تفاوت کوچینگ با سایر رشتهها و مهارتهای پشتیبان
در دنیای امروز که توسعه شخصی و حرفهای برای افراد بسیار اهمیت پیدا کرده، اصطلاحاتی همچون آموزش، مشاوره روانشناسی، منتورینگ و... ممکن است به جای یکدیگر اشتباه گرفته شوند، اما تفاوتهای مهمی در ذات آنها وجود دارد. در این مقاله از فراکوچ می خواهیم به توضیح مختصری از هر کدام بپردازیم، تا تفاوت بین آنها را بهتر درک کنید.
آموزش:
نام فردی که آموزش میدهد، مدرس است. مدرس هم متخصص است و هم دانش مرتبط دارد. ارتباط مربی یا مدرس با دانشجو یکطرفه و تاثیر آن بر یادگیری گاها کوتاه میباشد. او با استفاده از تکنیک آموزش موارد مورد نیاز را به دانشجو درس میدهد و دانشجویان گوش فرا میدهند که در این راه انتقال اطلاعات و علم به دانشجو، که فردی سالم و توانا است، صورت میگیرد. در این روش دستور کار آموزش توسط مدرس تنظیم میگردد.
مشاوره:
در این روش، مشاور با استفاده از تکنیکهای روانشناسی و با تخصص و تجربه خود، از مشکلات مراجعهکننده مطلع شده و برای حل آنها به گذشته فرد رجوع میکند و آسیبهای روانی را شناسایی کرده و در صدد حل و فصل آن و ارائه راهکار برمیآید. مراجعهکننده فردی سالم و توانا و در عین نیازمند کمک مشاوره است. در تکنیک مشاوره فرد بعد از پایان جلسات از یک فرد زیر نرمال به یک فرد نرمال تبدیل میشود.
تفاوت کوچینگ و مشاوره
کوچینگ و مشاوره نیز شباهتهای زیادی با یکدیگر دارند. در هر دو مورد ، یک نفر (مربی یا مشاور) با همدلی به مشتری گوش فرا می دهد زیرا آنها در مورد موضوعی که مشتری برای جلسه آورده است، کار میکنند. هر دو مکالمههای یک به یک، محرمانه و پرمعنی هستند. نقش کوچ این است که از کوچی حمایت کند تا یک وضعیت یا هدف مورد نظر آینده را مشخص کند، خوب گوش دهد و سؤالاتی را مطرح کند زیرا این کوچ است که راه های پیش رو را بررسی میکند. مشتری زمانی نیاز به مشاور دارد که برای حل مسائل پیچیده روانشناختی گذشته دچار مشکل شود. بنابراین، تفاوت اصلی بین کوچینگ و مشاوره این است که آیا مکالمه متمرکز بر گذشته است یا آینده. پیشنهاد شده است که کوچینگ باید بر حال و آینده متمرکز شود، در حالی که مشاوره تمایل دارد تا بر کشف و حل مسائل مسئله دار در گذشته شخص متمرکز شود.
تفاوت کوچینگ و مشاوره تخصصی
مشاور فردی است که در زمینه خاصی تخصص دارد و معمولاً مراجعین برای دریافت پیشنهاد و یا راهکار به ایشان مراجعه میکنند برای مثال، مشاور مدیریت از چک لیست برنامههای از قبل طراحیشده یا بومی شده برای یک سازمان در جهت حل مشکلات مربوط به کارمندان و غیره، استفاده میکند تا استانداردسازی و هدایت سازمان به انجام رسد. مشاورها غالباً پس از حل یک مشکل خاص، صحنه را ترک میگویند؛ اما در کوچینگ از طریق یک کوچ به روش جامعتری به مسائل پرداخته میشود. در فرایند کوچینگ لزومی ندارد که کوچ در حرفه مراجع تخصص داشته باشد، بلکه یک کوچ با به کار گرفتن دانش و جوابهای خود کوچی، سؤالاتی را مطرح میکند و به او کمک میکند که خود جوابها را پیدا کند و ارزشهای موردنظر خود را روشن سازد. در چنین فرایندی، یک کوچ با کمک کوچی، وضعیت را بررسی میکند و یک نقشه اجرایی تهیه و با او در پیدا کردن راهحل مسأله تشریکمساعی میکند.
منتورینگ:
در تکنیک منتورینگ، منتور نقشآفرینی میکند. منتور فردی حرفهای است و در یک رشته خاص تخصص دارد؛ به عبارتی در این رشته تحصیل کرده یا صاحب تجربه است. منتور عارضه را کشف، گزارش آن را به منتی (مخاطب منتور) ارائه میدهد؛ به او مشاوره و آموزش میدهد. در واقع، منتور از تمامی تکنیکها از جمله کوچینگ و روانشناسی نیز استفاده میکند. درواقع، به صورت بنیادی به ریشهیابی مشکل، تهیه گزارش از آن و مشاوره در جهت حل آن مورد مینماید.
تفاوت کوچینگ و منتورینگ
کوچینگ و منتورینگ اصطلاحات نزدیکی هستند که شاید تاکنون در مورد آنها مطالبی شنیده باشید. کوچ و منتور مهارتها و فرآیندهای مشابهی را به اشتراک میگذارند. با این وجود انتظار می رود که منتورها اطلاعات تخصصی در مورد موضوع بحث داشته باشند. منتورینگ فرایندی برای انتقال دانش، بینش و تخصص از شخصی به شخص دیگر است. از طرف دیگر کوچها دیگر نیازی به دانش تخصصی در مورد موضوعی که مورد بحث قرار میگیرد، ندارند. منتور یا ارشادگر، فردی است که در زمینهای خاص تجربه کسب کرده است و معمولاً همچون ریشسفید دانش و عقل خود را به مراجع منتقل میکند. مراجعین معمولاً چون احترام خاصی برای ارشادگر قائلاند، از او راهنمایی و نصیحت خواسته و به توصیههای او عمل میکنند؛ درحالیکه کوچینگ، فرایندی است که در آن راهنمایی و نصیحت جایگاهی ندارد. حتی اگر کوچ در زمینه موضوع مراجع تجربه مشابهی داشته باشد، نباید از آن در طول جلسه استفاده نماید. نقش کوچ پشتیبانی از کوچی برای یافتن راه حلها و ایدههای خود است. منتور را میتوان به عنوان یک مشاور خردمند در نظر گرفت در حالی که کوچ بیشتر یک فرد تسهیلکننده و متفکر است. تمایز دهنده اصلی هدایت یا عدم هدایت شخص در نقش پشتیبانی است. اگرچه کوچ و منتور هر دو میتوانند روند مکالمه را هدایت کنند، اما کوچ زمانی که کوچی باید کاری را انجام دهد به او دستورکار نمیدهد. این بدان معناست که کوچ درمورد اقداماتی که یک کوچی ممکن است انجام دهد، توصیه یا راهنمایی نمیکند. از طرف دیگر، منتور نقش هدایت کنندهتری دارد. از منتورها انتظار میرود پیشنهادات، دیدگاههای مشترک و راهنمایی را ارائه دهند. همانطور که متوجه شدید، هر دو نقش قصد دارند از مراجعهکننده خود حمایت کنند. در کوچینگ، پشتیبانی به عنوان تسهیل انجام میشود، در حالی که، در منتورینگ، پشتیبانی شامل راهنمایی مستقیم است.
کوچینگ، منتورینگ نیست!
درمان یا روانپزشکی
در تکنیک روانپزشکی، فرد ناتوان و به گونهای بیمار، برای درمان به روانپزشک مراجعه میکند. روانپزشک با تمرکز بر اتفاقات و احساسات تلخ و منفی مراجعهکننده درصدد کمک به وی برمیآید؛ چرا که تاثیرات آنها در زندگی کنونی وی پدیدار شده و او را دچار مشکل کرده است.
تفاوت کوچینگ و درمانگری
زمینه کار یک درمانگر معالجه یک فرد ناتوان است، حالآنکه یک کوچ در زمینه شکوفاسازی توانمندیهای یک فرد توانا فعالیت خود را آغاز میکند. اساساً یک کوچ با افرادی کار میکند که در سلامت روانی به سر میبرند و به آنان یاری میرساند که به سطح فوقالعادهای ارتقا یابند. اما درمانگر یا روانپزشک به معالجه فرد بیمار میپردازد و به عنوان راهحل از دارو کمک میگیرد.
اما در نهایت، کوچینگ چیست؟
با توجه به تعاریف فوق در مورد افراد مختلف در حوزه مشاوره، کوچینگ با همه اینها متفاوت است. کوچ نه درس میدهد و نه با کنکاش در گذشته فرد برایش نسخه میپیچید؛ نه لزوما در حوزه مورد نظر کوچی تخصص و تحصیلات دارد و مانند منتور عارضهیابی، گزارش نویسی و توصیه نمیکند؛ آموزش نمیدهد؛ او هرگز برای کوچی چک لیستی از قبل طراحی تهیه نمیکند. تکنیک های کوچینگ تنها به کوچی کمک میکند دانستههای خود را در جهت رسیدن به هدفش به بهترین نحو بکار برد. کوچ به کوچی کمک میکند تا طبق برنامهای که خود کوچی تنظیم میکند، قدم قدم به هدف خود برسد. کوچ باورها و تواناییهای کوچی را به خود او نشان میدهد و در اصل، مانند آینه عمل میکند؛ بدون هیچ قضاوت و کاملا بیطرف تمامی خوب و بدها را منعکس میکند. در این مرحله این خود کوچی است که با در نظر گرفتن موارد مشخص در آینه مقابل خود، برای رسیدن به هدف نهایی اقدام به عمل کند. کوچ از سه ابزار گوشسپاری، طرح سوال و ارائه بازخورد بهره میگیرد و در این حالت این کوچی است که پاسخ را درمییابد. در واقع، دستور کار کوچینگ توسط خود فرد یا همان کوچی تنظیم میگردد. البته داشتن تخصص در تکنیک کوچینگ یک مزیت محسوب میشود؛ برای مثال اگر فردی کوچ در حوزه کسبوکار است بهتر است تحصیلات مرتبط با کسبوکار و بیزینس داشته باشد یا کسی که کوچ زندگی است باید تحصیلات روانشناسی و ترجیحا سابقه کار روانشناسی داشته باشد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
تکنیکهای مشترک مشاوره و کوچینگ (قسمت اول)
مطلبی دیگر از این انتشارات
مدیریت تغییرات در سازمان ها
مطلبی دیگر از این انتشارات
اهداف SMART چیست؟