ا
درباره فیلم Eyes wide shut
از نظر من ایده محوری در فیلمهای کوبریک خشونت در نهان آدمی است. هر چند که شخصیتهای کوبریک سعی میکنند به راههای مختلفی همچون جایگاه اجتماعی همانند شخصیتهای فیلمهای بری لیندون و راههای افتخار یا اظهار به مدنیت و فرهنگ همچون شخصیت جک در فیلم شاینینگ این خشونت افسار گسخته را در پستویی پنهان کنند اما همواره یک اتفاق یا طی یک مسیر باعث میشود که آن خشونت از بند رها شود و رخ بنمایاند.
فیلم چشمان کاملا بسته درباره چیست؟
از نظر من ایده چشمان کاملا بسته نیز همین است. هر چند که این فیلم از دیگر فیلمهای کوبریک وهم انگیزتر و رازآلودتر است. به طوری که با گذشت 21 سال از ساخت و اکران این اثر هنوز هم بحث پیرامون تفسیر این فیلم داغ است و تحلیلها بعضا با یک دیگر به کلی متفاوت هستند. چشمان کاملا بسته ترسیم مرزی میان رویا و واقعیت است. به علاوه این نکته که در این فیلم رویا حقیقیتر و پراهمیتتر از واقعیت است چرا که این خشونت در نهان و شهوت قدرت را به رخ انسان میکشاند.
در این فیلم تام کروز شخصی است که سعی دارد خود را متمدن نشان دهد و بگوید که با شهوت و خشونت به کلی بیگانه است. او پزشک است و این جایگاه اجتماعی خود را به رخ دیگران میکشد، هر چند که این صحنهها بارها در فیلم تکرار میشود اما در مجلس مهمانی هنگام آشنایی تام کروز با دوست قدیمیاش با شخصیت مغرور او آشنا میشویم. او آشکارا افراد فروتر از خود را تحقیر میکند.
نگاه تام کروز به خود، همسر و اطرافیانش در خلال گفت و گو های مناظره گونهای که در اتاق خواب با هم دارند مشخص میشود. نیکول کیدمن که در مهمانی دیدهاست که تام کروز با زنان حرف میزند از او میپرسد که در آن زمان آیا در فکر خیانت به همسرش نبوده است؟ تام کروز هم این فکر را رد میکند و میگوید که او از آن جایی که خود خانواده دارد و فرد تحصیل کردهای است به هیچ عنوان به این موضوع فکر نمیکرده است. در همین جا گفت و گو بالا میگیرد و نیکول کیدمن از او میپرسد در زمان معاینه زنان برهنهای که مقابل او قرار دارند به چه چیزی فکر میکند. تام کروز به همسرش میگوید که در زمان درمان زنانی که مقابل او برهنه شدهاند به هیچ چیز جز درمان آنها نمیاندیشد و معتقد است که زنان تحت درمان نیز همین گونه فکر میکنند. این ایده تام کروز درباره انسانهای اطرافش و به خصوص همسرش است. به طور خلاصه تام کروز چنین میاندیشد که انسان متمدن و تحصیل کرده میتواند در جامعه تمایلات پست خود را به کناری بنهد و با دیگران رفتاری کاملا انسانی داشته باشد که در اولین گام در خاطرهای که همسرش برای او تعریف میکند، این دیدگاه ترک بر میدارد و در ادامه فیلم نیز میبینیم که جهان بینی او زیر و رو میشود.
همسرش به او میگوید که هر چند او مدام تاکید میکند که به چنین امیالی نمیاندیشد ولی خود از همان روزی که ملوانی را دیده است، شیفته آن ملوان شده است و حتی در خیالش فانتزیهایی از بودن با او ترسیم کرده است. به این نکته نیز باید توجه کرد که زن شخصیتی فاقد جایگاه اجتماعی است و حتی در تجربه کاری خود شکست خورده و ورشکسته است و شاید همین موضوع نیز باعث شده است که سریعتر این واقعیت را بپذیرد. به طور خلاصه در مورد دیدگاه زن نیز میتوان گفت او بر خلاف تام کروز که از یک موضع بالاتر سخن میگوید، به عجز خود و محدودیت اختیار خود پی برده است و میفهمد که او گاهی گرفتار این میل درونی میشود.
و سپس با یک زنگ تلفن سفر رازآلود تام کروز آغاز میشود و او هر چه میگذرد با چهره دیگری از جامعه و انسانها رو به رو میشود و دیدگاهش در این مسیر مدام به دیدگاه همسرش نزدیکتر میشود. تام کروز ابتدا با زنی که خود در شرف ازدواج است، مواجه میشود و زن به او ابراز علاقه میکند و در راه نیز با گروهی از پسران شرور رو به رو میشود تا این که به انجمن مخفی میرسد که این خشونت را به آیینی برای خود بدل خود ساختهاند و درست زمانی که از طریق دوستش زیگلر میفهمد که مردان آن مجلس همگی از سردمداران سیاسی و از جایگاههای بلند اجتماعی هستند. آن ایدهای که پیشتر از آن گفته بودیم، به طور کلی میشکند. به این معنا که تام کروز میفهمد صرف جایگاه اجتماعی فرد یا متمدن بودن او چیزی از میل او به خشونت نمیکاهد و در این جا تام کروز دوباره به پیش همسر خود بر میگردد و از او عذر خواهی میکند، جایی که در دقایق پایانی فیلم تام کروز دیگر همان شخصیت مغرور ابتدای فیلم نیست بلکه به طور کل شکسته است.
اما آیا حوادثی که تام کروز از سر گذرانده همه در عالم بیداری رخ داده است؟
راز آلود بودن فیلم از همین تنیدگیهای واقعیت و بیداری است. همان طور که در ابتدا هم به آن پرداختیم و در فیلم نیز مشخص است، احساس گناه شخصیت زن ناشی از فانتزیهایی است که از بودن با مردی بیگانه در سرش ساخته است و همین موضوع باعث شده است که نسبت به خودش و اختیارش نگاه متواضعانهتری پیدا کند. در دیالوگهای پایانی هر دو بر خواب آلود بودن تجربههای دو طرف تاکید میکنند و جالب این جا که نکاتی هم در درون فیلم واقعیت برخی از رخدادهای فیلم را مورد شک قرار میدهد، مانند برخی از نورهای بی منبع یا حتی جایی که دختر بی آن که تام کروز چیزی به او بگوید او را با لقب دکتر و اسمش صدا میزند. گویی که تام کروز نیز در ذهنش در حال پروراندن فانتزیهای جنسی خویش است. موضوع حتی از جایی جالب تر میشود که نیکول کیدمن خوابی میبیند که درست شبیه اتفاقات مجلس مخفی است. هر چند که نمیتوان به درستی گفت که کجا بیداری و کجا خواب است اما همه چیز گویی در یک عالم مرزی رخ میدهد.
در این فیلم شهر و جامعه هم زیستی چون انسان دارد. همان طور که در این متن اشاره کردم، انسان تلاش میکند که امیال حیوانیاش را در پستویی نهان کند و با چهره دیگری وارد جامعه شود. در یک نمونه بزرگتر شهر نیز چنین است. شهر نیز حقیقت خود را در روزها نهان میکند. در روزها همه چیز در حالت عادی است. نیکول کیدمن کارهای روزمره خود را میکند و تام کروز به مریضهایش میرسد و حتی در شهر هم نکتهای عجیب حضور ندارد.
اما چهره اصلی شهر در شب نمایان میشود. جایی که نور آبی رنگ مهتاب بر شهر غلبه دارد و از شیشه خانههای به درون میتابد. دقیقا در همین جا است که خشونت و شهوتی که در حالت عادی سرکوب شدهاند، سربر میآورد. لباس فروش با مردانی که در نیمه شب به دخترش تعرض کردهاند، گلاویز میشود اما در روز با چهرهای متمدن با یک دیگر دیدار میکنند و میگویند مشکلات خود را با مذاکره حل کردهاند. حتی در مقایسه دو مجلس ابتدایی و انهایی نیز میتوان گفت که کسانی که خود را در لباسهای فاخر مینمایانند، در نیمه شب نقابی به چهره دارند که نشان از حقیقت شخصیت آنها است و خود حقیقی خویش را نشان میدهند. هر چند که نمیتوان گفت که چه صحنهای در خواب رخ میدهد و چه صحنهای در بیداری و شاید هم دانستنش کمکی به فهمیدن داستان نکند اما چیزی مهم است و با اطمینان بیشتری میتوان گفت، این است که شب در فیلم نقش ناخودآگاه را بازی میکند، جایی که امیالی که در بیداری سرکوب کردهایم بیرون میریزد.
کلام آخر
چشمان کاملا بسته درباره جهان مخفی درون انسانها است. جهانی که برای حضور در جامعه باید آن را پنهان کنیم و به طور کلی خود را از این امیال جدا بدانیم اما حقیقت این است که آنها از بین نمیروند بلکه تنها مدتی از آنها آگاهی نداریم. آنها منتظر میشوند تا در زمانی خاص کنترل ما را به دست بگیرند. برهههایی که همه ما هم شاهد آن هستیم. زمانی که قتلها، جنگها و تجاوزها رخ میدهند.
اگر این نگاه را بپذیریم از نظر من شخصیت اول داستان با بازی تام کروز در پایان به جای آن که خود را جدا از این شهوت بداند آن را میپذیرد و حتی به عجز خود در برابر آن اذعان میکند و به این صورت میتواند پیوند جدید و پختهتری را با همسرش شروع کند.
« ما باید سپاسگذار باشیم که از ماجراجوییهامون نجات پیدا کردیم حالا چه واقعی باشند. چه خواب»
دیالوگ انتهایی فیلم چشمان کاملا بسته
مطلبی دیگر از این انتشارات
برنامه نویسی و دلایل یادگیری برنامه نویسی برای تمام انسان ها
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای مهسا امینی که ژینا بود
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیجیتال مارکتر .vs برنامه نویس