Stay Foolish ٫ Stay Hungry
🌿|دربارهی جنگ غزه
شاید بدترین تاثیری که پروپاگاندای حاکمیت بر ما داشته، این باشد که اذهانمان را به روایتهایی عادت داده که یک طرف آن آدمخوبها هستند و یک طرف، آدمبدها. وقتی تمام کودکی و نوجوانی شما با چنین روایاتی گذشته باشد (و احیانا باورشان هم کرده باشید) و سپس در جوانی، تمام هم و غمتان نشان دادن نادرستی این روایتها بوده باشد، محتمل است که سخت بتوانید خارج از این چارچوب فکر کنید. مثلا ممکن است نتوانید مستقل از قضاوتهای خوب یا بدی که دربارهی طرفین یک نزاع یا تعامل دارید، از خودتان دربارهی «چرایی» اعمالشان بپرسید و اینکه چطور طرف مقابل و سایر بازیگران صحنه در سوق دادن آنها به این انتخاب خاص موثر بودهاند. همچنین ممکن است به کاویدن چراییها و درک کردن انگیزههای طرفین بچسبید تا خودتان را از هر نوع قضاوت اخلاقی معاف کنید و موضعی بگیرید شبیه اینکه «نمیدانم، همه حقدارند، همه به یک اندازه خوب یا بدند.» خلاص شدن از محتوای پروپاگاندا خیلی آسانتر است تا خلاص شدن از فرم آن. خیلی وقتها، مستقل از محتوای اندیشههایمان، عملا داریم فرم همان تفکری را تقلید میکنیم که در ظاهر نفیاش کردهایم.
اجازه بدهید یادآوری کنیم، تقلید بر دو نوع است:
- تقلید عادی
- تقلید در تضادی آینهوار
این روزها اغلب به حیرت میافتم که چطور کسانی که یک عمر از سادهلوحانه و بچهگولزن بودن روایتهای رسمی رسانهها نالیدهاند، به سهولت به پذیرش روایتهایی میغلتند که در آن سردمدارانش برخی «عربهای گمراه و وحشی» و آن دسته «مسلمانهای تروریست» سنگی را در چاه انداختهاند که عاقلان نمیتوانند بیرونش بیاورند، پس «مستحق آنچه سرشان میآید هستند». چطور برایشان سوال نمیشود که ریشههای این همه خشونت از کجا آب میخورد و در توضیح چرایی رفتاری که - دست کم به نظر من - رنگ انتحار و خودزنی داشت، به توضیحات سادهای مثل «بیعقلی» و «مسلمان بودن» بسنده میکنند؟ چطور کسانی که یک عمر رسانههای حاکمیتی «ریشههای تاریخی» را ازشان دریغ کردهاند، یا به شکل گزینشی و قطرهچکانی در دسترسشان گذاشتهاند، در این مورد و در سایر موارد تشنهی دستیابی به ریشهها نیستند؟ این همه عجله برای یک موضعگیری نیندیشیدهی دیگر، در حالی که قبلا هم بارها ما را به موضعگیریهای نیندیشیده کشانده، از کجا میآید؟ چرا با جنگ غزه، مثل مسابقهی فوتبال برخورد میکنیم که لازم است در آن تیم محبوبمان را انتخاب کنیم و تا آخر برایش سوت و کف بزنیم، انگار نه انگار که این وسط جان آدمهاست که هدر شده و باز هم هدر خواهد شد؟ انگار نه انگار که تمام این رویدادهای هولناک ممکن است به محو شدن باقیماندههای یک ملت ختم بشود؟
خودم هیچ وقت تحولات فلسطین را مستقلا و جدی دنبال نکردهام. سیاست بینالملل از اولویتهایم نبوده. حرفم این نیست که به پاسخی دسترسی دارم که دیگران ندارند. حرفم، صرفا اصرار بر سوال است، توقف کردن بر سوال، تحمل کردن ابهام سوال، پیش از آنکه بخواهیم خاطر خودمان را با هر نوع پاسخ نیمهآمادهای آسوده کنیم. با راهنمایی دو تا از دوستانم، خیال دارم چند مستند دربارهی وضعیت غزه در سالهای اخیر ببینم و چند کتاب دربارهی تاریخ منازعات فلسطین بخوانم. شاید تا پیش از آن پروندهی درگیری فعلی بسته شده باشد. (و آرزو میکنم با میانجیگری طرفهای دیگر و با مقداری عقلانیت یا دست کم منفعتگرایی خاتمه پیدا کند.) شاید در این مرحله، به آن تحلیل مستقل و اندیشیدهای که دلم میخواهد نرسم. مهم نیست، من این تحلیل و قضاوتی که از پیاش میآید را بیش از همه به خودم بدهکارم. برخلاف آنچه که برخی ممکن است با بازیهای روانی و القای گناه بر آن اصرار داشته باشند، تصمیمگیری سریع و قاطع منِ شهروند ساده در کشوری دیگر، در نتیجهی نهایی این جنگ تاثیر چندانی نخواهد داشت. اما عادت دادن خودم به تامل پیش از پاسخ، بر سرنوشت خودم و شاید هم جامعهام موثر است. یعنی انظباط فکری.
یکی از جنبههای انضباط که به خودم تجویز میکنم این است:
اگر دربارهی موضوع خاصی آن قدر کنجکاوی یا دغدغه نداری که به قدر خواندن یک کتاب برایش وقت بگذاری، در فضاهای عمومی از آن صحبت نکن.
مطلبی دیگر از این انتشارات
وقتی “V” آواز میخواند - معرفی و نقد فیلم “V FOR VENDETTA”
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی فیلم چشمان تمی فی
مطلبی دیگر از این انتشارات
درباره فیلم "پدر خوانده" اثر فرانسیس فورد کاپولا