Stay Foolish ٫ Stay Hungry
حکومت ما، حکومت وحشت نیست.
انقلابها را در حقیقت مردم رقم نمیزنند. این بیکفایتی و عملکرد حکومتها در اداره امور است که رخداد آن را در دراز مدت جامه عمل میپوشاند.
درباره حکومت وحشت چیزی شنیده بودید؟
همیشه میگذاریم زخمی بماند و تاول بزند و عفونی شود.تا وقتی که به زخم درجه چهاری مبتلا شویم و فقط ما بمانیم و خودمان و حالا بیا و درستش کن چرا که کسی برای ما دایه مهربانتر از مادر نخواهد شد. بعد هم به هزاران مرض دانسته و ندانسته دچارمان کند تا آنگاه شاید به فکر چاره و درمان و مداوایش بپردازیم؛ انگیزه تغییر و بهبود؟ به طرزی ناشیانه و غیرعقلانی سرکوب میشود. _جدای از اینکه شرایط بهداشت و درمان و آموزش کشور به چه صورت هست یا نیست یا دارو و خدمات درمانی تا چه حد و تا چه قیمت و قدرت و توان مالی در دسترس هست یا نیست یا تا چه حد به کادرِ طب و درمان بیمارستان و شیوه ایشان در امر رسیدگی به مراجعین معتقد باشیم و اطمینان کنیم_ غافلیم. فراموش میکنیم به سادگی این واقعیت را، که شاید در مرحلهای فاجعه به سطحی برسد که حتی خود اندام عفونی شده را برای نجات جان و صحت سایر اندامها باید جدا کرد و از بین برد. چرا که وجودش جز تباهی عاید دیگری نخواهد داشت.
در رابطه با سرطان چنین نیست. متاستاز و گونههای بیشمار این مرض و همچنین شیوه کاملن بیسروصدای این بیماری در ابتلا و آلودگی اعضا بسیار عجیبتر و همچنان ناشناخته برای بشر است. طوری سایر اندامها را آلوده میکند که تا قبل از ربودن نفس آخر به تمامیت هست و نیست بدن انسانی نفوذ کرده و آن را از بین برده است.
طبیعی است که تو نفهمی و گاهی حتی خیلی دیر متوجه شوی که به چه سرطانی دچار شدهای مادامی که درون بیماری گرفتار آمدهای ودستوپا میزنی. حتی ممکن است از خوب کار کردن اندامهایت در ظاهر و در عمق آلودگی جانت به آن بیماری تعجب کنی. چون قبلن مشابهش را ندیدی. نشنیدی. نخواندی. نگذاشتند. اما تو هم نخواستی. پذیرفتی و به مقدار کم و اندک از همه حقوقت راضی شدی. آنقدر پذیرفتی و هیچ نگفتی و که به اینجا رسیدی.
عزیز من دیر به این نتیجه میرسی که با یه مرض روبهرو هستی. ترس از مطالبه خواستهها و ضعف ناشی شده از جهل و به امید اینکه دیگرانی بیایند و منجیوار همه امورات را درست کنند و تو در اتوپیا حاصل از آن شاد و خوشحال تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کنی. داشتی با رساندن آب و موادغذایی و انرژی به پیشرفت این بیماری مهلک کمک میکردی. در حالی که میتوانستی از ابتلا به آن از همان اول، پیشگیری کنی. _البته باز هم اینجا جدای از حالتی که مواد غذایی مورد نیاز بدن تو با کیفیت و قیمت مطلوبی در دسترست باشد و مجبور نباشی برای یکی یا دو لقمه نان سگدو بزنی و به اینجا برسی که بخواهی_ گاهی با دادن هزینههای بسیار بسیار هنگفتتر و غیرقابل برگشتی، جان و زندگی خود یا اعضای خانوادهات را نجات بدهی.
باید یادبگیری که دلت بخواد که زندگی کنی اونطوری که تو میدونی درسته(=مطالبه)
آنگاه هیبت حقیقی و ناچیز ضعف را در پیش چشمانت خواهی دید. میفهمی که چه ناچیز و چه بیمقدار خواهد بود. دیگر خودت را دچار و برده در بند آن نمیبینی. ایستادگی و آگاهی و اهمیت یافتن دانش کافی برای فهمیدن و یادگرفتن سیاست و علوم اجتماعی را با سلول به سلول رگ و پی و مغز استخوانت درک خواهی کرد.
یک وظیفه کاملن عادی ولی زیادی حیاتی. این امر جدای از آموزش و مطالعات تخصصی میباشد.
اما چطور؟
با وجود اینکه اساسیترین آموزشی که باید وجود داشته باشد و نیست. به جایش تو فکر میکنی برای داشتن شغلی با مسما و آبرومند برای ساختن یک زندگی خوب در کنار خانوادهای خوبتر درس میخوانی. یک نسخه واحد و مثلن بینقص برای عملی شدن _ اساس مدعایی که تو انسانی خوب و صالح و باایمان تعریف میشوی چنین پیشنمایشی دارد. از قضا زندگی یک انسان به هزار و یک علت ممکن است شبیه و مطابق این آینده ترسیمی پیش نرود. تویی که طبق یک الگوی حداقل دوزاده ساله در سن رشدت به خاطر این تناقض به یک بنبست و پوچی و بیهدفی تام میرسی. در صورتی که اشکال از قربانی برای قربانی شدن نیست._ تکرار این داستان در هرسال و آمار صدها هزار فارغالتحصیل به طور عمده بیمهارت و بیسواد در هر سال بماند. هرچند پذیرفته شدگان در دانشگاه نیز نمیدانند با این حجم از علوم کاربردی و اتلاف بهترین سالهای عمرشان چه کنند؟ _ نه اینکه در حال توسعه باشیمها. نه. برنامهای در گروی پیشرفت و اصلاح وجود ندارد یا پوشالی برای تعدی و دزدی بیش نیست._ در نهایت طبق یک الگوی همیشگی میآیی و به این نتیجه میرسی که سیستم موریانه زده و معیوب آمده از تو یک جوجه ماشینی تست-بزنِ میرزا-بنویس بار آورده که از خود هیچ ارادهای ندارد؛ چون یاد نگرفتی اراده داشتن یعنی چه. تو با سطح دانش و آموزش فعلی هم شانسی نداری و نمیتوانی آنچنان یک شغل آبرومندانه به سهولت و بدون جان کندن و قالبتهیکردن بسازی. البته که پارتیبازی و سفارش و امدادهای الهی و غیبی نیز از شرایط آن است که فارغ از اعتقاد و پتانسیل و مهارت علمی باید بدان دارا باشی. تعاریفی مثل امنیت شغلی و وجدان کاری و احقاق حقوق حمایت از مشاغل خدماتی و تولیدی محور واقعیتی جز جملههایی کتابی در قرارداد و لقلقه زبانی ندارند. به ناچار و متاسفانه تو با بزرگتر شدن و ورود به اجتماع خودت کمکم خواهی فهمید اوضاع از چه قرار است. واقعیت و حقیقت تلخ جامعهای که در آن زندگی میکنی به تو این را یاد خواهد داد. تو اسمش را تجربه میگذاری. یکی دیگر از اشتباهات بشر که منجر به فاجعههای بعد از آن میشود در همین مواجه شدنها و مجموع این تجربه شدنها رخ میدهد. بله این است از برنامههای دشمن و منافقان ضد بشریت که حالا تمام قد بر علیه ما قد علم کردهاند که زمینمان بزنند.
و چه دشمنی بزرگتر و بدتر از خودمان برای خودمان؟
هرچند جریان طبیعت پیش به سوی اصلاح و تغییر خواهد بود. چه بخواهی و چه نخواهی.
تویی که باید تصمیم بگیری چرخه معیوب را کجا و چطور بشکنی و بفهمی در کدام نقطه نسلی که تو تربیتشدگانشان هستی و یا قرار است آموزش دهی و تربیت کنی ایستادهای؟
ما مردم پیشگیری نبودیم. البته بدنی که ضعیف نگاه داشته شود و فکری که به درستی تغذیه نشود؛ چه الان و چه در طول تاریخ محکوم به تکرار و مجازات ازدستدادن جانهای شریف و خوب و شجاع خواهد بود. اما در نهایت خودمان انتخاب کردیم قوی نباشیم. خودمان انتخاب کردیم ضعیف بودن را. چون باور کرده بودیم که ما رعیتی زیر دست اربابان هستیم. حرفشنوی به بخشی از باورهای ناخواسته ما تبدیل شد. فراموش کردیم که همه حرفها درست و انسانی نیستند. کافیست تاریخ و سرگذشت این کشور را طی تعدیهای خودی و غیرخودیای که بر آن شده مطالعه کنید. شیوه و علت شرایط مردم ما در زمانهای مختلف را نیز باید در همان اجتماعها جستوجو کرد. در بین خود همین مردم. در بین نگرششان. نگاهشان به وقایع و استنباطها و استدلالهایشان. اینجاست که شیوه آموزش و تربیت و ریز شدن بر روی آن نتایج جالب توجهی در علم آمار تاریخی به ما خواهد داد. تامل کنید.
ما چهها کردیم و یا چهها نکردیم و یا چه وظایفی که باید انجام میدادیم و ندادیم و چه اشتباهاتی که نباید انجام میدادیم و به کرات انجام دادیم و به اینجا و این گسل اجتماعی و فرهنگی عمیق رسیدیم؟
که حالا بیاییم و روی سهم دشمن و مقاصد پلیدشان و تاریخ و سرگذشت پلیدانی که بر این سرزمین تاختند و چپاول کردند اینچنین با تاکید غیر معقولانه، زوم کنیم؟ کاش فقط منصفانه و منطقی نبود اما شرافتمندانه و انسانی هم نیست. به نظرم این کار فقط و فقط یک منظور را میرساند؛ آن هم پاک کردن صورت مسئله خواهد بود. نه اینکه نخواهند. آن اهمیتی که فکر میکنید در رابطه با مسئله هست وجود ندارد که بخواهند بدان بپردازند.
به نظرم اشکال و جانب سوگیری در اول و آخر به جانب خودمان است. چنانچه در نهایت هم به ما مردم باز خواهد گشت. اینکه در زمان مناسب چطور تصمیم گرفتیم بازی کنیم و عقایدمان را بدون تعصب، بازنمایی کنیم مهم است. نه اینکه با شکر فراوان و چندین لایه میکاپهای خوب آب و رنگ بدون توجیه و استدلال عقلانی بخواهیم آن را به خورد دیگری بدهیم. اگر هم نپذیرفت دو راه جلوی پایش میگذاریم که اگر نخواست میتواند جمع کند و گورش را از اینجا گم کند یا با یک دست کتک و تفهیم جزئی و توجیه کاملن آموزشی و البته بدون ارعاب و تهدید مال و آبرو و جانِ آبا و اجدادشان همه از دم، ایشان را تربیت میکنیم.
اگر همونقدری که به نقش دشمن خارجی برای قد علم کردن و برانگیختن مردم علیه مردم برای ایجاد یک جنگ داخلی و تجزیهطلبی در ایران، توطئه علیه کشور و تفرقه سیستماتیک، احزاب و گروهکهای تروریستی و داعشی، ضدیت عقیدتی و جهالت مدرن و غیره و غیره و غیره و حتی کمتر از این میزان اطمینان و باور حکومت و تفکر بخشی از جامعه ما به این موارد، باور داشتیم به اینکه مشکلی هم باشد از خود ماست بر ماست. به خاطر همین به این نقطه رسیدیم. باید از مردم عذرخواهی کنیم. آشکارا در پیشگاه کل ملت ایران. دادگاه و قصاصی هم اگر رخ میدهد باید به جانب بانیان این شرایط و اوضاع باشد. باید یادبگیریم به اقلیتها و تفکرات مختلف احترام بگذاریم و گرنه تفاوت ما با آن گوساله نژادپرست چیست؟ پذیرش این امر و آشکارا بیان کردنش یعنی یک نسل آگاه و دگرگونی ایجاد کننده. یعنی یک بلوغ سیاسی خاصی که طی سالها تجربه و سرگذشت یک جامعه رخ خواهد داد. یعنی افرادی که تسلیم ناپذیرند. به شرایط غیر قابل تحمل و وحشتناک به هیچوجه ذرهای قناعت نخواهند کرد. آگاهانه و با تدبیر حقوق بر حق خودشان را مطالبه خواهند کرد. دیگر چنین ملتی نه دزد پرور است. نه مسئول هرزه بیکفایت تربیت خواهد کرد و نه از دزدان و غاصبان و متجاوزان خارجی ذرهای خواهد ترسید. دیگر نمیترسد که ایرانی وجود نداشته باشد. چون هر زمان قادر بر این امر خواهد بود که خودش آن را بسازد. او به این درک رسیده که آزادگی انسانی و وطن محدود به مکان و یکسری شرایط خاص نیست. چنین عقیدهای نه تنها جهانی که نسلها را تغییر خواهد داد. در کوچکترین حالت و پیامد رسیدن به چنین نقطه و جایگاهی، ما اینچنین علیه یکدیگر جبهه نمیگرفتیم. اما موقعی که سیاست و اسلام و تعصب و بیتدبیری و بیبرنامگی و بیکفایتی و بیغیرتی و اشتباهات جبرانناپذیر اقتصادی در تجارت منابع ملی و پتانسیلهای خدماتمحور کشوری در این چند دهساله این چنین با هم دستبهیقه و گلاویز شدند و در نهایت نتیجهای جز پیچیدگی بیشتر نداشته، یک باریکه امید یا اتفاقاتی که بتوان فقط کمی از اهمیت و دلسوزی برای همه مردم به آن دل خوش کرد فقط و فقط از نتیجه ترکیب چنین چیزی میشود وحشت کرد. بعضی هم نمیتوانند سرعت این به قهقرا رفتن استعدادها و پتانسیلها را به دلیل این حجم از جهل و تباهی ببینند و تحمل کنند و چون احساس وظیفه میکنند، به اشتباه متاسفانه جان خود را میگیرند که شاید توجه انسانهای دیگری از آن سر دنیا را به خود و حال این مردم جلب کند و این نجات سرعت بپذیرد. اشتباهات مادامی که بر عقلانیت تکیه داشته باشند قابل ترمیم و اصلاحند. مادامی که از عقل عبور کنند و احساسات بر آن چیره شوند غیرقابل کنترل خواهند شد. در کوچکترین سطح به عنوان یک هموطن در درجه اول وظیفه داریم که در شرایط و مصائب مختلف بر احساسات خود مسلط باشیم.
آن تغییر و اصلاح دگرگونکننده جهانی و پیلافکن میسر نخواهد شد مادامی که ما به استفاده از لجبازی و خشونت و یکدنگی و خشکاندیشی اینگونه متحجرانه اهتمام بورزیم.
به امید و برای آگاهی...
The Laughing Heart by Charles Bukowski
Your life is your life
don’t let it be clubbed into dank submission.
Be on the watch.
There are ways out.
There is light somewhere.
It may not be much light but
it beats the darkness.
Be on the watch.
The gods will offer you chances.
Know them.
Take them.
You can’t beat death but
you can beat death in life, sometimes.
And the more often you learn to do it,
the more light there will be.
Your life is your life.
Know it while you have it.
You are marvelous
the gods wait to delight
in you.
جایی نوری هست
شاید نور چندانی نباشد
اما تاریکی را شکست میدهد
چهل بار خونده شد. و خیلی زیاد زیبا نیست؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
کسب درآمد اینترنتی بدون سرمایه!! داریم مگه؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
رمز ارز چیست و چه انواعی دارد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
افتخاری غمانگیز برای ملّت ایران!