... in that moment I decided, to do nothing about everything
در باب این روزها
خدایا به نامــت؟ به نامـــت که گفت؟
به جـز آنکه زن سِــــتــیـزید و رفــــــــت؟
خدایا به نامــــت گفــــتــن کَـــــس نداد
شــــأن و شــــعـــور و بشــــاشـــــت نـداد
خدایا به نامــــــت تبــاه کــــردنـد و بس
به نامِ قشــــنگــت خــوردند و بـردند زر
به نامـــت خــدایا، به نامــــت چه شد؟
به جز آنکه ترسیـــد و لــرزیــــد و مـــرد؟
خدایا گفتی "خدایا" دلها خاشع کند
خاشع نه، خشـــمــگــــین کرد و ســـــرد
خدایا تــــقـــــابــــل آفــــــریدی و جـــــنگ
به نامـــــت خدایا، خـــــــدای نـــــــــبـــــــرد
-اولین شعر درست و حسابیای که نوشتم؛ ذوق شاعری من زیاد سرکوب شده-
حدود چهل سال پیش، زمان انقلاب 57، مردم شعار میدادن "استقلال آزادی جهموری اسلامی". نتیجهی استقلال شد تحریمهای کمر شکن و تیکه تیکه شدن اقتصاد به هشتاد قسمت مساوی در حالی که چین از اون طرف دریاها رو صاحب شده. آزادی هم تبدیل شد به حجاب اجباری، سربازی اجباری و... فکر کنم بگم "صدا سیما" خودش نهایت آزادی رو نشون بده.
الانم مردم، ما، داریم داد میزنیم "زن زندگی آزادی" انگار تاریخ داره تکرار میشه؛ نه؟ "برای این همه شعارهای تو خالی!" به بعدا کار ندارم، همین الان هم هر کسی برای خودش یه تعریف از آزادی داره، "چالش| آزادی چیه؟!" یه نفر خیلی کامنت قشنگی گذاشته بود.
ما داریم از همین الان آزادی رو با تعریف کردنش محدود میکنیم. بعد شعار آزادی سر میدیم و انتظار داریم آزاد شیم. بشر همیشه دنبال آزادی بوده و هست و بنظرم، خواهد بود. هرگز نمیتونه مطلقا آزاد بشه پس همیشه قراره دنبالش باشه. ولی خب یه حدی از آزادی رو باید بدست آورد؛ نه؟
یه عده، میان برای اعلام مخالفتشون با شعار میگن، "کسایی که این حرفا رو میزنن اصلا به زن و زندگی و آزادی اهمیت نمیدن!" از کجا معلوم که میدن یا نمیدن؟ من این شعارو میدم؛ بهش باور دارم. فکر میکنم هر کس وقتی شعاری رو میده؛ با تفکر خودش اون شعارو میده. ما به شعار معنی میدیم. هر چی برای خودش یه مفهوم از شعار میگیره. هر کس در سطح خودش و در راستای تفکرات خودش. من خودم شعارو که میدم منظورم سه تا چیزه. "حقوق زن"، "حق حیات"، "حق آزادی". دیدن نظرات بقیه هم جالبه:
شاید اکثر شعارا توخالی باشن، ولی در نهایت کسی که دنبال زن، زندگی و آزادی باشه نمیاد شعار بده مرگ مهنت اسارت، میاد؟
از "حقوق زن" هم بگم؛ بین تمام مطالب فمنیستی که خوندم بنظرم با اختلاف این پادکست روزن بهترین بود. بنظرم واقعا درستترین کار اینه که همه چیزو از همه جنبهها بررسی کنی که توی این پادکست اتفاق افتاده بود. (خواهشا یا گوشش نکنید یا کامل گوشش کنید چون کل قضیه از یه جایی به بعد عوض میشه!) علاوه بر اون نتیجهای که گرفت خیلی خوب و درست بود. حتی همون دانشمندا هم بر اساس نظر خودشون نتیجهگیری میکنن!
هیچ وقت نخواستم و نخواهم خواست فمنیست بشم. نه چون به "حقوق برابر زن و مرد" اعتقاد ندارم و دنبالش نیستم. چون هم اعتقاد دارم و هم دنبالشم! ولی حس میکنم وقتی خودت رو "فمنیست" معرفی میکنی شخص مقابلت که باهات بحث میکنه میتونه خیلی راحت اشتباه یه فمنیست دیگه رو صرفا بخاطر اینکه تو "فمنیستی" بکوبه تو سرت و یا از طریقش بحث رو منحرف کنه.
یه نکته، من وقتی میگم به حقوق برابر اعتقاد دارم منظورم این نیست که زن و مرد کاملا برابر و یکسانن و باید دقیقا یک نوع حقوق داشته باشن. قاعدتا نیاز نیست بیمارستان مردانه برای زایمان داشته باشیم! باید جامعه جوری باشه که برای هر مرد و هر زنی بهترین خدمات رو ارائه بده و بتونه هر کسی رو با هر استعدادی رشد بده.
چند وقت پیش توی یه گروه راجع به "پیشرفت علمی زنان" بحث شد.(البته من توی بحث شرکت نکردم و صرفا بعدش شاهد اتفاقات بودم.) یکی گفت:
"توی همون آمریکاش هم که یه جامعه آزاده و هم برای مرد و هم برای زن باز هم تعداد موفقیتهایی که پسرا کسب میکنن به طور معنی داری بیشتره."
وقتی این پیامو خوندم اولش تعجب کردم. بعد رفتم و چک کردم که ببینم واقعا همچین چیزی هست یا نه و بود! نسبت موفقیتای زنان به مردان حتی توی همون آمریکا هم کمتره و این کمتر بودن رو میشه معنی دار در نظر گرفت. حالا سوال اینه که چرا!
1. توی همون آمریکا هم زنان به اندازهی مردان تحویل گرفته نمیشن!
با یه تحقیق سر سری هم میشه این موضوع رو به راحتی فهمید:
2. خیلی از خانوادهها حتی توی آمریکا هم از پیشرفت دخترا جلوگیری میکنن.
به هر حال همه جا "مغزهای پوسیده" هست و کسی نمیتونه این واقعیت تلخ رو انکار کنه. توی همچین خانوادههایی، معمولا برای فرزند پسر این قبیل محدودیتها نیست و صرفا دختر از پیشرفتش باز میمونه. این دست دختر و پسرها هم توی جامعه آماری حساب میشه و تاثیر دارن.
3. دولت آمریکا هم جلوی تبعیضهای جنسیتی رو میگیره.
طبق حرفای پرفسور گوگل کودک همسری توی 43 تا از ایالتهای آمریکا قانونیه و 20 تا از ایالتها هم اگه والدین راضی باشن ازدواج هیچ محدودیت سنیای نداره! (توی کودک همسری اکثر اوقات دختر قربانی میشه.)
آیا اگه هر گونه تبعیضها جنسیتی از این قبیل برداشته بشه و به زن و مرد کاملا به یک اندازه توی جامعه بها داده بشه، آیا تعداد موفقیتای زنان و مردان برابر خواهد شد؟
جواب من مطلقا خیر هست. حداقل با شرایط موجود خیر. با این نحوهی سنجش موفقیت خیر! توی اکثر کشورهای دنیا موفقیت تو به یک آزمون، یا یک روزِ مصاحبه بندِ. بیاید با اعداد و ارقام کار کنیم.
حدود یک سوم زنان، از پریود دردناک رنج میبرن. پریود حدود 6 روز طول میکشه و کسی که پریود دردناک داره توی دو یا سه روز اول، کلا ناکاوته! بر اساس قوانین احتمالات؛ حدود یک سیام زنان روز آزمون ناکاوتن! (البته بدون در نظر گرفتن این واقعیت که توی زمانهای استرسزا و مهم مثل این سناریو غالبا پریود حتی بدون نظر هم اتفاق میوفته!) در این حالت زن سه تا راه داره:
- سر جلسهی آزمون/ مصاحبه حاضر نشه.
- با همون حال بد سر جلسه حاضر بشه.
- بعد از استفاده از مسکن سر جلسه حاضر بشه.
که توی هر سه حالت احتمال موفقیتش توی اون آزمون نسبت به پسری با همون مقدار تلاش پایینتره. (این احتمالات و مقایسه بدون در نظر گرفتن اتفاقاتِ بیربط به جنسیتی مثل تصادف، مرگ یکی از عزیزان، شکستن دست یا پا، خراب کردن بخاطر استرس و... ست.)
با توجه به اینکه معمولا فضای موفقیت، رقابتیه هر چقدر از درصد دخترا کمتر بشه به همون نسبت به پسرها اضافه میشه؛ صرفا با حساب کردن همین یه مورد درصد موفقیت دخترا و پسرها باید 4 درصد اختلاف داشته باشه.
حالا، اگه صرفا بخوایم PMS (سندروم پیش از قاعدگی) رو هم حساب کنیم که حدود یه هفته طول میکشه و 90% زنان جامعه بهش مبتلان رو هم حساب کنیم، اگه در نظر بگیریم بخاطر استرس صرفا 45% از اون 90 درصد PMS شدیدی رو تجربه میکنن میبینیم که یه حجم 11 درصدی دیگه از دخترا خط میخورن و 11% هم به پسرا اضافه میشه.
صرفا با در نظر گرفتن همین دو مورد میشه گفت که اگه همه شرایط رو برای پسر و دختر یکسان در نظر بگیریم بدون توجه به هوش و استعداد، میزان موفقیت پسر بیشتره. برای همین هم چیزی که نیاز داریم شرایط یکسان نیست بلکه خدمات اجتماعی مناسب و سنجش درست با توجه شرایط فیزیولوژیک هر جنسیتیه.
یه مطلب دیدم چند وقت پیش با این مضمون "محققان به این نتیجه رسیدند که تفکیک جنسیتی در مدارس باعث افزایش تمرکز و بهرهوری میشه." (البته یه نگاه به این مقاله میتونه این مسئله رو هم رد کنه) هر کسی باشه از این نتیجه میگیره که مدارس با تفکیک جنسیتی بهترن ولی من همچنان مخالفم.
فردی رو در نظر بگیرید که تمام سالهای عمرش رو توی خونه میمونه و صرف درس خوندن میکنه و از دوران کودکی هیچ روابط اجتماعیای با هیچ کس نداره و درگیر هیچ کدوم از مسائل انسانی نمیشه. این فرد رو مقایسه کنید با یک فرد معمولی، کسی که مدام به مدرسه میره و با آدمها مختلف آشنا میشه، هر روز بخاطر یه نفر ممکنه ناراحت یا خوشحال باشه. خب قطعا فردی که تمام تمرکز رو گذاشته توی درس در اون زمینه موفقتر میشه!
به عنوان یه نوجوون (بدون در نظر گرفتن فضای مجازی) بیشتر وقت آدم توی مدرسه صرف میشه. کارایی مدرسه، صِرف، یادگیری ریاضی و فیزیک و شیمی نیست. بخش مهمیش شامل یادگیری روابط اجتماعی و رفتار اجتماعیِ که کلا بخاطر ایجاد شدن فضای رقابتی برای درس داره کمرنگ میشه و این خیلی ترسناکه. شاید نسلهای بعدی انسانها رو با این روش تبدیل کنیم به رباتهایی که تنها نگرانیشون پیشرفتهای علمیِ.
این بخش شامل اسپویل از سریال سرگذشت ندیمهست هر چند خیلی اسپویل واضحی نیست.
یه قسمت از سرگذشت ندیمه بود که برام خیلی جالب و عجیب بود. بار اول فقط با نگاه یک فیلم بهش نگاه کردم ولی وقتی بهش فکر کردم دیدم که چقدر این اتفاق داره توی دنیای واقعی میوفته.
ماجرا از این قراره که یکی، بخاطر انتقام شخصی یه نفر رو توی منطقهی بیطرف بینِ آمریکا و کانادا به قتل میرسونه و بعد انگشتش رو قطع میکنه و اونو با خودش به کانادا میاره. بعد انگشت قطع شده رو برای همسر مقتول میفرسته! بعد بخاطر عذاب وجدان میره پیش پلیس کانادا و اعتراف میکنه. بنظرتون مجازاتش برای این جرم چی میتونه باشه؟ هیچی! البته هیچی که نه، بخاطر وارد کردن غیرقانونی اعضای بدن به کانادا 88 دلار جریمه میشه!
خیلی احمقانه بنظر میرسه مگه نه؟ حالا میخوام ببینیم نسخهی به نسبت واقعی این داستان کجا اتفاق افتاده. البته قبلش بگم که مقتول توی سرگذشت ندیمه آدم به شدت مریض و وحشیای بود که بنظر من حداقل شایستهی مردن بود. نسخهی واقعی و این داستان میشه اکسی ساگاوا! پیشنهاد میکنم قبل از اینکه ادامهی این بخش رو بخونید ویدئوی زیر رو ببینید.
اسی مرتکب قتل میشه، رسما بخشهایی از مقتولشو میخوره و بعدش هم از زندان آزاد میشه و به ژاپن میره و خیلی راحت به زندگیش ادامه میده. حالا از این تجربه نه تنها ضرر نمیکنه که از این تجربهش مینویسه و بخاطرش با رسانهها مصاحبه میکنه و هم مشهور میشه و پولدار و هم محبوب!
قبول دارین تو دنیای عجیبی داریم زندگی میکنیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
تفکر کوانتومی
مطلبی دیگر از این انتشارات
راهاندازی صفحه اینستاگرام آموزشهای مجازی
مطلبی دیگر از این انتشارات
یادداشتی بر فیلم جوکر؛ تراژدیترین کمدی جهان