Stay Foolish ٫ Stay Hungry
آن رویِ نامهربان دینمداری
دینمداری واقعی به چه شکل است؟ آیا کسی پاسخ کاملی برای این پرسش من دارد؟
هنوز که هنوز است از خواندن پاسخهای مختلف به این پرسش قانع نشدهام و با هر چه پیش رفتن در برگههای تاریخمان و دیدن واکنشها و اتفاقات اخیر، بیشتر بابت جبههای که علیه دین به وسیله خود معتقدانِ آن دین ایجاد میشود، غصهدار میشوم. میدانید گاهی باید از خود پرسید اگر داعیه دار اعتقادی هستنند، اگر بنشینند سرجایشان و اصلا حرص نخورند و چنین و چنان نکنند، اوضاع خودش درست میشود. یعنی انگار تلاش آنها فقط موجب بدتر به نظر آمدن مسئلهای میشود که جامعه روی آن زوم کرده باشد. همیشه که نمیتوان تا منتهای الیه زخمی را فشرد. این کار فقط منجر به عفونیتر شدن زخم و گذشتن از سر حد تحملِ هر آدمی میشود. موضوعی که شاید ایدئولوژیکتر میتوان به آن پرداخت. خودم آشنا به قلم شریعتی نیستم. کم خواندهام. اما کمی میدانم. توصیف زیبا و بهجایی دارد: «اگر میخواهید حقیقتی را خراب کنید، خوب به آن حمله نکنید؛ بد از آن دفاع کنید». این موضوع میتواند در راستای آزادیخواهی صدق کند و به طور کلی در راستای دفاع از هر عقیدهای. یک دفاع بد، گاه بهتر از یک حمله خوب است. مثلا بخواهیم شخصیتی را یا تفکری را خراب کنیم.
جستوجوی بیشتر، نشان داد اصرار هرچه بیشتر شما بر روی موضوعی نشان دادن تعصب و غیرت شما روی مسائلی که به آن اعتقاد دارید نیست تا جایی که به ضرب و زور بخواهید عقیدهای را (هرچه که باشد) به دیگران تحمیل کنید، نه یک دیندار واقعی بلکه شما یک ووک هستید. اما نه در آن معنایی که میشناسیم.
فرهنگ ووک چیست؟
این مطلب یک تعریف معکوس درباره ووک (Woke Culture) یا فرهنگ وُک است. لازم است همگی در رابطه با آن آگاهی لازم را پیدا کنیم. یکی از مفاهیمی که در سالهای اخیر در دنیا و به خصوص در جوامع غربی به شدت رواج پیدا کرده، وُک هست؛ Woke در واژهشناسی به معنای بیدار است. اگر در لغتنامههای رایج، (که اکثرشان را چپها یا افراد تحت تاثیر گفتمان چپ نوشتند) دنبال تعریف این واژه بگردید، این واژه، «حساس به بیعدالتی» و «مخالف نژادگرایی»، «آگاهی به حقایقی که قدرت نمیخواهد شما بدانید»، «کسی که به مسائل اجتماعی توجه دارد»، «آگاه» و «حاضر در صحنه» معنی شده؛ اما افراد برگشته از چنین اجتماعاتی، نظر دیگری دارند.. آنها معتقدند که واقعیت ووک و نحوه اعمال این مفهوم، داستان کاملا متفاوتی از آن تعریف زیبایی دارد که به مخاطب القا و از آن نوشته میشود.
در کنار همه این معانی زیبا و اخلاقی، طبق آمار چند ویژگی ووکها بهطور مشترک در مارکسیستها و دینگراهای افراطی وجود دارد که به وفور در دنیای واقعی میبینیم؛
این ویژگیها از این قرارند:
1. خودحق پنداری؛
به این معنا که ووکها خودشان را در مقام حق مطلق و دیگران را در مقام باطل مطلق قرار میدهند. «شیطانسازی از مخالف» از ویژگیهای جدی ووکهاست. این خودحقپنداری آنها را مدعی فراهم کردن امکان تعلیم و تربیت همیشگی جامعه میکند. همانطور که هر روز در مدارس و آکادمیها و رسانههای غربی شاهد آن هستیم. قطعا خودتان میتوانید نمونههای این ویژگی خودحقپنداری را در عدهای از اسلامگرایان پیدا کنید. حق مطلق و باطل مطلق هم گاه آنچه که سیستم حاکم میخواهد شناخته میشود. به تناسب نفع خودش ممکن است سواستفادههایی از مقولههای بسیاری کند و به همین ترتیب عده زیادی از همین دینگرایان را از این شیوه و کردار زده کند. طوریکه مفاهیم والا را هم دستمایه و بازیچه خودش قرار دهد. خودتان تا به حال در جریانش قرار گرفتهاید و در اطرافمان نمونههای زیادی برای مشاهده وجود دارد.
2. باور به تعلق فضای عمومی به آنها؛
وُکها نمیتوانند حضور غیر از خودشان را در فضای عمومی تحمل کنند (آزادی بیان و اعتراض را فقط حق مسلم خود میدانند.) و با انواع برچسبها و یا حتی با خشونت، دیگران را از فضای عمومی اخراج و حذف میکنند. آنها میخواهند از فضاهایی که در آن حاضر هستند، (چه واقعی و چه مجازی) فقط افراد شبیه به خودشان را دیده و فرهنگ ووک را فرهنگ غالب ببینند. تا یک وقت احساس ناامنی و بدی پیدا نکنند. فرهنگِ حذف (Cancel Culture) که ووکها بهطور جدی آن را دنبال میکنند، طی این سالهای اخیر در جوامع مختلف به شدت دیده میشود. خودتان میتوانید دربارهاش قضاوت کنید.
3. وعده بهشت یا همان آرمانشهر؛
شنیدهاید که میگویند بهشت و جهنم حرفهای ما و حضور ما و همین آدمها اطراف ما هستند؟ این مقوله در دین هم عنوان شده. در واقع نتیجهای جز این نیست. اما تقسیم همهچیز در دنیای نسبیتهای ما به خیر و شر مطلق و تلاش همهجانبه برای از بین بردن آنچه که بر ضد خود میپندارند از خصوصیت بارز آنهاست. آیا اینطور به خیر مطلق و بهشت برین دست یابند؟ ووکها دنیای بدون صدای مخالفان را وعده میدهند (وعدهای از اساس ناممکن) و در فرایند تحقق این وعده، طبعا باید به تصفیه و پاکسازی بپردازند. تا وعده آرمانشهر و بهشت را روی زمین محقق کنند. تلاش آنها برای پاکسازی زبانی یا حذف مجسمهها و کتابها و یادبودها و فیلمها و بقیه آثار بشری که در قالبِ ووک نمیگنجند، در جهت همین پاکسازی دنیا از «شیاطین» و لولوخورخورههای غیر ووک هست.
4. تقسیم جامعه به قبایل؛
به این معنی که با تمرکز بر جنسیت، قومیت، نژاد (همان مسائلی که جای طبقه را در مارکسیسم سنتی گرفتند.) و با ادعای تنوع و تکثر، تنوع فکری، حرفهای و کاری را از جامعه میگیرند و جای آن را با تنوع قبیلهای و هویتی پر میکنند؛ با این کار، ووکها همیشه جامعه را در شرایط جنگ داخلی قرار میدهند؛ چون قرار است اعضای قبایل بر اساس جنسیت و محل تولد و طبقه اجتماعی و گرایش جنسی و ... بر سر منابع و امتیازات با هم مدام بجنگند و هرکدام که زور بیشتری داشتند، پیروز شوند. عدهای سردمدار قدرت این دنیای ما هم در جایگاه تماشاچیان این کولوسئوم خودی علیه خودی مینشینند و از تیکه پاره شدن حظ میبرند و حفظ قدرت میکنند. احتمالا خیلی راحت میتوانید ارتباط این ویژگی آخر ووکیسم با جریانهای پرسروصدای اخیر خارج و داخلِ کشورمان را پیدا کنید.
بخواهیم خلاصهاش کنیم، ووکها نهتنها تبعیض را رفع نکردند و نمیکنند، بلکه انبوهی از تبعیضهای جدید را با نژادپرستی معکوس، سهمیهبندی و توضیع ناعادلانه منابع و امتیازات، میسازند و اعمال میکنند و اگر کسی از قانونهای آنها پیروی نکند یا حتی فقط به آن نقد داشته باشد، با برچسبزنی و اتهام و تهدید، آن فرد را از بیان آزادانه و حتی از ابعاد مهم زندگی مثل کار و اعتبار و فعالیت اجتماعی و روابط و ... ساقط میکنند. ووکها با خَلق قربانیهای ذاتی و همیشگی، یک قشر حاکم قدرتمند و زورگو و طلبکار را میسازند که قرار است اقشار قدرتمند گذشته را از صحنه روزگار حذف کنند. (چیزی شبیه به مافیا.)
در نتیجه،
جنگ بین اقشار جامعه تا ابد ادامه پیدا میکند؛ درست مثل مارکسیسم که جنگ طبقاتی را ابدی میدانست؛ یا فاشیسم که جنگ بین برترها و دونها را همیشگی تلقی میکرد. در ووکیسم شما تا زمانی تحمل میشوید که تبعیت کنید؛ بیایید نقض را کنار بگذاریم. در عمل ما هنوز هم نقش همان بردههای تاریخ را بازی میکنیم. در صورت نافرمانی، از کار محروم میشوید و به طبقهای که باید در فرهنگ ووک علیهِ آنها تبعیض اِعمال بشود (مثلا سفیدپوستها) میپیوندید. آفریقاییتبارها یا اعضای قبیله دیگر که ایدئولوژی ووکها را قبول نداشته باشند و با آنها مقابله کنند، «خائن» تلقی میشوند و از امتیازات قبیله خلع میشوند. در نتیجه برای ایجاد یک فضای امن، همه غیر از ووکها باید نظرشان را پنهان کنند و در چارچوبی که ووکها میپسندند، صحبت کنند.
اینجور تصور کنید کنیم که ووکها به پلیسِ زبان، فرهنگ، جامعه و سیاست تبدیل شدند، بدون اینکه اعتباری برای این پلیس بودن از جایی کسب کرده باشند. برای مثال کاربر قومگرای فمینیست چپ و افراطیای از آلمان نقش پلیس یا بازجوی یک نفر را در کشوری ایفا میکند و به دلیل عقاید ملیگرایانه این شخص که خارج از چارچوبِ «وکیسم» هست، او را مورد اتهام و توبیخ قرار میدهد؛ به او حمله میکند و در جهت حذف آن فرد و تفکرش تلاش میکند. مقایسه شود با شرایط فعلی خودمان.
ابزار ووکها برای تحمیل نظرات و عقایدشان اعمال زور و خشونت است. دنیای ووکها، دنیای سانسور، اخراج، تصفیه و حذف است.
آیا راه متوقف کردن چنینهای چرخههای خشونتی، اعمال همان خشونت است؟ مثلا میگویند پاسخ آتش را با آتش بده. همین الان که دارم این پست را مینویسم پاسخم هم بله است و هم نه. من مخالف شماره یک خشونت هستم. اما به مواقع نیاز هم طرفدار پروپا قرصِ آن. در دنیای نسبیتها و دگرگونیهای لحظهای علوم و مفاهیم جای مواخذه نویسنده این پست نیست. اما این چرخه معیوب خشونت مضر باید در یک نقطه شکسته شود. راهِ چاره حال حاضر آن هم، آگاهسازی حداکثری جامعه پیرامون خودمان است. به مثال اینکه سوار کشتیای شده باشیم و فرصتی به ما داده باشند تا دیگرانی را با خود همراه کنیم. یا یک چنین چیزی. برای ارج نهادن به عقاید و مفاهیمی که ارزشش را دارند. تا انسان خود انتخاب کند. تا انسان خود به بینشی که قبلا توسط آموزش درست در او ایجاد شده، بگراید. خلاصه که بدانید با اعمال زور به دیگری، آنها با شما بهشت هم نمیآیند.
علیهِ woke، بیدار شویم.
سعی کردم یک تصویر کلی از فرهنگ ووک ارائه بدهم. به رسانهها و اطرافتان دقت کنید. به منابعی که تاکید میشود از آنها و فقط از آنها وقایع روز را دنبال کنید، شک کنید. حالا هر رسانه و تحلیل و نقد و بررسیای که باشد. به یک منبع نمیتوان اکتفا کرد. همچنین اخبار اضافی را بلاک کنید. پاروی کشتی در دست شماست، خودتان را در دریای اخبار غرق نکنید. شما انسان هوشمند هستید و حق انتخاب دارید. جزئیات و نمونههای ووک را ببینید. سعی کنید درباره آن، آگاه شوید و اجازه ندهید جو غالب کنونیِ دنیا، شما را وادار به سکوت و تبعیت کند. و در نهایت،
زندهباد آزادیِ فردی،
زندهباد آزادیِ اندیشه،
زندهباد آزادیِ بیان!
منبع و بخشی از ایده این مطلب از رشتوی توییتری به این آدرس: darkmoononearth@ برداشته شده. برخی قسمتها هم از مطالعات روزمره و جسته و گریخته بودند. بخشی از این متن هم قبلا از یک پیج اینستاگرام نوت برداشته شده.
ترجمه عکس:
دوستم داشته باش، دور از سرزمین خشم و سرکوب؛ دور از شهرمان که از مرگ لبریز شده.*
*نزار قبانی/ روی دیوارهای حلب در محاصره، سوریه سال 2016.
مخاطبی جز آزادی، برای زیبایی این جمله ندیدم.
رها باشید.✋
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور برنده مسابقات اینستاگرامی رو مشخص کنیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
فیلمهای اقتباسی; فرشتههای جهنمی یا شیاطین بهشتی
مطلبی دیگر از این انتشارات
کشف راز محبوبیت برندها در اینستاگرام!