علاقه به روانشناسی، پژوهش، کتاب و پیاده روی دارم. به ویرگول من خوش آمدید؛ اینجا در مورد مسائل مهم و روزمره بحث میکنیم???
"تعهد و برنامهریزی"
دو روز است که داخل ویرگول ننوشتم! با توجه به برنامهریزی که انجام داده بودم شاید این فاجعه بود!
البته در نگاه من فاجعه بود! چون هر فردی از بیرون موقعیت من را نگاه میکرد، تسلیت میگفت و برام ارزوی صبر میکرد و انگار برای همه افراد عالی بود که در این موقعیتِ دردناک نمیتوان کار کرد!
البته من منکر این موضوع نمیشوم؛ بههرحال شرایط آرامی برای کار کردن نیست و همه میدانیم برنامه بایستی انعطافپذیر باشد. یعنی نتونستم؛ به خودم بگم فداسرت امروز نشد، فردا انجام میدی!
در این صورت با دو حالت مواجهایم اینکه یا فردا انجام میدیم یا خیر! اگر انجام ندیم یعنی فاتحه رو باید خوند! چون تعهدی که به خودمان واسه انجام پلن داده بودیم، پرید! امّا اگر انجام بدیم یک قدم در جهت رشد بهتر و بیشتر برداشتهایم و قطعاً اعتمادبنفس بیشتری تجربه خواهیم کرد.
بنابراین آنچه اهمیت دارد؛ جدی گرفتن پلنر و تعهد به انجام آن است.
آن ساعت یازده و ده دقیقه است و من در حال نوشتن این مطلبم؛ و حتماً باید کاری رو انجام بدم که دوستم دیر به دستم رسونده است از قضا من قول دادم امشب انجام میشه چون تنها زمان باقیمانده، الانه!
امّا نوشتن در ویرگول را به عقبتر ننداختم، حتی میتوانستم؛ استراحت کنم و به چت کردن با دوستانم بپردازم، یا فیلم ببینم یا بعد این روز پرکار استراحت کنم؛ امّا انجام این کار برای مهم بود جون تعهد داشتم در قبال خودم!
آنچه اهمیت دارد؛ جدی گرفتن برنامه ریخته شده است
تا زمانی ما جدی نگیریم دیگران احترامی نخواهند، گذاشت! حتی اگر به لحاظ موقعیتی احساس بهتر داشتم و زمان کافی؛ قطعاً در دو روز گذشته هم مینوشتم!
حتی اگر یادبگیرم مدیریت زمان بهتری داشته باشم، در مراسمهای مختلف هم فرصت برای نوشتن و خلق محتوای خوب است.
بنابراین آنچه اهمیت دارد و بایستی جدی گرفته شود؛ برنامه منعطف با تعهد است، برنامهای که در زمان درست و بهینه اجرا شود و با گزارشنویسی اصلاح شود.
اگر تا به اینجا این مطلب را دوست داشتید؛ متن مرا لایک کنید و با ویرگول من بمانید تا به مطالب من در آینده دسترسی داشته باشید؛ حتماً در این رابطه بیشتر خواهم نوشت.
بنابراین برنامه بریزیم و شکست بخوریم تا رشد کنیم.
این اصل مهمی است؛ دیگران لطف داشتند و همدرد و همراه من بودند؛ امّا خودم میدانستم که فرصت کافی برای نوشتن را دارم!
شاید نیاز بود:
- دلایل نویسندگیام را چک میکردم
- زمان را بهتر مدیریت میکردم
- فقط و فقط دست بکار میشدم
- برنامهام را مرور میکردم
- بار دیگر تعهدم را مرور میکردم
- یا مجدد برنامه میریختم و جدی میگرفتم
- ...
برای من ارزشمند بود که این مهم را با شما به اشتراک بگذارم و از تجربه من استفاده کنید و خوشحال میشوم تجربه شما را بخوانم.
حال دلتان خوش??
مطلبی دیگر از این انتشارات
فیلمهای اقتباسی; فرشتههای جهنمی یا شیاطین بهشتی
مطلبی دیگر از این انتشارات
سه روش پيشنهادي دانلود از اينستاگرام
مطلبی دیگر از این انتشارات
شمسههای ایران (یادداشت دکتر محسن رنانی برای چهلمین روز جنبش مهسا امینی)