در جستجوی حقیقت
چرا در اینستاگرام گیر میکنیم؟ (۲)
محمد شکوهیان، دانشجوی کارشناسی علوم کامپیوتر دانشگاه شریف
در بخش قبل فهمیدیم که پلتفرمها نمیتوانند بقای خود را وابسته به اراده کاربر نگه دارند. یعنی هرچه آزادی بیشتری به کاربر بدهند یک قدم خود را به سمت فنا نزدیکتر کردهاند. این درحالی هست که کاربر احساس میکند «انتخاب آزاد» دارد اما درواقع پلتفرم انتخابها را محدود و هدایت میکند.
«شبکهها منتظرِ استفادهٔ ما نیستند؛ آنها اهداف خودشان را دارند.» - تریستان هریس
یوتیوب که سابقاً مدلش روی ویدیوهای طولانی و «watch time» تمرکز داشت، برای مقابله با رقابتِ شورتفرمها، قابلیتِ Shorts را اضافه و سازوکارهای درآمدیاش را برای شورتها تغییر داد — حرکتِ واضحی به سمتِ محتوای کوتاه که بازدیدهای سریع و تکرار را تشویق میکند. این تغییرات نشان میدهد که پلتفرمها برای حفظ یا رشد درآمد تبلیغاتیشان حاضرند معیارها و فرمتِ محتوا را تغییر دهند.
این تغییر فرمت محتوا به وسیله الگوریتمها و تغییرات در طراحی این اپلیکیشنها انجام میشوند. آنها از سیگنالهای مختلفی در الگوریتمهایشان مانند Content type preference, Interaction/Behavioral singals, Recency, Social/Content graph و ... استفاده میکنند که خیلی از آنها را حتی خود شرکتها توضیح میدهند اما وزن دقیق سیگنالها و نحوه تغییرشان محرمانه است. درواقع الگوریتمها مثل جعبه سیاه بنظر میرسند. همچنین الگوهایی در رابطهای کاربری هست که هدف مشخص دارند:
اسکرول بیپایان (infinite scroll): حذف «پایان» باعث میشود کاربر تشخیص ندهد چقدر زمان مصرف کرده؛ پیمایش مداوم نرخ تعامل را بالا میبرد. به عنوان مثال میتوان به حذف قابلیت تکرار پلیلیست در اسپاتیفای اشاره کرد.
Autoplay و ویدیو تمامصفحه: ویدئوهایی خود به خود پخش میشوند و تمامصفحه نشان داده میشوند شانس تماشای ادامه را بالا میبرند و توجه سطحی را تقویت میکنند. در ریلزهای اینستاگرام این مسئله به وضوح مشخص است.
ایندیکاتورهایِ اجتماعی (لایک، ویو، نوتیفیکیشن): این نشانگرها مثل نمرهٔ قابلسنجی از تایید اجتماعی عمل میکنند و بازخورد آنی دارند؛ سازوکاری که بازگشت سریع را تقویت میکند.
در عمل، ترکیبِ این الگوها با تستهای A/B مکرر باعث میشود UI/UX به سمت «حداکثر نگهداری» کاربر خم شود (نمونهای از نتایج این طراحیها - همانطور که در ابتدا اشاره کردیم - افزایش محتواهای کوتاه، سطحی و جنجالی در مقابل محتواهای عمیق و طولانی است). حتی اگر تأثیرات بلندمدتِ اجتماعی/شناختیاش منفی باشد.
در «چرخهٔ توجه» (کاربر -> رفتار -> سیگنالها -> الگوریتم -> محتوای بیشتر -> رفتار تقویتشده) رفتار کاربر را میتوان با نظریههای شرطیسازی توضیح داد. برنامههای با «پاداش نامشخص» (Variable Reward) - یعنی پاداشی که بعد از یک تعداد نامعلوم از واکنشها داده میشود - رفتار را مقاوم و مداوم میکند. لایکها، ویوها، دیدگاهِ جدید و حتی پیشنهادهای تصادفی در فید، نمونههایی از پاداش نامشخصاند که نرخ بازگشت کاربران را افزایش میدهند. مطالعات روانشناسی و مروریها این پیوند را قوی نشان میدهند. چون مغز انسان به «پاداش نامشخص» واکنش شدیدتری نشان میدهد تا به پاداش قطعی. وقتی نمیدانیم یک پست لایک زیادی میگیرد یا یک اعلان چه خبری دارد، کنجکاوی و هیجان ما بیشتر میشود. دقیقاً همان مدلی که در ماشینهای اسلات کازینو وجود دارد. لایکها، بازدیدها، ویدیوهای پیشنهادی و اعلانها، همگی مصادیق «پاداش نامشخص» هستند. این پاداشها باعث میشوند بارها به اپلیکیشن سر بزنیم، چون همیشه احتمال چیزی جدید وجود دارد. و در نهایت این شرطی سازی فعال چیزی است که گردانندگان سیرک به شکلدهی رفتارات حیوانات در سیرک میپردازند.
این پاداشها علاوه بر متغیر بودن، «سریع» هم هستند و وقتی ذهنمان به پاداشهای سریع عادت کند، در محیطهای واقعی هم صبرمان کم میشود؛ این همان خطری است که برخی متفکران از آن با عنوان «سطحیشدن» یاد میکنند؛ جامعهای پر از اطلاعات، اما با کمترین قدرت حل مسئله؛ دریایی به عمق نیم متر، بدون ظرفیت طوفان...
«مارشال مکلوهان: رسانه ها فقط کانال های منفعل اطلاعات نیستند. آنها مواد فکری را تامین می کنند، اما روند تفکر را نیز شکل می دهند. و چیزی که به نظر میرسد رسانه انجام میدهد این است که ظرفیت من را برای تمرکز و تفکر از بین می برد.»
این سطحیشدن و کاهش صبر، فقط یک آسیب شناختی فردی نیست، بلکه یک فاجعهٔ تمدنی است. تاریخی که ما میشناسیم، به دست انسانهایی ساخته شده که قادر بودند ارادهٔ خود را برای مدتی طولانی بر یک هدف متمرکز کنند. این توانایی تمرکز و پایداری در اراده، همان چیزی است که ما تحت عنوان عزم میشناسیم. شبکههای اجتماعی با پراکنده کردن توجه ما، دقیقا همین صفت محوری را هدف گرفتهاند. برای درک عمق این بحران، باید ابتدا بفهمیم عزم چیست.
خداوند متعال در قرآن کریم بندگان ویژه خودش را که تاریخساز هستند و برهههای تاریخسازی را به آنها سپرده با صفت عزم معرفی کرده است. پیامبری که دین میآورد دین قبلی را به نوعی نسخ میکند، و بعد، تاریخ دین جدید شروع میشود و خدا در قرآن این فردی که در باب هدایت الهی تاریخسازی میکند را اولوالعزم مینامد؛ اینها صاحب عزم هستند.
اما اینها صفات مشترک دیگری هم داشتند؛ اینها را میتوانست اولوالشریعه نام بگذارد، اینها شریعت جدیدی را آورند. اولوالکتاب؛ کمااینکه خدا در قرآن به مسیحیان و یهودیان میگوید اهل الکتاب، میتوانست بگوید اینها اولو الکتابند. ولی میفرماید عزم صفت درونی اینهاست.
در بین تمام خلقت، گلچین بهترین آنها میشوند ۱۲۴هزار پیامبر، از این بین یک گروه ویژه - که تاریخسازان هدایت هستند - میشوند اولو العزم؛ قلههای انبیاء با صفت عزم معرفی میشوند.
جالب هم هست که قرآن میفرماید حضرت آدم عهد خود با خدا را (در رابطه با نزدیک نشدن به درخت) فراموش کرد (وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا[1]؛ ما نیافتیم در او عزم را).
خدا در قرآن کریم به موسی (و هارون) میفرماید به سمت فرعون بروید[2] و با گفتاری نرم به او بگویید که امید است که هوشیار شود[3] اما به حضرت محمد میگوید آنان که دینشان را سرگرمی و بازی گرفتند را ول کن[4]؛ یعنی در هدایت فرعونی که چند ده هزار کودک کشته بود امیدی هست اما در مسلمانانی که عزم و جدیت ندارند نه!
امیرالمؤمنین در مقایسه سپاه خود با سپاه معاویه میفرماید:
به خدا سوگند، دوست دارم که معاویه شما را با مردان خود مبادله کند، همانطور که دینار را با درهم معاوضه میکنند؛ ده نفر از شما را بگیرد و یک نفر از مردان خودش را به من بدهد. (خطبه۹۷) که آنها در باطل خود متحدند، اما شما در حق خود متفرق.
حضرت موسی به قومش بازگشت، با بنیاسرائیل گوسالهپرست مواجه شد. به هارون گفت چرا در نبود من جلوی اینها را نگرفتی؛ جامعهی توحیدی که به تو تحویل دادم گوسالهپرست شدند! هارون گفت: من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل تفرقه و جدایی انداختی و سفارش مرا [در حفظ وحدت بنی اسرائیل] رعایت نکردی.[5] یعنی کفر متحد به نجات نزدیکتر است از اسلام متفرق؛ ما برای نجات نیاز به فصل مشترک داریم!
چیزی که عزم رو در انسان ضعیف میکند و جامعه را از اولوالعزم بودن خارج میکند - چه عزم درونی در فرد شکسته شود چه جامعه عزم اجتماعی پیدا نکند - چیزی که عزم را به عنوان صفت محوری در جامعه میکشد پراکندگیست.
این پراکندگی از ذهن فرد شروع میشود و به فروپاشی جامعه ختم میشود. ذهنی که به پاداشهای آنی و تأییدهای فوری معتاد شده، دیگر توانایی تحمل دیدگاه مخالف و گفتگوی عمیق را ندارد. وقتی هر فرد در حباب اطلاعاتی خود محبوس میشود و خوراک ذهنیاش تنها چیزهایی است که از قبل میپسندد، فصل مشترکهای اجتماعی از بین میرود. در چنین جامعهای، "گفتگو" جای خود را به "بیانیههای متقابل" میدهد و تفرقه، پیامد طبیعی مرگِ توجهِ مشترک است. اینجاست که داستان هارون و ترس او از تفرقه، ابعادی مدرن پیدا میکند.
هرجا قدرتی هست جمعی هست؛ بعضی از ما فکر میکنیم انرژی کمی داریم که باید زیاد شود درحالی که خداوند متعال همیشه انرژی کافی را به ما میدهد، وگرنه حکیم نیست. اما چرا احساس ضعف میکنیم؟ بجای اینکه دنبال افزایش انرژی باشیم باید انرژی کممان را متراکم کنیم. نور خورشید با آن عظمت وقتی به زمین میرسد به دلیل پراکنده شدن قدرتش را از دست میده ولی اگر بتوانی همین نور موجود را به وسیلهای (مثل ذرهبین) متراکم کنی میتواند کاغذ را بسوزاند.
حال میگوییم یکی از دلایل پراکندگی در جامعه امروز شبکههای اجتماعی است. در واقع ما در شبکههای اجتماعی با آدمهایی که تاییدمان میکنند و چیزهایی که دوست داریم ببینیم محاصره میشویم، به همین دلیل زود دچار این توهم خطرناک میشویم که باورهای درستی داریم.

در سال ۱۹۹۴، توزیع دو حزب هنوز همپوشانی زیادی دارد. یعنی بیشتر دموکراتها و جمهوریخواهان در محدودهٔ «میانه» قرار دارند ولی در گذر زمان این همپوشانی کمتر شده؛ یعنی طرفداران این دو حزب دیگر خیلی کمتر از قبل تحمل شنیدن حرف های یکدیگر را دارند و این تحقیقات دلیل این پدیده را همین قابلیت شخصیسازی محتوا در شبکه های اجتماعی میداند.
این نمودار فقط جدایی سیاسی را نشان نمیدهد؛ بلکه نمایانگر فروپاشی عزم اجتماعی است. جامعهای که اعضایش حتی قادر به شنیدن حرف یکدیگر نیستند، چگونه میتواند بر سر اهداف مشترک، "عزم" کند؟ شبکههای اجتماعی با محاصره کردن ما در حبابهای تأیید، انرژی اجتماعی ما را پراکنده میکنند. و همانطور که نور پراکنده قدرتی ندارد، یک جامعهٔ پراکنده نیز توانایی ساختن آینده را از دست میدهد. اینگونه است که ما در اینستاگرام گیر میکنیم؛ نه فقط به عنوان یک فرد، بلکه به عنوان یک تمدن.
بیشک، بحران توجه و اراده، ریشههایی عمیقتر در فرهنگ مدرن دارد؛ اما شبکههای اجتماعی صرفاً یک ابزار در این میان نیستند. آنها یک محیط زیست کامل طراحی کردهاند که این بحران را به شکلی تصاعدی تشدید میکند و عملاً گریز از آن را ناممکن میسازد. این پلتفرمها قدرتمندترین کاتالیزوری هستند که تاریخ برای پراکنده کردن ارادهٔ انسان به خود دیده است.
[1] وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَىٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا - یقیناً پیش از این به آدم سفارش کردیم [که از میوه آن درخت نخورد] پس فراموش کرد و عزمی استوار برای او نیافتیم. (۱۱۵طه)
[2] اذْهَبَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ - هر دو به سوی فرعون بروید؛ زیرا او [در برابر خدا] سرکشی کرده است. (۴۳طه)
[3] فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ - پس با گفتاری نرم به او بگویید، امید است که هوشیار شود و [آیین حق را بپذیرد] یا بترسد [و از سرکشی باز ایستد.] (۴۴طه)
[4] وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا - و آنان را که دین خود را بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنها را فریب داد به حال خود واگذار
[5] طه۹۲تا۹۴
دیدگاههای مطرح شده در این متن میتوانند، و بلکه نیازمند آن هستند که مورد نقد قرار بگیرند. شما میتوانید با ثبت و ارسال نظرات خود در این امر مشارکت نمایید.:
مطلبی دیگر از این انتشارات
به بهانه مسئله (۱)
مطلبی دیگر از این انتشارات
دانشگاه و استعمار
مطلبی دیگر از این انتشارات
پایان جنگها