او یک مسیحی تمام‌عیار برای شما خواهد بود - معرفی و نقد فیلم “A Clockwork Orange”

الکس شخصیت فیلم «پرتقال کوکی» را همه‌ی ایدئولوژی‌ها می‌خواهند «تمام‌عیارِ» تفکر خودشان کنند. چه وقتی‌که در شروع فیلم یک شخصیت ضداجتماعی و طغیانگر تمام‌عیار است؛ چه وقتی‌که در زندان، یک مسیحی تمام‌عیار می‌شود و چه وقتی‌که در انتهای فیلم حکومت، قصد بهره برداری از او به عنوان یک شهروندِ مظلومِ تمام‌عیار را دارد.

پرتقال کوکی فیلمی‌ست از «استنلی کوبریک» برگرفته از رمانی با همین نام از «آنتونی برجس». فیلم 216 دقیقه و در سال 1971 ساخته شده است. از نظر فرم بصری و تصویربرداری، فیلم به مانند تمام آثار کوبریک تماشایی‌ست و دقت وسواس‌گونه‌ی کوبریک را در چینش اجزای فیلم می‌بینیم. نماهای باز و بسته‌ی فیلم که علاوه بر جذابیت بصری در خدمت فیلمنامه هستند و شخصیت‌های فیلم را بزرگ و در موضع قدرت و یا حقیر می‌کنند. در ابتدای فیلم که الکس به چشمانی مرموز به ما نگاه می‌کند و دوربین «مدیوم‌شات» و هم‌قَد ماست نشان می‌دهد که الکس محصول همین اجتماع است و مثل هرکدام از ماست. الکس جزوی از اجتماع است که نیازهاش برطرف نشده، از اجتماع رد شده و در خانواده تحقیر و از آن طرد شده است. الکس هویتش دزدیده شده و حالا همچون پرتقالی است که کوک می‌شود تا خشونت بورزد.

خشونت در این فیلم یک موضوع بنیادین است. در شروع الکس با دوستانش به مردم خشونت می‌ورزند. در ادامه خشونتی که بین الکس و دوستانش رخ می‌دهد. سپس خشونت‌های زندان و خشونت‌هایی که به الکس می‌شود. فیلمنامه‌‌ی اثر خیلی زیرکانه الکس را در موقعیت‌های خشونت‌آمیز مختلفی می‌گذارد تا هم مرزهای اخلاقیِ بیننده را به چالش بکشد و هم انواع خشونت را تصویر کند.

مفهوم اصلی اثر را می‌توان اختیار دانست و شرح و بسط این مساله که «چطور با شرطی کردن افراد جامعه می‌توان از آن‌ها آدم‌های مناسبی ساخت». الکس بعد از مورد معالجه قرار گرفتن با روانشناسی رفتاری در جامعه، خوب رفتار می‌کند و نمی‌تواند کارهای خلاف انتظار انجام دهد ولی این کارهای او از روی اختیار نیست که از اثرات همان آزمایش‌هاست. درواقع حکومت او را به رباتی تبدیل کرده است که مطابق میل حکومت عمل کند. این میلِ حکومت آن قدر پیش می‌رود که الکس را از «بتهوون» موسیقی‌دان مورد علاقه‌اش بیزار می‌کند. کوبریک در این اثر پرسش‌های فراوانی را رودرروی ما می‌گذارد و ما را طوری جادو می‌کند که شاید در ابتدای اثر از الکس بیزار باشیم و توان دیدن کارهاش را نداشته باشیم ولی در ادامه چنان با الکس همانندسازی می‌کنیم که دل‌مان براش می‌سوزد.

موسیقی فیلم هم ترکیبی از موسیقی‌های کلاسیک و چند قطعه از «وندی کارلوس» است که در خلال فیلم تاثیر موقعیت‌ها را بیش‌تر می‌کند و قلب مخاطب را به تپش می‌اندازد. در مورد بازیگران فیلم باید گفت که به خوبی نقش‌شان را ایفا کرده‌اند و درخدمت قصه هستند. مخصوصا «مالکوم مک داول» که یکی از ماندگارترین شخصیت‌های سینما را به یادگار گذاشته است. بیش‌تر اجزای فیلم از پوستر تا تدوین و صدابرداری به خوبی کنار هم چیده‌اند و این هنر استنلی کوبریک را نشان می‌دهد.

حسین رهاد