کارشناس ارشد حقوق عمومی و علاقه مند به فلسفه سیاسی، ادبیات و هنر. وبلاگ من: http://insideoutliving.blogfa.com/
در مذمت اینستاگرام
ورود شبکههای اجتماعی به زندگی مردم یکی از نقاط عطف تاریخ بشریت بود که شاید نه برای اولین بار اما در بهترین شکل توسط مارک زاکربرگ در سال 2004 به ثمر نشست. ایدهای خلاقانه که توانست تمام نقاط کره زمین را روی یک خط مشترک جمع کند. تا پیش از این اگر کسی از نزدیکان و آشنایان شما به کشور دیگری مهاجرت میکرد، نهایتاً میبایست کارت تلفن بخرید تا بتوانید با صدایی ضعیف احوال او را که ساعتها با شما فاصله دارد برای دقایقی کوتاه بپرسید. فیسبوک این راه را برای همه مردم سادهتر و البته کوتاهتر نمود. مشابه این سادهتر شدن گفتگوها میان مردم در همان زمان در چترومهای یاهومسنجر در جریان بود. اگر اینترنت دایالآپ هر دو طرف سرعت مناسبی داشت، میتوانستیم دقایقی را به وسیله چندکابل، یک میکروفون و یک دوربین گرد وصل شده به مانتیور، با عزیزی به صورت تصویری گفتگو کنیم. متداولترین راه ارتباطی از طریق اینترنت نیز ارسال ایمیل برای دوستان بود. ایمیلها حاوی پیامهای تبلیغاتی، معدود سایتهای خرید، مطالب سرگرم کننده و در نهایت مقالات علمی بود. یک طریق ارتباطی رسمی و دارای نظم و انضباط مختص خود که طبیعتاً مورد استفاده همه مردم نبود. در آن زمان رواج وبلاگ نویسی و سایتهای عرضه کننده خدمات آن جزو شیکترین روشهای ارتباطی بود.
سرعت پیشرفت نسلهای اینترنت، در اوایل سده 21 میلادی در کشورها این طرق ارتباطی را تبدیل به محبوبترین طرق ارتباطی جهان نمود. هر روز به تعداد اعضای فیسبوک افزوده شد و چترومها شلوغتر شدند. خدمات ADSL و اینترنت وایرلس گسترش یافت، تبلتها و آیپدها مورد تحسین و خرید واقع شدند و و البته نخستین تلفنهای همراه هوشمند به بازار آمدند.
اینستاگرام در همان سالها کار خود را آغاز کرد.
شاید کوین سیستروم و مایک کرایگر که روی ساخت این نرم افزار کار میکردند در ابتدا تصوری نداشتند که این شبکه اجتماعی تبدیل به نقطه عطفی در کارنامه پیشرفتهای آنلاین بشری خواهد شد، اما شرکت فیسبوک که درست در ابتدای محبوبیت این نرم افزار مالکیت آن را خرید، از همان ابتدا نسبت به سودآوری آن آگاه بود.
اینستاگرام در خلال سالهای 2012 تا 2015 تبدیل به محبوبترین شبکه اجتماعی شد. هرچه محبوبیت فیسبوک کم میشد، بر محبوبیت اینستاگرام افزوده میشد. به علاوه حضور نرم افزارهایی نظیر واتس آپ، وایبر و... میزان استفاده از یاهومسنجر را کاهش میداد. شاید بزرگترین ویژگی این نرم افزارها سهولت دسترسی به آنها نسبت به شبکههای اجتماعی پیشین، دسترسی به محتوای بیشتر، جذابیت بیشتر، و شاید جایی بهتر برای برندسازی بود. این اتفاق در ظاهر یک پیشرفت عظیم بود.
اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود. این مقدمه شروع یک درام طولانی و شاید کمی غم انگیز است.
اینستاگرام قابلیتهای محدودی داشت. ابتدا ساخته شده بود برای انتشار تصاویری که با موبایل گرفته میشود. خواندن، مطالعه کردن و دیدن محتواهای پیچیدهتر و نیازمند تمرکز، محتوای تخصصی و محتوای طولانیتر جزو قابلیتهای این نرم افزار محبوب نبود.
اما پدیده مهم اینستاگرام، تغییر سبک زندگی مردم بود. احساس عقب ماندگی، خودکم بینی، کاهش اعتماد به نفس، تلاش برای اثبات برتری خود به دیگران، آنچه در زبان فرنگی شوآف و در زبان مادری ما خودنمایی نام گرفته، اینستاگرام را تبدیل به نرم افزاری با معایب فراوان کرد که هیچ کدام ما دلمان نمیآید رهایش کنیم. گسترش اینستاگرام جهان پیرامون ما را مجازیتر از سابق نمود. واقعیت در پردهای از فیلترهای رنگی و زیبا پوشیده شد و فرهیختگان پشت آن پرده پنهان ماندند و زندگیهای سطحی و پر رنگ و لعاب و پدیده شاخ مجازی نمایان شد. تبلیغات و کسب درآمد از تبلیغات هرمحصول یک شغل پردرآمد شد، زیباییهای ظاهری و تلاش برای افزایش آن به هرشکل ممکن اولویت واقع شد. آمارهای جهانی نشان داده که سرانه مطالعه در کشورهای اروپایی نیز در سالهای اخیر و با گسترش بیش از حد شبکههای اجتماعی کاهش یافته و فرهنگ شفاهی و تیترخوانی جای مطالعه محتوای تخصصی و مقالات کارشناسی را گرفته است.
اما به نظر من بدترین رخداد پس از گسترش شبکههای اجتماعی و به خصوص اینستاگرام، افزایش بیسوادی در پردهای از آگاهیهای کاذب است. شکل گیری الگوهای غلط سواد. جایی که حتی اساتید و نخبگان هم دچار این تله شده و رفتارهای سطحی و شاید سلبیریتی گرایانه از خود نشان میدهند.
با همه این تفاسیر احتمالاً همه ما و حتی خود من نیز از این نرم افزار استفاده فراوانی میکنیم. آنچه مهم است عدم استفاده نیست، چگونگی استفاده است. امیدوارم هیچ کدام از ما در تلههای موجود در آن نیفتیم و راه را گم نکنیم.
برای مطالعه بیشتر میتوانید مقاله زیر در گاردین را مطالعه کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
آموزش برنامه نویسی
مطلبی دیگر از این انتشارات
کدام مدل درآمدی ، مناسب استارتاپ شماست؟ پریمیوم ، فریمیوم یا رایگان؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور من برنامهنویس شدم