درآمدی بر اقتصاد رفتاری

سعی داشتم در این یادداشت به بررسی دقیقتر عوامل اصلی درونزا و برونزای دخیل در فرآیند تصمیم سازی و تصمیم گیری اقتصاد رفتاری بپردازم. امیدوارم از وقتی که صرف میکنید پشیمون نشید.
سعی داشتم در این یادداشت به بررسی دقیقتر عوامل اصلی درونزا و برونزای دخیل در فرآیند تصمیم سازی و تصمیم گیری اقتصاد رفتاری بپردازم. امیدوارم از وقتی که صرف میکنید پشیمون نشید.


اقتصاد انعکاس رفتار افرادی است که آن را ساخته اند(1) که بر این اساس هرچه تعداد مشارکت کنندگان (افراد) بیشتر باشد، به همان اندازه هم تعاملشان جنبه ی جمعی و غیرشخصی بیشتری پیدا میکند(2). از طرفی بدیهی ست که پیوندگاه عوامل بازار، عنصری انسانی است که حاوی روحیات و نگرش های انسان بوده و به سرعت قابل تغییر است و این یادآور مهم ترین اصل در تحلیل رفتار انسان یعنی نسبی بودن آن ست.(3) انسانی که با این خصوصیت بارز، در راس هرم اقتصاد قرار گرفته و به تبع آن اقتصاد را نیز متتاسب با برآیند نسبیت های انسان های تشکیل دهنده ی آن، به دامنه ای میان نسبیت و مطلقیت میکشاند. با این توضیح، علت وقوع اکثر پدیده های اقتصادی را برآیند خصوصیات افراد آن جامعه تشکیل میدهد و یا دقیقتر آنکه بگوییم نتیجه ی مطلوب سیاست ها در گرو خصوصیات جامعه ی هدف است به همین خاطر نمیتوان با احتمالی بالا انتظار داشت که این برآیند، مایل به فرض عقلایی بودن(4) باشد چه آنکه شواهد تجربی گویای آن است که معمولا جهت برآیندها منتهی به پنج اصل پایه ای زیر میشود:

1. تقلید؛ پیروی رفتار جمعی: میتوان به این اصل وزن بیشتری داده و عنوان کنیم که عمدتا ما جایی میرویم که جمع برود (پس چه بهتر که جمع را از کودکی تربیت کرد؛ لازم به ذکر است که هر دنباله روی از جمع بد نبوده که شاهد آن رفتارهای جمعی مردم کشورهای توسعه یافته است). در مقام هنجاری(5) در پی اثبات درستی یا نادرستی این گزاره ها نیستیم لکن در مقام اثباتی(6) باید عنوان کرد از جمله فاکتورهای اساسی در این مورد، تقلید است. انسان ها با تقلید از یکدیگر، آموزش میبینند. اصولا روش آموزش نیز همین تقلید است. در تقلید غالبا تفکر و تامل کمتر صورت میگیرد و این میتواند پاشنه آشیل بنیادی ترین فرض اقتصاد یعنی عقلایی بودن شود.

علاوه بر اینها باید عنوان داشت که تقلید کردن، به افراد تضمین و بیمه میدهد زیرا انسان به دنبال ایجاد آرامش در پس هر تصمیمی است یا به عبارتی دقیقتر هر تصمیمی در قبل و بعد آن با هدف آرامش ذهن ساخته و گرفته میشود(7) فلذا با تقلید هر رفتاری که جمعی از مردم دیگر پشت آن باشند، به طور ضمنی به این آرامش خاطر میرسد زیرا در نظر او اگر قرار است ضرری هم به او برسد، دیگران نیز در آن ضرر مشترک هستند درحالی که اگر تنها خودش این تصمیم را میگرفت، زیر بار تحمل ضرر بزرگ آن نمیرفت. این موضوع از خاصیت همدردی و درد مشترک برداشت میشود. این موضوع از خاصیت ذاتی انسان که در پی قوت قلب گرفتن و مورد تایید دیگران قرار گرفتن در پی هر عملی است نیز برداشت میشود.

از سوی دیگر افراد نه تنها به خود که تعهدات بسیاری چه به لحاظ عاطفی و چه به لحاظ اجتماعی به بسیاری از افراد دیگر دارند که این نیز سبب میشود تا فرد خیلی مایل نباشد خلاف جهت جمعی که به آنها تعهد دارد حرکت کند. این مسئله در جوامع سنتی و توسعه نیافته و درحال توسعه رایج تر است.(8)

علت دیگر پیروی نهایی از جمع را نیز باید اینگونه عنوان کرد که افراد به طور ذهنی اینگونه تصور میکنند که در جمع، چند عقل وجود دارد ولی در فرد تنها یک عقل؛ بنابراین پیروی از جمع را به پیروی از یک عقل ترجیح میدهند. (نمونه بارز پیروی از رفتار جمعی، نحوه رفتار سهامداران در بازار بورس ایران است).

2 و 3. تجربه و عادت: از جمله عنصر پایه ای دیگر در تصمیم گیری افراد، تجربه به حکم اعتماد به مشاهدات خود است. گاهی این تجربه از دایره ی فردی فراتر رفته و مشترکا میان مردم یک شهر و یا یک گروه و یا یک کشور و حتی همه مردم سطح زمین وجود دارد.

به تنهایی %43 رفتارهای روزانه ما نتیجه عادت های ماست.
به تنهایی %43 رفتارهای روزانه ما نتیجه عادت های ماست.


به عنوان مورد به خصوص، بی اعتمادی به نهادها مهم ترین نتیجه ی تجربه ی افراد در یک کشور یا سطح زمین است. چه آنکه اعتماد مردم به نهادها، اولین و آخرین قدرت اجرایی آن نهاد برای سیاست های اقتصادی و سیاسی در مواقع بحران است و اگر این اعتماد در طی سالها کمرنگ شده و تبدیل به تجربه افراد شود، در بحرانها افراد به این نهادها به حکم تجربه اعتماد نکرده و تصمیماتی که منافع جمعی را در پی داشته و آن نهاد آنرا صادر کرده باشد و منوط به همراهی مردم باشد، اتخاذ نخواهند کرد زیرا نمیتوانند حول مرکزی جمع شده و تصمیم مشترکی حول آن بگیریند که به حکم تجربه به آن بی اعتمادند. در این حالت هر فرد در پی تعقیب منفعت شخصی و نهایتا افراد نزدیک به خود است(9). گرچه که وابستگی متقابل، به تعبیر هیوم انسان ها را به افراد دور از خود نیز محتاج و وابسته کرده است(10) اما این وابستگی متقابل نیز به تنهایی متضمن درنظر گرفتن منفعت دیگران نمیشود چه آنکه این وابستگی متقابل میان برده و ارباب نیز وجود دارد (11) اما تجربه نشان داده که در بحران ها ارباب و برده به نزدیکترین دایره ی روابط انسانی خود که خانواده باشد وفادار خواهند بود.

نقش عنصر عادت نیز در این است که افراد در تصمیمات خود در نهایت به آن چیزی عودت میکنند که به آن عادت کرده اند. عمده عادت مشترک میان انسان ها نیز، نقد را به نسیه ترجیح دادن است.( به عبارتی دیگر انسان طبعا آرامش الان را به سختی الان برای کسب آرامش بیشتر فردا ترجیح میدهد.)

باید در نظر داشت که عادت صرفا منشعب از خصوصیات انفرادی نیست بلکه میتواند منشا از خصوصیات یک ملت و یا خصوصیت مشترک میان همه انسان ها بگیرد. به عنوان مثال گفته میشود که مردم کشور ایران مردمی زور و زود محور اند(12) که بنظرمیرسد این خاصیت جنبه ایست که در طول هزاران سال حاکمیت پادشاهی، به جزئی از خصوصیات مشترک ایرانیان بدل شده است.

4. هیجان: اگر همه ی 3 عنصر دیگر را بتوان کنترل کرده و با خوراک صحیح آنها را پروار کنیم، استرس و هیجان و اضطراب در تصمیم گیری را به سختی میتوان مدیریت کرد. چه آنکه به کرات میبینیم که آرامترین و منطقی ترین افراد نیز در مواقعی که در یک هیجان آنی قرار گرفته و نیاز به اتخاذ تصمیم دارند، عقلایی عمل نکرده یا دست کم به طور کامل عقلایی عمل نکرده و بر اثر هیجان غالب شده بر آنها، تصمیمی اشتباه و یا ناقص میگیرند.

5. عقل: به عنوان عنصر پایه ای دخیل در تصمیم گیری افراد باید عنوان داشت که این عنصر به صورت فردی نمود بیشتری دارد تا زمانی که تصمیمی به شکل جمعی اتخاذ میشود. زیرا در تصمیم جمعی به دلایل عنوان شده در مورد 1 تا 4، عوامل ناخودآگاه تاثیر بیشتری نسبت به عوامل خودآگاه و کنترل پذیر دارند. در این حالت افراد بطور ناخواسته جذب نااطمینانی ها و ترس های خود میشوند و برای کسب آرامش خاطر آن هم زمان حاضر، با عجله تصمیمی اتخاذ میکنند.

مهم ترین ویژگی بارز اقتصاد رفتاری، میان رشته ای بودن این علم است که محقق برای یافتن چرایی حقایق اتفاق افتاده و در جریان و نیز پیش بینی پدیده ها، لازم است تا از ترکیبی از علوم اقتصادی، رواشناسی و جامعه شناسی و حتی تاریخ بهره کافی را ببرد.
مهم ترین ویژگی بارز اقتصاد رفتاری، میان رشته ای بودن این علم است که محقق برای یافتن چرایی حقایق اتفاق افتاده و در جریان و نیز پیش بینی پدیده ها، لازم است تا از ترکیبی از علوم اقتصادی، رواشناسی و جامعه شناسی و حتی تاریخ بهره کافی را ببرد.


با این همه باید عنوان داشت که هر 5 عامل را میتوان با ضریب احتمال بالایی مرتفع کرده و تقویت کرد که نیازمند است تا از دوران کودکی و نیز از بنیاد خانواده این آموزشها را به شکل مستقیم و غیرمستقیم به کودکان و بالاتر از آنها به پدر و مادر منتقل کرد. در آموزشها باید توجه داشت که آموزش از خانواده آغاز میشود.

علاوه بر آموزش، باید سمبل و الگوهای مناسب را به افراد معرفی کرد که این نوعی از آموزش غیرمستقیم است که مسلما اثرگذاری بیشتری بر افراد خواهد داشت. مهم ترین علت در تشریح کیفیت اثرگذاری الگوها این است که در این روش افراد به صورت داوطلبانه و به شکل غیرمستقیم تاثیر میپذیرند و واضح است که اثر یک روش غیرمستقیم و داوطلبانه به مراتب بیشتر از یک روش مستقیم و زوری است و بسیار پایدارتر و ماندگارتر خواهد بود و نتایج بهتری را نیز به دست میدهد. باید توجه داشت که قدرت الگوها بسیار بیشتر از دیپلماسی یا قدرت نظامی است.(13)


کاربرد:

هدف از ذکر و توضیح عناصر فوق این است که این موضوع در سیاست گذاری ها به گونه ای لحاظ شود که سیاست گذار تا حد ممکن بر اساس همه ی پیش فرض های ذهنی مردم، سیاست مناسبت را انتخاب کند و صرفا به فرض عقلایی بودن انسان ها اکتفا نکند که لازمه ی این امر یک افکارسنجی دقیق و مداوم از مردم است.

از دیگر سو اینگونه نقد میشود که مهم نتیجه ی سیاست ها به دور از فرایضی از قبیل عقلایی دانستن یا نسبی دانستن افراد است. لکن باید توجه داشت که عمده بحران های شکل گرفته در اقتصادهای جهانی، ناشی از همین بی توجهی به فرایض پایه ای بوده است (مثال های از این دست بسیار است). حقیقت این است که ما برای تفکر و عمل درباره مسائل مختلف، به صورت عقلانی و علمی رفتار نکرده (یک علت آن زمانبر بودن آن و به قولی نسیه بودن آن است) و در عوض از طریق راه های میانبر (یک علت آن سریع الوصول بودن و نقد بودن آن است) که شامل تقلید و تجربه میشود مسائل را حل و فصل میکنیم. چه آنکه در جامعه ی عقلایی، هیچگاه انتظار نمیرود بحران های مالی و اقتصادی به وجود بیاید و یا عمق یابد و بررسی ها نیز نشان میدهد که در بحران ها و سیاست های اقتصادی و سیاسی، عقلایی اندیشیدین در قیاس با عناصر دیگر وزن کمتری دارد. بنابراین بنظر میرسد بهتر است در سیاست گذاری ها و نظارت های بر سیاست گذاری، به این عناصر نسبی توجه بیشتری شود؛ خصوصا در کشورهای در حال توسعه که بحث آموزش و اصلاح موارد فوق در آنها ضعیف بوده است.

(طبعا این نگرانی ها در مورد کشورهای توسعه یافته کمتر نمود دارد).


پی نوشت ها:

1. Mankiw, N. Gregory. c2011. Essentials of Economics. Cengage Learning. P:4.

2. Lonergan, E. 2009. Money. Acuman. P: Introduction, 1.

3. لازم به ذکر است که منظور از نسبی بودن، تنها معطوف به رفتارشناسی انسان و فرآیند تصمیم گیری وی بوده و نویسنده واقعیات ثابت ذاتی و فطری افراد و حقایق مسلم طبیعی را نسبی معرفی نمیکند. برای این منظور مطالعه کتاب "اصول فلسفه و رئالیسم" اثر استاد شهید دکتر مرتضی مطهری پیشنهاد میشود:

اصول فلسفه و رئالیسم، جلد 1، دو مقاله اول.

4. Rationality

5. Normative Economics

6. Positive Economics

7. When faced with a tough decision it’s common to feel: overwhelmed, stressed or anxious, wound up, pressured, confused, distracted, tired.

See More: https://au.reachout.com/articles/decision-making-101

8. See More: Diamond, J. 1997. Guns, Germs and Steel. Norton. P: 271.

9. به عقیده رالز "هرگونه همکاری اجتماعی آنگاه ممکن خواهد گشت که طی آن بیشترین مجموع ارضای خواسته های عقلانی افراد به دست آید."

See More: Rawls, J. 2005. A Theory of Justice. Harvard College. P: 25-26.

10. برای مطالعه بیشتر به کتاب "کاوشی در خصوص فهم بشری" اثر دیوید هیوم مراجعه شود:

See More: Hume, D. 1989. Enquiries Concerning Human Understanding and Concerning the Principles of Morals. Oxford University Press. P: 64-65.

11. Lonergan, E. 2009. Money. Acuman. P: 43.

12. برگرفته از سخن مهندس مهدی بازرگان که در مقاله ای منتشر نشده از وی به نام بازسازی فرهنگی کشور در کتاب زیر آورده شده است:

مجموعه آثار (31)، مهندس مهدی بازرگان، گفتگوهای سیاسی و اجتماعی، بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان، مهر 1397، صفحه 278.

13. Lonergan, E. 2009. Money. Acuman. P:41-42.