چند خطی دربارۀ فیلم افتضاح مرد ایرلندی اسکورسیزی

مرد ایرلندی را دوست نداشتم. در حدی که نتوانستم بیش از یک ساعت ادامه‌اش بدهم. انگار روی یک فیلم، موزیک جاز پخش کنی و یک نفر هم آن وسط تند تند روایت کند. با چهره‌های بد بازیگران کهنسال طرف بودیم، دماغ از وسط چاک خوردۀ جو پشی و لب‌های آویزان و یه ور دنیرو و کمر خم آل پاچینو.

چهرۀ بدون معنا و خالی از احساس دنیرو با دستکاری‌های کامپیوتری جوان شده بود ولی کمر خمیده و راه رفتنش را می‌خواستند چه کار کنند؟ هیچ کار نکردند. در سکانس له کردن دست مغازه دار، انگار یک پیرمرد به زور می‌خواهد یک نفر را بزند. هر آن منتظر بودم استخوان لگنش در برود.

از این افتضاح بدتر، طولانی بودن مدت فیلم و پایین بودن جذابیتش بود. ماهیت داستان و فیلم باید طوری باشد که مخاطب دائم با خودش بگوید خب بعدش چی؟ قرار است چه بشود؟ ولی این سوال در ذهن ما نیامد که هیچ، اصلا از فیلم پرت شدیم بیرون و یک پیرمرد نشسته بود و داشت خاطراتش را تعریف می‌کرد.

این فیلم یک افتضاح تمام عیار بود که فقط به خاطر معروفیت و کارهای خوب قبلی اسکورسیزی مهم شده است. آن از فیلم مضحکِ روزی روزگاری در هالیوودِ تارانتینو و فیلم خمیازه آورِ دانکرک نولان، حالا هم دسته گُل اسکوسیزی.

امیدوارم نواقص فیلم اصلا به چشم‌تان نیامده باشد و توانسته باشید بدون دغدغه آن را تماشا کنید و لذت ببرید. من نتوانستم لذت ببرم، موضوعش هم طوری نمی‌بینم که نیازی به نقد کامل و تحقیقات داشته باشد.

یک موضوع تاریخی دربارۀ مافیاها و حمله به خلیج خوک‌ها و رأی آوردن کندی و قتل مرموز جیمی هوفاست که آن چنان ارتباطی با دنیا و دین ما ندارد.