نویسنده ی رمانهای یک عاشقانه سریع و آتشین و پدر عشق بسوزد - شاعر مجموعه: قشنگترین منحنی سرخ دنیا
ببخش تا بدست بیاری
بسم الله الله الرحمن الرحیم. سلام. حالتون خوبه؟ امروز می خوایم در مورد بخشش صحبت کنیم و نقشش در افزایش روزیمون. می دونید بخشش مثل هرس کردن یک درخت میمونه که باعث میشه بهتر رشد کنه. ما هم برای اینکه درهای جدید روزی به رومون باز بشه باید گاهی از چیزهایی که به دست آوردیم به دیگران بدیم. گاهی صدقه بدیم . گاهی زکات بدیم. گاهی خمس بدیم. گاهی اطعام کنیم دیگران رو. و خب شاید اولش با خودمون بگیم که وقتی خودمون پول نداریم چطور اینکارو بکنیم؟ چطور می خواد وضعمون خوب شه؟ خدا تو قرآن میگه روزی شما در آسمان هاست. به چجورش کار نداشته باشین پس. کس دیگه قراره روزیتون رو زیاد کنه. و من حیث لا یحتسب زیاد میشه. یعنی از جایی که فکرش رو نمیکنین میرسه بهتون. تا حالا تجربه ش رو داشتید؟ اگر آره تو کامنت ها داستانشو برامون تعریف کنید.
روزی یکی میاد پیش پیامبر و میگه یا رسول الله من وضع مالیم خوب نیست. چیکار کنم؟ رسول الله (ص) هم بهش توصیه میکنن که برو اطعام کن چند نفرو. مرد فقیر میگه چه حرفا میزنین. میگم فقیرم میگین برو اطعام کن چند نفرو. پیامبر میگن راهش همینه. خلاصه این فرد میره و چند نفر رو اطعام میکنه و بعد از مدتی میاد به رسول الله میگه ممنون از راهکاری که به من نشون دادید و وضع زندگیم تغییر کرد. جهان یک موجود هوشمنده. یکی از اساتید موفقیت – رابرت کیوساکی فکر کنم- میگه ببخش تا بدست بیاری. یه چیزی تو همون مایه ها که ما بهش میگیم صدقه. رابرت کیوساکی یه طرح دیگه هم داره. میگه سه تا قلک داشته باشین. یک سوم پولتون رو بزارین تو یکیش به عنوان سرمایه گذاری. یک سوم تو یکی دیگه به عنوان خرج یومیه. یک سوم دیگه ش رو هم برای خیریه و کمک کردن به دیگران. خب رابرت کیوساکی که مسلمون نیست. اون رفته و تحقیق کرده و قوانین جهان رو به صورت تجربی به دست آورده و دیده ازین طریق تحولاتی در زندگی مالیش به وجود میاد.
واقعا هم همینطوره. وقتی که به دیگران کمک میکنی. صدقه میدی. عیدی میدی. چندین برابرش برمیگیرده. یادمه چند سال پیش استاد پناهیان تو سخنرانیشون گفتن که عید غدیر هر چقدر خرج کنین برای بزرگداشت غدیر حداقل ده برابر خرجی که کردین برمیگرده. منم سید با خودم گفتم امتحان میکنم ببینم چی میشه. اما خب من ذهنم محدوده دیگه به همون ده برابرشم راضی بودم. چه بسا که اگر خالصلا مخلصا بودم صد برابرش بر می گشت. خلاصه آقایون خانوم هایی که شما باشین مام رفتیم و پول نو تهیه کردیم و عیدی دادیم. یک پولی هم برای مشارکت در کشتن گوسفند دادیم. و در طول اون سال هی پول هایی از غیب رسید بهم. یک کربلا می خواستم برم که پول نداشتم. ولی یکهو پسر داییم گفت یکی نذر کرده که پول سفر کربلا یکی رو بده منم ازش گرفتم که بدم به تو. این یکیش. ده برابر جبران شد. باز هم تا آخر سال اتفاقات عجیب غریب افتاد و از همین پول های عیبی بهم رسید.
عقل منطقی میگه نه این کارو نکن. فقیر تر میشی. عقل آسمانی میگه نه ، درمانت اینه ببخش وضعت خوب میشه. آنتونی رابینز تو یکی از سخنرانی هاش میگفت که من سال پیش یک میلیون نفر رو اطعام کردم. یعنی بهشون غذا دادم و امسال می خوام به دو میلیون نفر غذا بدم. خب این آدم یک آدم موفقه. و خب همچین هم اعتقادات مذهبی نداره لزوما. ولی درین کار چیزی دیده که داره این کارو میکنه. در سخنرانی دیگری می شنیدم که می گفت بروید در کمدتان را باز کنید و لباس هاتون رو بر اساس میزان استفاده ای که ازشون میکنید شماره گذاری کنید. می خواید کمدتون پر بشه از لباسایی که دوست دارید این ها را گو*ی بحر روزی نگه ندارین!
مثلا یک لباسی که هر چند سال یک بار می پوشین نمره ش رو بزارین ده. اونی که سالی یک بار می پوشین بزارین نمره ش رو 9- لباسی که خیلی خوشتون نمیاد ازش ولی گذاشتین یه طرفی که اگر لباس نداشتین بپوشین مثلا بهش نمره 8 رو اختصاص بدید. بعد همه اون لباس هایی که خیلی کم می پوشین و فقط عتیقه نگه داشتید تا مگر یک روز به دردتون خورد رو رد کنین بره. صدقه بدید به یکی که لباس نداره. و من اون زمانی که با این حرف آشنا شدم همونجا رفتم و شروع کردم به هرس کردن کمد لباس هام. نگاه کردم ببینم کدوماشو خیلی وقته نمی پوشم. کدوماشو خیلی وقته نپوشیدم و معلوم هم نیست بپوشم خلاصه کوهی از لباس شدن و به بابام گفتم بدن اینارو به خیریه ای جایی اگر می شناسن.
البته لباسای من قبل ازین توسط خواهرام هرس میشه معمولا. خونمون که میان کمدارو زیر و رو میکنن و از لباسای من اگر خوششون بیاد میان میپرسن اگر استفاده نمیکنم بردارن ببرن برای شوهراشون. ولی خب آدم خیرش به خانوادش هم برسه خوبه. خلاصه یک پالتو بلند داشتم که با یک داستان عجیب اینو داده بودم مامان دوستم دوخته بود. خیلی چیز شیکی بود ولی چون سرمایی ام این جلوش بسته نمیشد و به چند دلیل دیگه سال ها گوشه کمد خاک خورده بود و من جز دو سه دفعه ای نپوشیده بودمش. دلمم نمیامد بدم به کسی تا اینکه بالاخره دل کندم ازش و دادمش به پسر داییم. یکی دو تا کفش هم داشتم که ازین کفش عروسی ها بود که اونارو هم دادم به پسر داییم چون من خودم کفش اسپرت فقط می تونم پام بکنم و اونارو اگر نمی دادم ده سال بعدم استفاده نمی کرد.
خب کمدم خلوت شد دیگه و خیلی چیزای بهتری که بیشتر دوسشون داشتم تو شش ماه آیندش اومد و جای خالی اونارو پر کرد. بخشیش رو خودم خریدم. بخشیش از غیبت رسید. خلاصه اینارو گفتم که حیفتون نیاد از بخشش. قانون به دست آوردن بخشیدنه. حالا اینجا در مورد بخشیدن مال صحبت کردیم. ولی بخشیدن دیگران هم خیرات و برکاتی داره. یکیش اینکه اون باری که رو ذهنمون داریم با خودمون حمل میکنیم خالی میشه و اعصابمون سبک تر و آروم تر میشه. حالا این خودش بحث جدایی رو می طلبه که بعدا تو یه پست اختصاصی در موردش با هم حرف می زنیم. روزتون به خیر و خوشی .. الله نگه دارتون. یا علی
سید مهدار بنی هاشمی
17بهمن1401
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فيلم انگل (Parasite)؛ يك واقع گرايانه كاملا واقعي!
مطلبی دیگر از این انتشارات
درباره فیلم طعم گیلاس
مطلبی دیگر از این انتشارات
چهار تا فیلم ترسناک برای طرفدارای بازی ترسناک