https://moeenv.blog
از برنامهنویسی تا شعر
من تقریباً نصف روز را با این صفحه مواجهام. کدنویسی میکنم و با کامپیوترها در تعاملم. با آنها حرف میزنم تا راضی شوند کارهایی که میخواهم را برایم انجام دهند. بدون چون و چرا و ادا و اطوار. اگرچه گاهی متقاعد کردنشان سخت است و تا مرز مشت زدن به صفحهی مانیتور پیش میروم، اما یک منطقی پشتشان هست که هر بار من را دوباره با آنها آشتی میدهد.
این را داشته باشید، برویم سراغ نصفهی دیگر روز. زمانی که چالش سختتر شروع می شود. وقتی که عادت کردهای به دنیای صفر و یک کدنویسی و بعد مواجه میشوی با انسانها. موجوداتی که صفر و یک نیستند. از جنس طیفاند. جایی بین صفر و یک سیر میکنند. بعدِ ۵-۶ ساعت که مغزت عادت کرده به حلقههای شرطی دنیای برنامهنویسی و میدانی اگر فلان شرط را بگذاری بهمان نتیجه را میگیری، اخبار را میخوانی و مواجه میشوی با تصمیمات شخصی مثل ترامپ. کسی که خیلی از منطق خاصی پیروی نمیکند. حالا همین ترامپ نوعی را بسط بدهید به خیلی از آدمهایی که از صبح تا شب با آن ها ارتباط دارید.
برای تطبیق خودم با این شرایط، پناه میبرم به ادبیات و شعر تا از صفر و یک فاصله بگیرم. تا بدانم گاهی حق با هیچکس نیست و زندگی بیشتر شبیه فیلمهای اصغر فرهادی و کتابهای داستایوفسکیست تا منطق برنامهنویسی. اگرچه گاهی از همین سانتیمانتالیسم ادبیات و شعر هم دلزده میشوم و باز پناه میبرم به دنیای کامپیوترها. راستش را بخواهید من، هم بین گزارههای منطقی کدهای برنامهنویسی آرامش پیدا میکنم، هم بین شعرهای شورانگیز مولانا. هم هوش مصنوعی رباتها برایم جذاب است، هم هوش هیجانی خودمان. اصلا تمام چالشم این روزها همین است. پیدا کردن تعادل بین عقل و احساس. عمل به همان “خير الأمور أوسطها” که میگویند. جایی بالای بام منطق و احساس، نه این طرفش، نه آن طرفش. همان جایی که عقل و دل به هم میرسند.
مدتیست وقتی میخواهم تصمیمی بگیرم، دعا میکنم که:
خدایا، عقل و دلم را هم سو کن.
مطلبی دیگر از این انتشارات
قهرمانبازی به سبک برادران کوئن - معرفی و تحلیل فیلم تصنیف باستراسکراگز (The Ballad of Buster Scruggs)
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا فیلمهای رمانتیک برای ما بد هستند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
3 شیوه کسب درآمد از Web Scraping