ایران را در آغوش بگیریم ای میلیون‌ها مردم


در ستایش آنچه بر سر ما آمد:

گفت: من هیچ‌وقت مثل سابق نمی‌شوم.

گفتم: خب معلوم است ما سابق شدنی نیستیم. ذاتِ ما رو به جلو داره. حالا یا با غم، یا با شادی. ما به عقب برنمی‌گردیم.

گفت: بد بلاهایی سرمان آوردند.

گفتم: باز هم می‌آورند.

گفت: کاش نباشیم.

گفتم: من می‌خواهم باشم. هر جا نگاه می‌کنم، چیزی می‌بینم که سنجاقم می‌کند به اینجا. من دارم می‌بینم این بار آدم‌ها نه تنها دست خودشان را گرفته‌اند تا از زیر آوار ناامیدی بلند شوند، دست چند نفری را هم گرفته‌اند.

مثلن فهمیدیم ما مجبور نیستیم که مدام خودمان را در چارچوب مذهب «دیگری» بِچَپانیم. ما آزادیم. ما حق انتخاب داریم. هیچ‌کس هم نمی‌تواند آن را از ما سلب کند.

یا

مگر نه اینکه اعتراضات بالاخره نتیجه خودشان را نشان می‌دهند. چه در کوتاه مدت، چه در بلند مدت و به هیچ وجه بی‌نتیجه نخواهند بود؟!

یا

مگر نه اینکه تو زنی؟!
همان خودِ زندگی..
همان نوای آزادی...
(در اولویت خواندن)

و

بی‌مهابا بخند، معطل چی هستی؟مگه این چیزی نیست که آرزوش رو داشتی؟ یا گریه کن... از چی می‌ترسی؟
تو حق این را داری که صدایت را برای زندگی‌ای که می‌خواهی و مسیری که می‌دانی به حق است فریاد بزنی.

یا اینکه

ما اینجا موندیم و زندگی رو ساختیم.
ممنونم که توی این برهه و زمان تو این دنیا وجود داشتی.

و یا نمی‌دانی چقدر

ممنونم که اینقدر زیبا امید را زنده نگه داشتی و برای حقوق انسانی مبارزه کردی.

و یادت باشد که

من بخشی از همان تکه آسمان سقوط کرده بر روی زمین بودم تا انسانیت را بهشان یادآور بشوم.
چیزی که شاید فراموششان شده بود. شاید هم سنخیتی با انسان و آسمان از اول اولش هم نداشتند.

ولی خب بالاخره

ما ایران را آزاد کردیم.

چرا که

تن آدمی شریف است، به جان آدمیت / نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت
(اولویت خواندن)

و حالا :)

×چارشنبه‌ست و لباسامون باید کثیف‌شه!
"لباسامون باید کثیف‌شه" بهانه‌ی قشنگیه برای خوش بودن؛ مگه نه؟

چون

مگر نه اینکه انسان به صِرف آزادیش انسانه؟ و دیگه ممنوعیتی برای حضور زنان‌مان در ورزشگاه‌ها نداریم؟

و مگر

ندیدی ما در نهایت شعر شدیم و باریدیم؟!
اشعاری از جنس پیکره هنر
دینی از جنس شرف با نام وجدان؛
تغزلِ پناهگاهِ امنِ آدمی شدیم
و چه پرستیدنی

پس

بیدار شو!!

زیرا که کافیست چشم بچرخانی؛ می‌بینی این روزها آدم‌ها چقدر لب به دوست داشتن باز کرده‌اند.

گفت: نمی‌دونم.

گفتم: تو که تاریخ را خوب خوانده‌ای. دیده‌ای که چطور آدم‌ها بعد از جنگ‌ها، بعد از بمب‌ها، بعد از تلخی‌ها و... سرپا شده‌اند، روی زخم‌ها چسب و بوسه زده‌اند و دل داده‌اند به زندگی. همه آنچه که شد، اگر چه کاممان را تلخ کرد، اگر چه دل‌مان را تاریک و خاکستری کرد، اما در کنارش یادمان داد، زندگی پیش می‌رود. زندگی گاهی لامروت و گاهی خوش است. ببین که داریم خیلی چیزها را یاد می‌گیریم.

گفت: خوب نمی‌شوم به این زودی‌ها.

گفتم: ...

چیزی نگفتم فقط در آغوش گرفتم رفیقکم را...


دیوید جفی خالق بازی God of Wars، بازی محبوبِ محسن شکاری: هرکسی که در برابر نوع حکمرانی‌ای که آن‌ها در ایران دارند بایستد در کتاب من یک قهرمان است.
دیوید جفی خالق بازی God of Wars، بازی محبوبِ محسن شکاری: هرکسی که در برابر نوع حکمرانی‌ای که آن‌ها در ایران دارند بایستد در کتاب من یک قهرمان است.


https://gratomic.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-hozier-bear-mccreary-blood-upon-the-snow/

جهت تلطیف فضا دوست داشتین بیشتر از موسیقی متن این بازی بگوشین. >> ,Blood Upon The Snow Hozier Bear Mccreary

چرا اُمید نام دیگر آن‌ها بود؟

پایداری و صبوری ما در یک چیز، باعث می‌شود، در همه چیزها ثابت‌قدم باشیم.

امتحان کرده‌ام. مثلن خیلی ساده برایت بخواهم بگویم کافی‌ست در مقابل نامهربانی‌های کسی در درجه اول صبوری و مقاومت نشان بدهید؛ بعدها خواهید دید که در مقابل نامهربانی‌های دنیا و حوادث تلخش هم صبورتر شده‌اید. یا مثلن در نوشتن ثابت قدم‌اید و دست از تلاش برنمی‌دارید. با این تمرین، بعدترها خواهید دید که حتی به یک کتابخوان حرفه‌ای تبدیل شده‌اید و با هزار بدبختی، باید هر ماه جیره کتابی‌تان را بخرید و بخوانید. (آری، اعتیاد بد دردیست خانه‌مان سوز، از هر نوعش که باشد)

سخت نیست فقط باید بچسبیم به چیزی دلخواه و هیچ‌جوره وِلَش نکنیم.

وقتی بال‌های نازک پرنده‌ای کوچک، محکم به شیشه‌های بلندترین ساختمان‌های شهر کوبیده شد؛ هیچکس صدایش را نشنید.?

شروعِ کتاب «چگونه می‌توان باله شکسته‌ای را درمان کرد» | باب گراهام
یکی از آثار معروف ناتالیا راک  | یه استریت آرتیست لهستانی که بیشتر آثارش درباره دنیای زن‌هاست
یکی از آثار معروف ناتالیا راک | یه استریت آرتیست لهستانی که بیشتر آثارش درباره دنیای زن‌هاست

پی.نوشت:

_ به نظرتون اگه فاصله بین انتشار یک پست تا پست جدید بیشتر باشه، کیفیت خوندن و دقیق شدن مخاطب بر روی مطالب می‌ره بالاتر؟؟

(اولش خواستم بنویسم «ببخشین اگه این مدت یکم زیاد پست خواهم گذاشت.??» بعد دیدم که در واقع مطرح کردن این پرسش، درست‌تره).

_ یکم، کم پیدا بودم این مدت چرا که یه مقداراتی درگیری داشتم که هرچی بود خداروشکر گذشت. به حول و قدرت ایزدی بریم واسه شرکت در بحث و کامنت‌های ویرگولییییی؛


فقط یکوچول هِلپ?
فقط یکوچول هِلپ?