فیلم هانا آرنت و برداشتی شخصی از عبارت "ابتذال شر"

هانا آرنت
هانا آرنت


فیلم هانا آرنت، تولید سال 2012، به بخش مهمی از زندگی علمی-فلسفی یکی از فیلسوفان آلمانی برجسته‌ی قرن، هانا آرنت پرداخته‌است. در سال 1963، آرنت به مجله‌ی نیویورکر پیشنهاد داد تا به عنوان نماینده‌ی آن‌ها به دادگاه محاکمه‌ی ادولف آیشمن برود و گزارشی از دادگاه تهیه کند. آیشمن از افسران بلندپایه‌ی ارتش نازی‌ بود که دستور فرستادن بسیاری از یهودیان را به «کوره‌های آدم‌سوزی» صادر کرده‌بود.

ذهنیت مجله‌ی نیویورکر و اطرافیان آرنت که اکثرا یهودی بودند و کینه‌ی آیشمن را به دل داشتند، راجع به حضور او در دادگاه اورشلیم، به عنوان کسی که سال‌های زیادی را در کشورهای مختلف آواره بوده و از حزب نازی آزار و رنج فراوانی دیده‌بود، این بود که او به عنوان یک خبرنگار در راستای محکومیت آیشمن و نشان دادن هیولای درون او، وارد دادگاه خواهدشد. پیش‌بینی‌ها اما اشتباه از آب درآمد و نتایجی که آرنت پس از مدت‌ها مطالعه و مشاهده به دست آورد، سبب ناراحتی اطرافیانش، یهودیان و در نهایت سخت شدن شرایط زندگی‌اش شد. حاصل این مشاهدات ده مقاله در مجله‌ی نیویورکر بود که درنهایت تبدیل به یک کتاب به نام "آیشمن در اورشلیم" شد که موضوع آن حول محور عبارت " ابتذال شر" بود.

مقاله‌های آرنت شامل دو بخش اصلی است:

1)صورت‌بندی ابتذال شر 2) نکته‌ای تاریخی، که به کمک برخی رهبران یهودی به نازی‌ها در آن دوران اشاره‌کرده‌بود.

به لحاظ فلسفی مورد اول مهم‌تر بود اما کمتر مورد توجه قرار گرفت!

در ادامه به تبیین عبارت " ابتذال شر" می‌پردازیم.

عبارت ابتذال شر، به این نکته اشاره‌دارد که فجایع بزرگ تاریخی مانند هولوکاست، توسط افرادی متعصب، که کورکورانه عمل‌می‌کنند و یا بیمار روانی‌اند، صورت نمی‌گیرد بلکه افراد عادی و متوسط جامعه که استدلال دولت-ملت‌هایشان را پذیرفته‌اند، مرتکب آن می‌شوند. در مورد آیشمن هم همین نکته مطرح است! آرنت می‌گوید آیشمن فردی سطحی بود که زندگی‌اش تنها به واسطه‌ی بوروکراسی معنا می‌یافت.( اما این بدان معنا نیست که او مرتکب عمل شر نشده!) آیشمن قواعد نازی‌ها را در تغییر اصطلاحات به خوبی درونی کرده‌بود، آنگاه که تبعید را "باز اسکان" و قتل عام را "درمان ویژه" می‌نامیدند. در این بین اثر واقعی آن قواعد این نبود که مقامات از آنچه انجام می‌دادند بی‌خبر باشند، بلکه این اصطلاحات باعث می‌شدند که کارهایشان را مصادیق دانش قدیمی و معمولی که از قتل و دروغ داشتند، ندانند.




مشابه این کلمات قطعا به گوش همه‌ی ما خورده، عملیات انتحاری، استشهادی، کشتن شیعیان توسط وهابیون و داعش و... که در این مفاهیم، علاوه بر دولت-ملت‌ها، تفاسیر به شدت‌ مادی از دین و درونی شدن آن در افراد، سبب انجام برخی جنایات در قالب انجام یک فریضه‌ی دینی شده و با تکرار آن کار ، در ذهن فرد عادی‌سازی شده و تا ایجاد یک فاجعه‌تاریخی ادامه می‌یابد.

چه چیزی در افراد موجب شکل‌گیری نیات شرورانه می‌شود؟

آرنت معتقد است که برای پاسخ این سوال در بیشتر موارد سعی می‌کنند شر را امری عمیق و ریشه‌دار معرفی‌کنند. پاسخ کلاسیک به این سوال، نسبت دادن شر به گناه نخستین حوا است که متعاقبا دامن‌گیر نوع بشر شد. در اکثر موارد که درباره‌ی جنایات و مکافات صحبت می‌کنیم حتی اگر در قالب دنیوی گفتمان روان‌شناسی باشد، باز هم از همین مقولات پیروی می‌کنیم. مثلا برای یک قاتل زنجیره‌ای، یک نیروی شیطانی در نظر می‌گیریم! اما آیشمن نمونه‌ی بارزی است که نشان می‌دهد چرا این تحلیل های سنتی دیگر جوابگو نیستند.

از این رو، تصویری که آرنت از آیشمن ارائه‌کرد، یعنی بوروکراتی که انگیزه‌اش نه ایدئولوژی رادیکال بلکه بلندپرواز بوده، بسیاری را سردرگم کرد.

او درباره آیشمن اینطور می‌گوید: شگفت‌زده بودم از سطحی بودن آشکار فاعلی که نمی‌توانست شرّ غیر قابل انکار افعالش را در سطح عمیق‌تر علل و انگیزه‌ها ردیابی‌کند. اعمالش شیطانی بودند ولی فاعل فردی کاملا عادی بود و هیولا و شیطان به نظر نمی‌رسید.

آرنت در یک سخنرانی میان دانشجویانش می‌گوید: رد کردن هرگونه دخالت شخصی در کارهایی که آیشمن کرده و پافشاری او بر اینکه فقط دستورات را اجرا می‌کرده، نشان ‌می‌دهد که بزرگ‌ترین ظلمی که در جهان وجود دارد، توسط افراد بی‌اهمیت و عادی شکل می‌گیرد، ظلمی که بدون عقیده یا تفکر و بدون خواست‌های شیطانی شکل می‌گیرد! این پدیده سبب می‌شود که عبارت "ابتذال شر" را به کار ببرم!

چرا ترجیح می‌دهیم دشمن را هیولا نشان دهیم؟

آرنت درباره‌ی آلمانی هایی که امثال آیشمن را هیولای نابغه می‌پنداشتند، معتقد است که آن‌ها احتمالا می‌خواسته‌اند بهانه‌ای برای خود بتراشند. طبیعتا اگر از هیولایی که از ظلمات می‌آید شکست بخورید، کمتر مقصرید تا وقتی که از یک مرد کاملا معمولی شکست خورده‌باشید!

آیشمن در قفس شیشه‌‌‌ای در دادگاه اورشلیم
آیشمن در قفس شیشه‌‌‌ای در دادگاه اورشلیم

نتیجه‌گیری

روزانه شاهد اتفاقات و جنایات زیادی در رسانه‌ها هستیم که برای هرکدام از آن‌ها متاسف‌می‌شویم و ابراز نگرانی می‌کنیم و فرد و گروهی که جنایت را مرتکب شده، را مذمت می‌کنیم و آن‌هارا هیولا و یا بیمار روانی تلقی می‌کنیم، اما مشاهده‌ی آرنت نشان می‌دهد که تمام انسان‌ها یک آیشمن، داعش، قاتل زنجیره‌ای درون دارند، که تحت شرایط خاص و درونی شدن ارزش‌های غلط، مرتکب جنایاتی می‌شوند که تصورش برایمان سخت است، این روبه‌رو شدن با خود، هم تلخ است و هم مارا متوجه ارزش‌های انسانی‌ای می‌کند که در عین حال که برایمان عادی و پیش‌پا افتاده و بدیهی است، ممکن است روزانه یک یا چندتا از آن‌ها را برای منافع شخصی و دیگر انگیزه‌ها زیر پا بگذاریم! چه بسا همین انگیزه‌های کوچک روزمره، مارا در ایجاد یک جنایت اجتماعی و یا یک فاجعه‌ی تاریخی سهیم‌سازد!

در نهایت اما چیزی که در نگاه آرنت به ما کمک می‌کند این است که باید به درک بهتری نسبت به اهمیت مسئولیت جمعی برسیم، اگر شر تا به این حد مبتذل و پیش‌پا افتاده است، پس همه‌ی ما مسئول ریشه‌کن کردن آن در زندگی روزمره‌مان هستیم و نمی‌توانیم به سادگی انگشت اتهام را به سوی دیگری بگیریم!

منابع

http://tarjomaan.com/neveshtar/6868/


http://sazandeginews.com/News/5570
https://en.wikipedia.org/wiki/Hannah_Arendt_(film)