درباره فیلم the clockwork orange (پرتقال کوکی)

از این لینک می‌تونید ویدئو این متن رو از صفحه آپارات من ببینید:

https://www.aparat.com/v/DJ7hz

پرتقال کوکی به کارگردانی استنلی کوبریک کارگردان بی بدیل تاریخ سینما و در سال 1971 ساخته شده است. فیلمنامه این اثر اقتباسی از رمانی به همین نام و نوشته آنتونی برجس است. در این متن سعی دارم به نکاتی درباره این فیلم شاهکار بپردازم.

این فیلم سه سال پس از فیلم ادیسه فضایی ساخته شده است، اودیسه فضایی فیلمی در ژانر علمی تخیلی و رازآلود است که به مواجهه انسان به تکنولوژی در طول مدت پیدایشش می‌پردازد. از نظر من پرتقال کوکی از نظر مضمون به اودیسه فضایی مرتبط است. البته در قسمتی از فیلم هم این ارتباط به طور مستقیم نشان داده می شود.

همین طور که می بینید، پوستر ادیسه فضایی مشخص است.
همین طور که می بینید، پوستر ادیسه فضایی مشخص است.


اودیسه فضایی پیش از اولین سفر انسان به ماه ساخته شد و در این فیلم به ماموریت‌های انسان در ماه اشاره شده بود. فیلم پرتقال کوکی دو سال پس از سفر انسان به ماه با دیالوگ جالبی شروع می‌شود. جایی که گروه خرابکار قصد دارند، پیرمرد فقیری را بزنند و پیرمرد به آن‌ها می‌گوید که زودتر او را بکشند زیرا این جهان گندیده دیگر ارزش زندگی ندارد و در توصیف این جهان می‌گوید:« دنیای گندیه چون هیچ نظم و قانونی توش نیست[…] این چه جور دنیاییه اصلا؟! بشر به ماه رفته و آدم ها دور زمین می‌گردند و هیچ توجهی به قانون در زمین نمی‌کنند.» از نظر من کوبریک در این فیلم هم به پیشرفت‌های تکنولوژیک عصر مدرن منتقدانه نگاه می‌کند.

و اما خلاصه کوتاهی از داستان فیلم، فیلم درباره شخصیتی شرور به نام الکس است که گروهی را به دور خود جمع کرده و در طول شبانه روز سراغ تجاوز و سرقت در شهر می‌روند. در یکی از این تجاوزها پلیس الکس را دستگیر می‌کند. در زمانی که الکس در زندان است، پلیس به فناوری جدیدی می‌رسد که می‌تواند افراد شرور را به انسان‌هایی مطلوب جامعه تبدیل کند . الکس به این درمان می‌پیوندد. در ادامه فیلم هم به ارتباط الکس درمان شده و جامعه‌اش می‌پردازد.

قبل از این که پیشتر برویم و درباره نشانه‌های مختلف فیلم حرف بزنیم، بهتر است ببینیم که کوبریک برای ما چه جهانی را تصویر کرده است، آن وقت می‌توانیم بفهیم که درمان شدن الکس به چه معنا است.

نیاز به گفتن نیست که فیلم انگار در جهان واقعی رخ نمی‌دهد، همه چیز اغراق شده است، هر چند که ما می‌دانیم الکس بیمار روانی است اما اطرافیانش نیز کمتر از او مشکل روانی ندارند. به عنوان مثال شیوه لباس پوشیدن مادر، پلیس‌ها، خانه پزشکی که الکس برای سرقت و تجاوز به آن می‌رود و حتی شخصیت روشنفکر همه به طرز اغراق شده‌ای غیرطبیعی هستند. الکس در این فضا که نمادهای جنسی و خشونت به طور طبیعی در همه جا مشهود است. عنصری غیر اجتماعی محسوب می‌شود و به زندان می‌رود.

در زندان هم ما با دو تیپ شخصیتی مواجه هستیم. نگهبان زندان که به هیتلر شباهت خاصی دارد و معتقد است که هر کسی که شرور است تا ابد به همین صورت می‌ماند و وزیر کشور که فرد متجددی است و از حامیان علم است و می‌خواهد به شیوه شرطی کردن که برای اهلی کردن حیوانات انجام می‌شود، برای تغییر شخصیت الکس استفاده می‌کند. هر چند که الکس فرد بی‌آزاری می‌شود اما در واقع دیگر انسان هم نیست و اختیاری نیز ندارد و این هم طعنه‌ای به صاحبان قدرت است که دولت مردان شهروندان خود را اهلی می‌خواهند.

از این دست طعنه‌های سیاسی در قسمت‌های مختلف فیلم دیده می‌شود به عنوان مثال رفقای شرور الکس در پلیس استخدام می‌شوند و در جای دیگر هم وزیر کشور در زمان بازدید از زندان معتقد است که باید زود زندان را از افراد شرور خالی کرد تا جا برای معترضان سیاسی باز شود.

نکته جالب دیگر در زمان درمان الکس این است که لباس الکس بسیار شبیه به ماشین غذاخوری چاپلین در فیلم عصر مدرن است. از این جهت که انگار هر دو تکنولوژی غذاخوری و درمان به کمک انسان آمده اند اما دست‌هایش را بسته اند و نمی‌گذارند، فرد کوچکترین تکانی بخورد و هر دو انسان زجر می‌کشد و جالبه بدانید که فیلم عصر جدید چاپلین هم نقدی به جامعه مدرن و ماشین زده است.

در پایان هم می‌بینیم که کسی به دلیل دلسوزی به الکس بی‌آزار کمک نمی‌کند و سیاستمداران و مدعیان کنشگری اجتماعی خود به جنون قدرت مبتلا هستند و الکس هم وسط یک جنگ قدرت گیر کرده است و درست در جایی که پیشنهاد ورود به قدرت را قبول می‌کند دوباره به همان فرد شرور قبلی تبدیل می‌شود و برای این موضوع تشویق هم می شود زیرا این بار و در قدرت می‌تواند متمدنانه و قانونی شرارت کند. از این جهت می گویم که الکس به حالت اولیه خود باز می گردد که دیگر با شنیدن بتهوون حالت تهوع به او دست نمی‌دهد.

اما نکته مبهم فیلم این است که در میان نمایش این میزان از خشونت سفونی گوش‌نواز بتهوون چه می‌کند؟

برای پاسخ به این پرسش باید به سرود پایانی گروه کر در سمفونی 9 بتهوون دقت کنیم، جایی که از برادری و برابری انسان‌ها گفته می‌شود و این که انسان‌ها می‌توانند با همدلی بر مشکلات چیره شوند. این مفهوم به نوعی شعار عصر روشنگری بوده است که عصر مدرن ما را پدید آورده است و کوبریک با هماهنگ ساختن گاه به گاه خشونت‍ها با این سرود نشان می‌دهد که شعارهای آغازین عصر مدرن چه فرجام شومی پیدا کرده است.

هر چند که همان طور که پیشتر گفتم، فیلم در دنیای واقعی رخ نمی‌دهد اما حقیقی است. پرتقال کوکی فیلمی است درباره حقیقت عصر مدرن