبرت الیس یکی از مخرب‌ترین دل‌مشغولی‌های انسان بروز رفتار قربانی گری است. این بازی باعث به وجود آمدن وقایع و درگیری‌های بزرگی است؛ همانند جنگ‌ها، تنش‌ها و منازعات و همچنین عدم توفیق در روابط بین فردی که بخش قابل‌توجهی از ناکامی‌ها در زندگی را شامل می‌شوند. بازی سرزنش معمولاً به صورت شماتت کردن یا مقصر قلمداد کردن دیگران در ازای رفتاری است که به نظر ما ناخوشایند می‌آید نمایان می‌شود که در این حالت به جای ایجاد تغییرات یا انجام اقدامی مفید در جهت بهبود شرایط، بر مقصر دانستن عوامل بیرونی تأکید داریم.

باورهای غیرمنطقی قربانی گری به عنوان نیروی محرکه در این بازی سرزنشی

در بحث قربانی گری، ۴ باور غیرمنطقی به عنوان نیروی محرکه وجود دارد که در ادامه به شرح مختصری از هر باور خواهیم پرداخت:

1) باور اول: همواره فرد دیگری غیر از خود من مقصر است و باید سرزنش شود.

این باور به‌طور کل نادرست است. در بسیاری از موارد، یک رویداد یا اتفاق منفی ناخواسته رخ می‌دهد که واقعاً در وقوع آن کسی مقصر نیست؛ مانند زمانی که فردی دچار سکته قلبی و سرطان شود و شخص ریشه‌های این ناگواری را در جایی خارج از سبک زندگی یا عملکرد خود می داند؛ یا اختلاف نظری که ممکن است افراد با هم داشته باشند و از دیدگاه یکدیگر خوششان نیاید؛ در این حالت، انگشت انتقاد به سوی هم نشانه می‌روند و نمی‌توانند با هم به خوبی کنار بیایند.

2) باور دوم: فرد مقصر سزاوار بی‌حرمتی است.

این باور غیرعقلایی است و افراد بین خطا و خطاکار تفاوت قائل نمی‌شوند. در این باور نمی‌گویند کاری که کردی اشتباه بوده بلکه می‌گویند به خاطر اشتباه و خطایی که مرتکب شدی ارزش و احترام کمتری داری؛ تو مقصر و سزاوار سرزنشی، پس کمتر هم قابل‌احترامی! این نوع استدلال قاعده اصلی بازی سرزنشگری یا قربانی گری است؛ اما باورها همیشه واقع‌گرایانه نیستند! حتی اگر فردی کاری را به اشتباه انجام داد به این معنا نیست که او انسان بدی است یا سزاوار احترام کمتری است. اگر این چنین بود، همه ما باید شأن و احترام خود را از دست می‌دادیم، چون همه انسان‌ها در طول زندگی کم‌وبیش خطا و اشتباه و انتخاب‌های نادرست انجام داده‌اند.

3) باور سوم: آموختن و درس دادن به انسان‌ها به شیوه بی‌حرمتی کردن به آن‌ها ضروری است.

استفاده از قهر، فحاشی، اتهام زدن و بی‌ادبی یا استفاده از زور و اجبار بدنی همه‌ی روش‌های سنتی برای قطع رابطه انسانی و بستن راه و گفت‌وگوی سازنده است. آن هم در جایی که اختلاف‌نظرها و تفاوت‌ها را می‌توان به‌طور عقلانی بررسی کرد. قربانی گری در پی حل مسالمت‌آمیز و سازنده اختلاف‌ها نیست بلکه هدفش به‌طور مبهم و غیر سازنده این است که افراد خاطی مجازاتی که سزاوار آن هستند را دریافت کنند.

4) باور چهارم: هیچ تقصیری متوجه من نیست.

بیشتر نارضایتی افراد به دلیل عدم پذیرش مسئولیت شخصی در مسیر ارضای نیازها و خواسته‌هایشان است. عدم پذیرش مسئولیت شخصی اعمال و کردار، راه مؤثر تغییر را می‌بندد. مسئولیت گریزی یا امتناع از پذیرش مسئولیت در تمام تعاملات و اقدامات بر اساس باوری است که می‌گوید به هیچ‌وجه اشتباه کردن مجاز نیست و دیگران نباید درباره من اشتباهی بکنند. پس، آسان‌تر و بهتر است که به جای پذیرفتن خطا بودن کار خود و اصلاح آن، دیگران را مورد سرزنش قرار دهیم. از این رو، اشتباه و خطا کردن به منزله داشتن عیب و نقص است و متقابلاً این بدان معنا است که در صورت بروز خطا از طرف ما، ارزش دریافت احترام را نداریم! اما موضوع اینجاست که نقص و عیب واقعی همین «توقع کامل و بی‌نقص بودن» است.

سه گام طلایی برای رهایی از قربانی گری

اگرچه افراد بی‌نقص نیستند، می‌توانند از اشتباهات خود بیاموزند؛ به شرطی که خطا و اشتباه خود را بپذیرند و رفتار خود را در آینده تغییر دهند؛ اما متأسفانه افرادی که قربانی گری می‌کنند، همواره در محیط و عوامل بیرون از خود به دنبال مقصر می‌گردند تا اشتباه را به گردن آن بیندازند و آن را به عنوان عامل اصلی سرزنش کنند. برای آنکه بتوانیم بازی سرزنشگری را متوقف کنیم، لازم است صادقانه به ارزیابی خود بپردازیم.

اگر همیشه اطرافیان - مثل فرزندان، خواهر، برادر، همسر، کارکنان و دوستان - هستند که باعث عصبانیت و ناکامی شما می‌شوند و این موضوع به دفعات در زندگی‌تان رخ می‌دهد، مثلاً بیشتر از یکی دو بار در هفته، آنگاه تقریباً می‌توانید مطمئن باشید که شما هم بازیگر صحنه قربانی گری و سرزنشگری هستید و برای آنکه خوشنودی زندگی را تجربه کنید، باید کارهایی متفاوت انجام دهید:

  • اول، از این باوری که به شما می‌گوید همواره کسی مقصر است و باید سرزنش شود و تاوان عملش را بپردازد دست بردارید. زندگی روزانه دادگاه حقوقی نیست و شما هم قاضی و هیئت منصفه نیستید و خودتان و دیگران را به‌طور غیرمشروط، بدون داوری بپذیرید؛ قرار نیست دیگران مانند شما فکر و عمل کنند تا آدم‌های قابل‌احترامی باشند. به قول آلبرت آلیس، کجا نوشته شده است که رفتار و فکر و سلیقه و خواست شما معیار و استاندارد است و همه باید با آن خود را تطبیق دهند؟
  • دوم، مسئولیت‌پذیری را از نگاهی دیگر و به عنوان راهی برای یادگیری از اشتباهات خود و خطاپذیری خود را به عنوان راهی برای اصلاح و بهبود خویش ببینید. ما از اشتباهاتمان درس می‌گیریم.
  • سوم، اینکه هر زمان در موقعیتی احساس کردید که فردی به شما ظلم کرده و یا خطا و اشتباه وی برای شما مشکلاتی به وجود آورده، قبل از قضاوت عجولانه خود و دیگران، کمی تأمل و صبر کنید. نکته مهم اینجاست که بهترین و سریع‌ترین راه پیشگیری از فرو افتادن به ورطه سرزنشگری، مسئولیت‌پذیری است. مسئولیت‌پذیری یعنی هرگز هیچ‌کس را برای شرایط و وضعیتی که در آن هستید، چیزی که شده‌اید، آنچه دارید یا ندارید، سرزنش نکنید. آگاه باشید که چنانچه از چیزی ناراضی هستید، در زمان و موقعیتی از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده‌اید یا مسئولیت رفتار و گفتار احساس و اقدام خود را نپذیرفته‌اید و آن را به گردن دیگری یا شرایط و عوامل محیطی انداخته‌اید. این ارزیابی یاری‌تان می‌کند تا تغییر لازم را در خود یا شیوه رفتارتان اعمال کنید.

کوچینگ راهی برای خلاصی از حس قربانی گری

خلاصی از قربانی‌گری یک فرایند پیچیده است و به تنهایی می‌تواند چالش‌برانگیز باشد. اما با استفاده از روش‌های کوچینگ، می‌توانید به تدریج از این الگوی ذهنی خلاص شوید. در زیر، سه بند کوچینگ را برای خلاصی از قربانی‌گری شرح می‌دهم:

  • تشخیص الگوهای قربانی‌گری: اولین گام برای خلاصی از قربانی‌گری، تشخیص الگوها و رفتارهایی است که به عنوان قربانی‌گری شما را متوجه می‌شوند. در این مرحله، توجه به احساسات، افکار و رفتارهایی که در مواجهه با سایر افراد نشان می‌دهید، ضروری است. این تشخیص الگوها به شما کمک می‌کند تا درک بهتری از خود داشته باشید و بتوانید به طور موثری با آن‌ها برخورد کنید.
  • تغییر الگوهای ذهنی: بعد از شناسایی الگوهای قربانی‌گری، می‌توانید روی تغییر آن‌ها کار کنید. در این مرحله، کوچ به شما کمک می‌کند تا الگوهای ذهنی منفی را با الگوهای مثبت و سازنده جایگزین کنید. برای مثال، می‌توانید روی تقویت اعتماد به نفس، ارتقای مرزها و مراقبت از خود تمرکز کنید. همچنین، تمرینات روانشناختی مانند تمرینات تصویرسازی مثبت و تمرینات مثبت اندیشی نیز می‌توانند مفید باشند.
  • تقویت مهارت‌های میان‌فردی: در این مرحله، کوچ‌تان می‌تواند شما را در تقویت مهارت‌های میان‌فردی کمک کند. برقراری ارتباط مؤثر، قراردادن مرزهای سالم و مشخص، ابراز نیازها و تمایلات به طرف مقابل، و تقویت مهارت‌های اجتماعی می‌توانند شما را در برابر قربانی‌گری محافظت کنند.

مهم است بدانید که خلاصی از قربانی‌گری یک فرایند طولانی است و نیازمند صبر و پشتکار است. در نهایت، همکاری با یک کوچ ماهر و متخصص در این حوزه، می‌تواند به شما در این مسیر کمک کند.