جایی آن وسط‌ها؛ گفتگوی جاناتان دمی با راجر کورمن - فیلم‌پَن

از مغازه‌ی کوچکِ وحشت خوشم می­‌آمد چون نوعی فیلم ترسناک بود ولی قرار بود در آن طنز هم وجود داشته باشد - چیز متفاوتی می‌­شد. به نوعی دو نوع مخاطب متفاوت را هدف قرار داده بودم و با آن اسم با هم پیوندشان دادم.

راجر کورمن

هنرمندان کمی در تینسلتون می­‌توانند اتوبیوگرافی‌­ای به نام چگونه در هالیوود صد فیلم ساختم و یک سکه هم ضرر نکردم بنویسند و همچون حقیقتی از آن حمایت کنند، اما راجر کورمن، کارگردان احساس­‌­گرا، پیشگوی سینمای ماشین‌­رو، محور اصلی افسانه‌­ای فیلم تجاری، مطمئنا یکی از آن­‌هاست (و بله او واقعا این کتاب را نوشته است). کورمن ۸۸ ساله در جایگاه یک کارگردان و تهیه­‌کننده، مسئول صدها فیلم ترسناک، علمی-تخیلی و اکتشافی گوناگونی است که به روی پرده‌­ی سینما آمده است. بسیاری از آن‌­ها تبدیل به فیلم‌­های کلاسیک شدند، هم کالت و هم انواع دیگر.


جاناتان دمی: راجر!

راجر کورمن: سلام، جاناتان!

دمی: چطور گولت زدند که با اینترویو مصاحبه کنی؟

کورمن: اصلا نمی‌­دانم. [می‌­خندد] و نمی‌­دانم چطور تو را گول زدند!

دمی: راجر، معلوم است که قرار نیست آسان بگیرم، سوال‌­های خیلی سختی قرار است ازت بپرسم.

کورمن: چندتا سختش را بپرس.

دمی: می­‌خواهم با این سوال شروع کنم: قبلا می­‌گفتی یک کارگردان برای موفق شدن باید ۴۰ درصد هنرمند و ۶۰ درصد تاجر باشد. هنوز هم اینطور فکر می‌­کنی و اگر بله، چطور به این فرمول رسیدی؟

کورمن: این فرمول را از خودم درآورده بودم. در واقع امروزه این فرمول را اصلاح می‌­کردم، با این‌که به نظر می‌رسد بخش تجاری کنترل صنعت فیلم‌سازی را به دست گرفته است. احتمالا به ۵۰ –۵۰ تغییرش می­‌دادم. نصف هنرمند و نصف تاجر.

دمی: چرا یک کارگردان باید تاجر باشد تا فیلمی خوب بسازد؟

کورمن: برای درک این موضوع، باید کمی به گذشته برگردی و نگاهی به تاریخ بیندازی. می‌­گویی نمایشنامه‌نویسان، نقاشان و آهنگسازانی بودند که همه‌­شان می‌­توانستند به تنهایی اثری هنری خلق کنند. فکر می­‌کنم یکی از دلایلی که فیلم‌­های سینمایی بخش اصلی هنر مدرن هستند این است که فیلم­‌سازی تا اندازه‌­ای یک تجارت است. کارگردان به یک گروه نیاز دارد -نویسنده، تهیه‌­کننده و غیره- و برای داشتن آن پول لازم دارد. امروزه برای خلق اثر هنری باید به نحوی هنرت را با شرایط سازگار کنی و یک تاجر باشی.

دمی: شاید اینجاست که هنر جدید طلوع می­‌کند -که به نوعی چشم‌ات به بازار کار هم باشد و به نحوی هنرت را مهار کنی و چیزی بسازی که باعث شود به خلاقیت‌ات افتخار کنی. آن فیلم رابرت آلدریچ به اسم افسانه‌­ی لایلا کلر را دیده‌ای؟

کورمن: نه، آن فیلم را ندیدم، ولی فیلمی از آلدریچ  درباره‌­ی هالیوود دیدم. اسمش را فراموش کردم، اما ترکیب هنر و تجارت را بسیار عالی و ماهرانه به تصویر کشیده است.

دمی: فکر کنم احتمالا آن فیلم، چاقوی بزرگ بود، درست است؟

کورمن: بله، دقیقا.

دمی: واضح است که آلدریچ  درباره‌­ی چنین موضوعی بسیار فکر کرده است، چون در افسانه­‌ی لایلا کلر، این تبادل بزرگ وجود دارد. در این فیلم پیتر فینچ نقش کارگردانی را بازی می‌­کند که بسیار در زمینه‌­ی نظریه‌­پردازی فیلم فعال است، که احتمالا شخصیتش را از روی جوزف فون اشترنبرگ ساخته‌اند و ارنست بورگناین در نقش یک رئیس موسسه­‌ی سینمایی خشن است. فینچ تمامی این محدودیت­‌های هنرستیزانه­‌ای که بر سر راه کارگردان قرار داده‌اند و زندگی سطح پایین این روسای موسسات را نقد می‌­کند. ارنست بورگناین به او می‌­گوید: «بدون من، ولگردهایی مثل تو فیلم خانگی می­‌سازند آن هم برای یک بیننده.» [هردو می‌­خندند]

کورمن: دقیقا. دوست دارم یک روزی فیلمی درباره‌­ی یک رئیس موسسه­‌ی زیبایی‌­شناسی ببینم.

دمی: خب، می­‌دانی که احتمالا این نقش شخصیت خودت است، نه؟

کورمن: من در جایی آن وسط‌­ها قرار می‌­گیرم. جایی که این دو از هم جدا می‌­شوند.

دمی: حالا که صحبت این شد که تو شخصیت یک فیلم باشی، درباره‌­ی فیلم جدید جو دانته یک چیزهایی شنیدم و مرا به هیجان می‌­آورد. واقعا دارد فیلمی درباره­‌ی تو می‌­سازد به اسم مردی با چشم‌­های کالیدوسکوپ؟

کورمن: بله. این فیلمی درباره‌­ی من است زمانی که سفر را می­‌ساختم و درباره‌­ی سفر. در این فیلم تمام انواع صحنه‌های توهم‌­زا وجود داشت و برای بخشی از سکانس‌­های خاص از لنزهای کالیدوسکوپ استفاده کردیم، اینطور شد که این اسم را انتخاب کردند.

دمی: اسم فوق‌­العاده‌­ای است. می­‌دانم که جو یک فیلم استثنایی می‌­سازد. ولی چه کسی می‌­تواند نقش تو را بازی کند؟

کورمن: اولین انتخابش کالین فرث بود که به نظرم انتخاب عالی‌­ای بود و کالین هم خودش به نظر علاقه­‌مند بود، اما بعد از این‌که اسکار را برنده شد، احتمالا دستمزدش بالا رفت. نمی­‌دانم الان قرار است با چه کسی کار کند.

...

......


منبع: فیلم‌پَن

https://filmpan.ir/?p=2679