هر از گاهی برای اینکه دوستانم رو از یافته های جدید و قدیمم آگاه کنم، مینویسم و ویدئو میسازم
دامپینگ برنامه نویسها
دامپینگ برنامه نویسها!
(متن بلند اما خسته ناکننده)
شاید یه خورده عجیب باشه و شاید حتی خنده دار، ولی دیروز یه درخواستی از یک مشتری به شرکتمون رسید که سرمایه گذار (!) شرکت، و نه مثلا رئیس بخش آی تی، یا نه حتی برنامه نویس جونیور و استیجرشون، سرمایه گذار (!) بسیار بسیار تأکید داشته که سفارششون بصورت Serverless و فقط با استفاده از سرویسهای Azure پیاده سازی بشه.
با اینکه معمولا تیم بازاریابی ما کیس های این تیپی رو که مشتری علاقه به میکرومنیجمنت داره رو رد میکنه، اما این یکی رو اوکی دادن و تا سطح کارشناسی حتی بالا اومد! حالا با دلیلش کاری ندارم، مشتری جذاب بوده، پول خوب داشته یا هر چیزی...
دیروز جلسه ای با همکاران برگزار کردیم که ببینیم اصلا خواسته طرف قابل پیاده سازیه؟! جلسه حدود 3 ساعت طول کشید و ما تمام خواسته های 32 بندی مشتری رو بررسی کردیم. بغیر از دو مورد و صد البته بیزینس نرم افزار، بقیه کاملا قابل پیاده سازی با استفاده از سرویسهای Azure بود.
همینطوری که داشتیم صحبت میکردیم، با خودم گفتم روزگار نه چندان دوری برای همین تشخیص چهره مثلا، چه پوستی از مشتری و تیم برنامه نویسی کنده میشد. حالا فقط طرف باید به ازای 1000 تراکنش، فقط 1 دلار پرداخت کنه که با احتساب جامعه مخاطبین نرم افزار، 1000 دلار هم در ماه هزینش نمیشه!
غرق شدم توی افکارم و انگار تصوراتم قصد نداشتن حد و مرزی قائل بشن برای خودشون، ناخودآگاه داشتم چند سال دیگه رو میدیدم. که حتی برای سیستمهای انترپرایز، تیم برنامه نویسی به خودشون زحمت ساختن یو آی داستان رو هم نمیدن!
در اصل، SaaS برای خیلی هامون شیرینه، برای من هم حتی، ولی داریم کم کم از پوزیشن سلطان شغلها (تو هستی تو هستی) میرسیم به پوزیشن عباس آقا سوپری سر محل که قادر به رقابت با هلدینگ فروشگاه زنجیره ای ممد و شرکا نیست!
آن ذِه آدر هَند:
یک روزی توی عسلویه، که تازه استخدام شرکتی شده بودم، یکی از بچه های دفتر فنی با یه حالت مظلومانه ای گفت: "شما برنامه نویسا میتونین یه برنامه بنویسین که همین کارای ما رو انجام بده؟!" حالا کار این بابا چی بود؟! کارش خوندن نقشه های ساخت اسپول و درآوردن لیست لوله های مورد نیاز برای برش و ساخت اون قطعه بود.
بهش گفتم آره، خیلی مسئله ساده ایه. گفت خب پس ما بیکار میشیم؟؟؟
خیلی این سئوالش منو به فکر برد، یعنی از فلسفه حیات گرفته تا "راهکارهای مدیریت بازی با کودکان" در یک آن اومد به ذهنم! واقعا من برده جریانی بودم بنام تکنولوژی که قراره کسی رو از نون خوردن بندازه؟! اصلا من چرا بدنیا اومدم :)))
اون لحظه برای اینکه طرف آروم بشه، یه شکلی کشیدم رو وایت برد و یه توضیحی دادم که بعدها خودم خیلی بهش اعتقاد پیدا کردم، اما الان شاید کمی مغزم میلرزه!
یه چیزی تو مایه های این شکل براش کشیدم و بهش توضیح دادم که کار تکنولوژی بیکار کردن مردم نیست، راحتتر کردن و پربازده کردن کارشونه. براش مثال هم زدم، گفتم فرض کن یه راننده قراره مسیری پر فراز و نشیب رو طی کنه، کار تکنولوژی اینه که میاد و این مسیر و هموارتر میکنه، حالا ممکنه چارتا مشکل دیگه هم خلق کنه ولی مشکلات جدید نسبت به مشکلات قدیمی قطعا ضریب دهن صاف کنی کمتری دارن!
یعنی شمای راننده بجای اینکه دست و پنجه نرم کنی با دره و کوه و صخره، با یه درخت دست و پنجه نرم میکنی! کارت راحتتر میشه و برای کارهای خورده پا خودتو اذیت نمیکنی و لِوِل کاریتو میبری بالا. دیگه یه مهندس لیسانسۀ بدبخت نمیشی که صبح تا شب باید با نقشه ها وربری و ببینی از کدوم لوله چقدر ببری که پرتی کمتری داشته باشه و ...
این کارا رو نرم افزار برات میکنه، تو فوکوس کن روی مسائل بزرگتر، مثل اینکه "آیا اینجا پالایشگاه بسازیم یا نه" !
به نظر میرسید طرف به اندازه کافی قانع شد، در حدی که لبخندی بزنه و بگه "پس خدا قوت مهندس، ما میخواستیم زیرآبتو بزنیم بندازنت بیرون، ممنون که توضیح دادی!" :))) ولی خب اون جرقه که نباید تو ذهن میخورد، خورد!
آن آور هند!
(قصدم نا امید کردن ملت نیست اما...)
حالا حکایت خودمون شده، ما جامعه تکنولوژی نرم افزار (از هر تخصص و رشته و ...) که روزگاری همه اون مشکلات ریز رو رو خودمون حل میکردیم و کار رو برای کاربر راحتتر میکردیم، و در این راه دهن کاربر با خودمون یه جا صاف میشد که یه مشکل از مشکلات کاربر رو حل کنیم...
- چطور قراره با غولهایی که این مشکلات ریز و درشت رو به بهترین شکل حل کردن و با کمترین هزینه ارائه میدن رقابت کنیم؟
این غولهای صنعت نرم افزار مگه چقدر نیرو میخوان؟
- این غولهای بی شاخ و با دم عصر جدید که شکمشون سیرمونی نداره، چرا و چطور قراره به شرکتهای خرده پا (که بشود همون عباس آقا سوپری سر محل در داستان دامپینگ) اجازه بدن که چیز جدیدی خلق بکنن؟؟
- مشتری دقیقا چرا باید هزینه های گزاف ساخت، نگهداری و توسعه محصولی رو بده که ما ساختیم براش، وقتی میتونه ارزونتر، با کیفیتتر و با بهره وری بالاتری اون رو داشته باشه؟
فقط Azure مایکروسافت بیش از حدود 200 محصول کلادبیس داره که ریز و درشت بخشهای مختلف نرم افزار رو پیاده کردن، بذارین کنار سرویسهای آمازون و گوگل و "کوفت و برادران به جز زهرمار"!
مطلبی دیگر از این انتشارات
الگوریتم اینستاگرام در سال ۲۰۲۰ چگونه کار میکند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه ای به فرزندم در باب فیلم و سریال دیدن
مطلبی دیگر از این انتشارات
با برنامههای هنگ کرده لینوکس چه کنیم؟ (قسمت اول)