ماهی سیاه کوچولو

کتابی که خوندنش شاید بیست دقیقه هم طول نکشه
کتابی که خوندنش شاید بیست دقیقه هم طول نکشه


یکی از داستان‌های کودکان، نوشته صمد بهرنگی نویسنده تبریزی است. او این داستان را در زمستان سال ۱۳۴۶ نوشت و انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را در سال ۱۳۴۷ با تصویرگری فرشید مثقالی منتشر کرد. قصه «ماهی سیاه کوچولو» در مورد ماهی کوچکی است که به عشق دیدن دریا خطر می‌کند و سفری دور و دراز را با تجربه‌های متفاوت برای رسیدن به رهایی آغاز می‌کند. ماهی سیاه کوچولو کتاب برگزیده کودک در سال ۱۳۴۷ شد.

برداشت‌های سیاسی

داستان ماهی سیاه کوچولو در سال‌های پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به عنوان یک داستان علیه حاکمیت معرفی می‌شد و بسیاری ماهی سیاه کوچولو را نماد نسل جوان انقلابی و روشنفکر می‌دانستند. زبان نمادین قصه، الهام‌بخش بسیاری از نویسندگان و شاعران مختلف شد و اشعار و متون بسیاری در وصفش سروده شد. از ماهی سیاه کوچولو حتی با عنوان «بیانیه غیررسمی و مانیفست سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران» نیز یاد شده‌. با این وجود لیلی امیرارجمند مدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان معتقد است که ماهی سیاه کوچولو صرفن یک داستان ساده کودکانه بوده و هیچ بار سیاسی نداشته‌است.

داستان

این داستان حکایت زندگی و سرگذشت ماهی سیاه کوچولویی است که خسته از تکراری بیهوده که دیگرانِ قصه، بر آن نام زندگی نهاده‌اند، راه دریا را پیش می‌گیرد و تمامی طول جویبار را از پی هدفش طی می‌کند، همراه با اتفاقات و گرفتاری‌هایی که در طول سفر برایش پیش می‌آید. از ماجرای حمله همسایگان به او برای اینکه معتقدند حرف‌های گنده‌گنده می‌زند و بچه‌های دیگر را از راه به در می‌برد، و مخالفت مادرش برای تصمیمی که اتخاذ کرده و حکایت درس‌آموزی‌های مارمولک دانا که او را از خطرات راه آگاه می‌کند و در حد توان به او راه‌کارهایی برای نجات نشان می‌دهد تا حیله‌گری‌های خرچنگ، و خطرات مرغ ماهی‌خوار، که دشمن درجه یک او و ماهی‌های دیگر است.

قصه قهرمان محور است. شخصیت اصلی و قهرمان آن، ماهی سیاه کوچولو است، تمامی شخصیت‌های دیگر تنها برای رسیدن قهرمان قصه به هدفش، طراحی شده‌اند. قهرمانی پرتلاش، متفکر، باهوش و تسلیم ناپذیر که یک تنه، در برابر تمامی مخالفان خود، بر سر عقیده‌ای که به درستی آن ایمان دارد، حتی اگر مادرش باشد، می‌ایستد. اما براینوعان خود آن جا که بی‌یاورند و کمک می‌طلبند، همچون ماهی ریزی که در شکم ماهی‌خوار است، جان خود را فدا می‌کند.

ماهی سیاه کوچولو از زاویه دیگری ترانه‌ای است برای اندوه‌زدایی و پالایش روح برای مخاطب است. بدین گونه که تک‌تک عناصر داستانی همان چیزی است که در زندگی همه آدمیان وجود دارد؛ اما به شکلی روایت می‌شود که نکته‌ای فراتر از تجربه زندگی شکل بگیرد. زخمی که بر دل ماهی سیاه کوچولو وارد می‌شود به مراتب بزرگ‌تر از زخمی است که بر دل شازده کوچولو و بعضن جملات شعاری‌اش وارد شده‌است. ماهی سیاه کوچولو جسارت را به کودکان آموزش می‌دهد و از سویی نبوغ این ماهی به‌طور شگفت‌انگیزی در پهنای این داستان موج برمی‌دارد و با شنای این کوچولو در عرض رودخانه‌ای که انتظارش می‌کشد به تکامل می‌رسد. مطالعه این داستان نه تنها برای کودکان مفید است؛ بلکه کودک درون بزرگسالان را فعال می‌کند و می‌تواند دلیلی برای رجوع به گذشته و مهربانی در آینده باشد.

در بخشی از کتاب ماهی سیاه کوچولو می‌خوانیم:

همسایه به مادر ماهی کوچولو گفت: خواهر، آن حلزون پیچ پیچیه یادت می‌آید؟ مادر گفت: آره خوب گفتی، زیاد پاپی بچه‌ام می‌شد. بگویم خدا چکارش کند! ماهی کوچولو گفت: بس کن مادر! او رفیق من بود. مادرش گفت: رفاقت ماهی و حلزون، دیگر نشنیده بودیم!

این داستان، قصه ماهی سیاه کوچولویی است که عشق دیدن دریا را دارد. او تصمیم می‌گیرد تا انتهای جویباری که در آن زندگی می‌کند برود، اما در نهایت درون شکم یک مرغ ماهی خوار سر درمی‌آورد. ماهی سیاه کوچولو در راه رسیدن به هدف خود شجاعت و شهامت به خرج می‌دهد و در این راه فداکاری می‌کند.

درباره صمد بهرنگی

نویسنده‌ای که تنها 29 سال زیست؛
نویسنده‌ای که تنها 29 سال زیست؛

صمد بهرنگی در دوم تیر‌ سال 1318 در تبریز متولد شد. او تحصیلاتش را در رشته‌ زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تبریز تکمیل کرد. بهرنگی بعد از اتمام تحصیلش شروع به ترجمه و تدریس کرد. او برای تدریس به شهرها و روستاهای اطراف آذربایجان ‌می‌رفت و در مدارس آن‌جا به کودکان درس می‌داد. صمد بهرنگی علاقه‌ زیادی به حوزه‌ی شعر داشت و چون به زبان آذری و ترکی آذربایجانی هم مسلط بود، اشعار بسیاری از شاعران بزرگ را به آذری و ترکی آذربایجانی ترجمه کرد.

آموزش و فرهنگ همیشه از دغدغه‌های اصلی صمد بهرنگی بود. صمد بهرنگی برای انتشار کتاب «کتاب‌های پاره پاره» دورانی تحت تعقیب پلیس بود، ولی در آن زمان هم با اسم مستعار برای کودکان می‌نوشت.

صمد بهرنگی در سال 1339 و در نوزده سالگی اولین کتابش به نام عادت را منتشر کرد. بعدها او مقالاتی را در روزنامه‌های مختلف با امضاهای مختلف به چاپ رساند در سال ۱۳۷۷ برای نخستین‌بار بعد از انقلاب ایران، قصه‌های صمد بهرنگی توسط نشر فردوس منتشر شد.

صمد بهرنگی بعد از نوشتن کتاب ماهی سیاه کوچولو، در شهریور ماه همان سال در سن 29 سالگی در رود ارس غرق شد. بعضی از منتقدان عقیده دارند که مرگ او تصادفی نبوده است و او توسط رژیم شاه کشته شده است.

اسد بهرنگی، برادر صمد، درباره‌ مرگ او گفته است: «من به وسیله‌ی تلفن از دوستی شنیدم برای صمد حادثه‌ای پیش آمده. رفتم نزد کاظم سعادتی. کاظم آن وقت داشت خانه‌اش را درست می‌کرد. کارش را رها کرد، مطمئن شدیم که صمد در آب غرق شده. قرار شد چهار نفر بروند. دو تا از شوهرخواهرهایم، خودم و کاظم سعادتی. خلاصه دو روز آواره و سرگردان گشتیم تا بالاخره جسد را پیدا کردیم. توی یک جزیره مانندی در وسط رودخانه بود. بعضی‌ها می‌گفتند با افسری او را دیده‌اند؛ ولی هیچ‌کس اطلاع دقیقی نداشت که جریان چه طور بود. دهاتی‌های آنجا خیلی بامحبت بودند جسد را آوردند بیرون و شستند. پیکر صمد در گورستان امامیه تبریز دفن شد. در خاک‌سپاری صمد، انبوهی از مردم، روشن‌فکران و جوانان شرکت کردند.

به دیگر زبان‌ها

این کتاب به بسیاری از زبان‌های جهان ترجمه شده‌است. از آن جمله به زبان پشتو توسط احسان‌الله آریَنزَی در مجموعه‌ای سه‌داستانه با نام «دَ مَیَنی افسانه». ترجمه ماهی سیاه کوچولو به زبان کرواتی در جمهوری کرواسی است که توسط عذرا عباجیچ نوایی و ابتهاج نوایی صورت گرفته و توسط انتشارات Znanje به بازار داستان کرواسی راه یافته‌است همچنین این کتاب به زبان آلمانی Der kleine schwarze Fisch ترجمه شده‌است. علاوه بر این ماهی سیاه کوچولو به زبان‌های عربی، ترکی استانبولی، ترکی آذربایجانی، کردی سورانی، کردی جنوبی، کردی کرمانجی، کردی هورامی، تالشی، لری شمالی، بلوچی و اسپرانتو نیز ترجمه شده‌است.

از اینجا می‌تونید پی‌دی‌اف کتاب رو به صورت رایگان دانلود کنید و در این بیست دقیقه از خوندن‌ش لذت ببرید.
اما با مفاهیم‌ش می‌شه یه عمر زندگی ساخت.
اما با مفاهیم‌ش می‌شه یه عمر زندگی ساخت.


  • هیچ‌چیز مثل خوندن داستان‌های کودک عمیق و لذت‌بخش و حتی نفس‌گیر نیست مادامی که تمام مدت به این فکر می‌کنم که نویسنده چطور با ادبیات کودکانه‌ این مفاهیم رو اینقد شیرین روایت می‌کنه و به تصویر می‌کشه.
  • الان مشغول نوشتن پست بودم که خبر بردن جایزه گرمی برای شروین رو شنیدم و هیچی دیگه. خوشحالم در حد بغضِ شوق.