در جستجوی حقیقت
آرمان آزادی
سیدعلی میرمحمدی | دانشجوی کارشناسی شیمی دانشگاه شریف
آزادی یکی از مفاهیم فطری انسانی است که همواره در طول تاریخ بشر یک آرمان متعالی قلمداد میشدهاست. در دورهی رنسانس و عصر روشنگری و همزمان با وقوع انقلابهای سیاسی مهمی همچون انقلاب فرانسه، این مفهوم بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و به یکی از مهمترین شعارهای جنبشهای فکری این دوره تبدیل شد.
مفهوم آزادی در اسلام و ادیان توحیدی سابقهای دیرینه دارد و به یک معنا حرف کاملاً جدیدی نیست که صرفا برآمده از غربِ پس از قرون وسطی باشد. اما ممکن است در تفاوتهای آزادی در این دو نظام فکری سادهاندیشی شود. گاهی این چنین تقریر میشود که آزادی یک ارزش انسانی است که هم اسلام آن را قبول دارد و هم لیبرالیسم، و از این جهت تمایزی با یکدیگر ندارند؛ بلکه صرفاً در حدود آزادی اجتماعی است که تفاوت ایجاد میشود. در صورتی که آزادی در اسلام از ریشه و بنیانْ متفاوت از نگاهههای مدرن است.
مسئلهٔ کلیدی در این بحث توحید است. توحید پایهایترین اصل تمام ادیان آسمانی است که تمام مفاهیم و ارزشها و بایدها و نبایدهای دین از آن متأثر است. در مسئلهٔ آزادی نیز اینگونه است. در نگاه اسلامی، هدف، حرکت به سمت تحقق هر چه بیشتر توحید در ابعاد مختلف زندگی است. در همین جهت است که انسانها حرکت را به سوی رشد و کمال آغاز میکنند. در این چهارچوب شاید بتوان آزادی را امکان اراده کردن حرکت به سوی کمال و همچنین امکان تحقق آن اراده تعبیر کرد. این تعریف تبعاتی در مسئلهٔ آزادی خواهد داشت.
یکی از نتایج این نگاه این است که با توجه به هدف ترسیم شده برای انسانها، دو مقولهٔ آزادی معنوی (یا به تعبیر دیگر حریت/آزادگی) و آزادی اجتماعی کاملاً مماس با هم و در راستای یک غایت مطرح میشوند و به این معنا وحدتی را در این دو شاهد هستیم. دیگر آزادی معنوی صرفاً مجموعهای از توصیههای اخلاقی نیست که جدای از بحثهای اجتماعی باشد. همچنین حدود آزادی اجتماعی باید با در نظر گرفتن توسعهٔ آزادی معنوی در جامعه تعیین شود.
نتیجهی دیگر این است که در همین راستا، محدود کردن آزادیهای اجتماعی در مواردی که در تعارض با غایت توحیدی میباشد، کاملاً توجیهپذیر است و هیچگونه استثنائی قلمداد نمیشود. بر خلاف اندیشههای غربی که هر چقدر هم دلیل بیاورند، در نهایت نیز محدود کردن آزادی در تعارض با روح اومانیستی آن اندیشه و از سر ناچاری است.
نتیجهٔ سوم این است که چون برای اسلام ارادهٔ انسانی برای رشد فرد بسیار موضوعیت پیدا میکند، با وجود اینکه ممکن است در مواردی حدود آزادی نسبت به لیبرالیسم محدودتر باشد، اما در چهارچوب آن حدود تحقق آزادی بسیار مهم شده به صورتی که از یک حق به یک تکلیف تبدیل میشود. همین نکته نشاندهندهٔ این است که در اسلام آزادی به مرتب مهمتر و تحقق آن ضروریتر از دیگر مکاتب است.
توحید، هم بهخوبی میتواند مفاهیم ارزشی ما را به هم گره بزند و هم به خوبی میتواند دیگری بودن آن نسبت به همین مفاهیم در نظام غربی را مشخص کند. یک نمونه که در اینجا ذکر نشد اما شایان توجه به نظر میآید بحث مردمسالاری است. در این چهارچوب توحیدی و توجه به رشد و سلوک انسان، دو مقولهٔ آزادی و مردمسالاری کاملاً متصل به هم معنا میشوند.
دیدگاههای مطرح شده در این متن میتوانند، و بلکه نیازمند آن هستند که مورد نقد قرار بگیرند. شما میتوانید با ثبت و ارسال نظرات خود در این امر مشارکت نمایید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
در جستجوی سنگبنای شناخت (۲)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پژوهشی در باب قوانین اندیشه
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد کتاب: مقدمهای مسئلهمحور بر آنالیز و توپولوژی اثر ادوین مویز