ا
درباره فیلم طعم گیلاس
طعم گیلاس همانند فیلم های مصاحبه محور کیارستمی است. فیلم هایی مثل مشق شب یا قضیه شکل اول و قضه شکل دوم. اما این بار مصاحبه کننده کیارستمی نیست بلکه شخصیت اصلی داستان است و پرسش اصلی او این است که : چرا باید زندگی کرد؟
شخصیت اصلی داستان به دلیلی که هیچگاه بر ما آشکار نمی شود قصد خود کشی دارد و تنها نیازمند شخصی است که پس از مرگش او را دفن کند. اما دیگران در واکنش به درخواست او سعی می کنند که او را از خودکشی منصرف کنند او در راه به یک سرباز ، دوره گرد، طلبه، کارگر، و یک مستخدم بر می خورد که همه ی آن ها زندگی بسیار سختی دارند و به سختی امرار معاش می کنند. به عبارت دیگر هر شخص به طریقی به سوال چرا باید زندگی کنیم؟ پاسخ می دهد. سرباز که گویی چنان درگیر زندگی است که هیچ گاه با این پرسش مواجه نشده است، از این چالش می گریزد. طلبه ی افغانستانی سعی می کند از منظر دین پاسخی در خور پرسش دهد اما گویی پاسخ او نیز مورد قبول قرار نمی گیرد. تا این که تنها پیرمرد مستخدم می تواند، شخصیت اصلی داستان را مردد کند. مرد با نظر به وضع ظاهریش و پولی که می خواهد برای تدفینش بپردازد زندگی راحتی دارد او زندگی را پوچ می داند و خود را نیز موجودی اضافی در این دنیا(نظر به دیالوگ او با طلبه) پیرمرد به شخصیت اصلی یاد آوری می کند که شناخت بر پایه ی یک حس بنا شد. احساسی که به آسانی تغییر می کند،با خوردن یک توت از درخت
دیدن لبخند بر چهره ی یک زوج
یا شنیدن شور و شوق بچه ها در زنگ ورزش
در واقع پوچی در حس او از دنیا ست نه در دنیا و تصمیم بر پایه ی چنین شناخت متزلزلی آیا حسرتی به دنبال ندارد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
راز برنامه نویس موفق
مطلبی دیگر از این انتشارات
کسب درآمد از ارزهای دیجیتال؛ قسمت اول: آیا شدنی است؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
طبیعت عشق آزاد