احتمالا همه توافق دارند بین زنده بودن و زندگی کردن خیلی تفاوت هست و من این روزا دنبال نشونه هایی هستم که بهم حسی بیشتر از زنده بودن بده . اینجا شبه نوشته هایی از منظر یک ذهن مغشوش ولی امیدوار هست .
درباره فیلم محبوب میلیون دلاری million dollar baby
به عنوان یک منتقد آماتور تلاش می کنم فیلم ها را بر اساس برداشت ساده خودم معرفی کنم . مشخصا در مورد حرکت دوربین ، نورپردازی و یا حتی تحلیل دیالوگ ها صحبت نمی کنم و بیشتر تلاش می کنم حسی را که به عنوان یک تماشاگر پیدا کرده ام بیان کنم .
فیلم در سال ۲۰۰۴ و با کارگردانی کلینت ایستوود و هنرنمایی هیلاری سوانک (واقعا عالیه این بشر) و مورگان فریمن اکران شد . نامزد و برنده جوایز زیادی در اسکار و گلدن کلوب بود از جمله نقش اول زن ، فیلم نامه ، کارگردانی و ... . پایان فیلم واقعا جزء یکی از تلخ ترین پایان ها در دنیای سینما هست که البته به نظرم واقعا از بهترین پایان ها هم هست .
داستان فیلم در مورد یک زن عادی (مگی) از قشر پایین دست جامعه هست که می خواد از طریق یادگیری و رقابت در زمینه ورزش بکس خودش را بکشه بالا و به نوعی حاضر نیست دست از رویاها و آرمان های خودش برداره . از طرفی کلینت ایستوود (فرانکی) نقش یک مربی بکس گوشت تلخ را بازی میکنه که با دخترش مشکل داره و از طرفی خاطره تلخ گذشتش در زمینه بکس یک جورایی جلوی رشد شاگردش را گرفته . مورگان فریمن هم نقش دوست ایستوود و البته مسئول سالن را داره و در زمان های لازم با ورودش فیلم را در جهت درست نگه می داره. فیلم با شکل گیری ارتباط بین مگی ( زن بوکسور) و مربی بکس (کلینت ایستوود) شروع میشه و همزمان با اوج گیری مگی در مسابقات تبدیل به یک رابطه عاطفی پدر و فرزندی میشه .
به نظرم روند فیلم و نوع پایان بندی از معدود صحنه هایی هست که می تونه تعالی یک عشق خالص و فداکاری در راه اون را نمایش بده .
از نظر من یکی از بهترین فیلم هایی هست که دیدم . داستان اوج گرفتن مگی که در کنار اون داستان های فرعی مانند زندگی مگی و ارتباطش با خانوادش ، زندگی کلینت ایستوود به عنوان مربی بکس و ... بیان میشه . بازی هر سه بازیگر فوق العاده هست و داستان فیلم در عین سادگی واقعا گیرا هست و باعث میشه تا نخواهید یک لحظه از فیلم را هم از دست بدید .
به نظرم به راحتی با فیلم ارتباط برقرار خواهید کرد چون فیلم هیچ چیزی به غیر از زندگی معمولی ، آرمان ها و آرزوهای خودمان را در قالب یک فیلم سینمایی نمایش نمی دهد . بعید می دانم با دیدن این فیلم شگفت زده نشوید .
در نهایت باید بگم این فیلم در زمره یکی از تلخ ترین فیلم های تاریخ سینما قرار داره پس دیدن اون را با نامزتون اصلا توصیه نمی کنم .
از دیالوگ های قشنگ فیلم : مردم هر روز میمیرن فرانکی در حال تمیز کردن زمین یا شستن ظرف تو رستوران میدونی قبل از مرگ اخرین فکری که از ذهنشون میگذره چیه؟هیچوقت فرصت رسیدن به اون چیزی که میخواستم رو نداشتم
مطلبی دیگر از این انتشارات
آسم و زندگی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بازاریابی در اینستاگرام
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربهام در بازگشت به برنامهنویسی