نوشتههای یک مارکتر
مردونگی یا نامردی؟ (یادی از فیلم تایتانیک، جک و رز)
چند روز قبل توی اینستاگرام اتفاقی افتاد که بعد از اون، یک پیام به صدرا (+) فرستادم: «آخرین باری که نامردی کردی کی بود؟»
اول خندید، بعد پرسید اصلا به نظرت «نامردی» یعنی چی؟ و نشستیم فکر کردیم. یکم بعد براش نوشتم تعریف نامردی انگار یک کلمه نیست، یه جملهس:
«نامردی یعنی وقتی یه عده ریختن سر دوستت و دارن میزننش، تو جلو نری».
اما با این حال، احساس میکردم تعریفم ایراد داره. توی تعریفی که کرده بودم، «جلو رفتن» مردونگی بود، اما «جلو نرفتن» نامردی نبود. آره، یکم سخت شد :)
ببینید انگار نامردی یه پلهی خیلی پَسته، نامردی انگار اونجاست که دوستت رو دارن میزنن، تو هم تا جون داری پا بذاری به فرار، پشت سرت رو هم نگاه نکنی.
تایتانیک، جک و رز
با اینکه بیشتر از 20 سال از ساخت فیلم موفق تایتانیک میگذره (IMDB)، اما همچنان دیدن این فیلم جذابیتهای خودش رو داره. میخوام به صحنهای اشاره کنم که کشتی در حال غرق شدن هست و رُز (کیت وینسلت) سوار یکی از قایقهای نجات میشه. توی این صحنه، رُز برمیگرده بالا و چهره جک رو میبینه که با آرامش، داره رفتن رُز رو تماشا میکنه. اما مگه میشه رفیقت رو پشت سرت جا بذاری؟ اینجاست که رز خودش رو از قایق نجات پرت میکنه به طرف کشتی.
رُز از دالونها و راهپلههای کشتی به طرف جک میره، و وقتی بهش میرسه میگه: You jump, I jump. همون جملهای که در سکانسهای اول آشنایی بینشون رد و بدل شده بود. جملهای که میتونه برای هر رابطهی واقعی، صدق بکنه.
حالا اجازه بدید برگردیم سر موضوع اصلی: «نامردی». اگه قراره رفیقت بین یه مشت آدم کتک بخوره، تو وایمیستی نگاه میکنی؟ میری کمک میاری؟ یا بدون لحظهای فکر کردن، از قایق امنِ نجاتت میپری بیرون و به طرف اونها هجوم میبری تا به رفیقت کمک کنی؟
نامردی کجاست؟ مردونگی کجاست؟
لحظهای که رفیقت زیر دست و پای یک عده لات افتاده، عقل میگه اگه بدوی سمتش، احتمالا تو هم مثل اون کتک میخوری. عشق و احساس میگه رفیقت داره کتک میخوره، برو کمکش، ولو اینکه هیچ شانسی نداشته باشی، ولو اینکه کشتی غرق بشه.
احتمالا اگه کسی از ما بپرسه توی همچین موقعیتی چه کار میکردیم، جوابها 50-50 باشه. اما اگه جای رفیقمون، مادر یا پدرمون باشه چی؟ اون موقع لحظهای برای کمک درنگ میکردیم؟ انگار معادله عوض شد، نه؟ گویی دویدن سمت پدر و مادر و کمک کردن به اونها یک وظیفهست و دویدن به سمت رفیقمون، چیزی کمتر از یک وظیفه و بیشتر از دخالت عادی، چیزی به اسم مردونگی.
فکر کنم حالا بشه یک تعریف بهتر از مردونگی کرد. مردونگی، درست همون جایی بود که رُز خودش رو از پناهِ امنِ قایقِ نجات، انداخت داخل کشتی در حال غرق شدن. مردونگی جایی هست که تو میتونی بری، اما وای میستی، درست مثل یه مرد، درست مثل یه زن.
پینوشت خیلی مهم: باید یه اشاره به جنسیتزدگی خیلی از واژهها منجمله این واژه بکنم. ای کاش به جای واژه مردونگی، یک واژه یونیسکس داشتیم، واژهای فراتر از جنسیت زن و مرد. واژهای مثل قهرمان، مثل اسطوره، مثل دلیر.
مطلبی دیگر از این انتشارات
دستور پخت یک برنامه
مطلبی دیگر از این انتشارات
غزل برنامهنویس
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی چند فیلم خوب شرقی برای این روزای تابستانی