مطرب: فیلمی که مبتذل نیست!


شاید برخی مثل مسعودخان فراستی دلشان بخواهد که تعبیر «مبتذل» را بدون هیچ قاعده‌ای به‌کار گیرند؛ اما من دلم نمی‌خواهد. برای من فیلم مطرب با امثال تهران تا لس‌آنجلس و همین‌طور قانون مورفی خیلی فرق می‌کند. فیلم مطرب شاید عامه‌پسند باشد اما سخیف نیست؛ ملال‌آور نیست؛ فقط چند شوخی پایین‌تنه‌ای نیست؛ مسخره‌بازی نیست؛ یک چیزی ته فیلم دارد؛ یک حرفی پس همه این بالا و پایین‌ها دارد که بی‌نهایت زیباست؛ چیزی مثل بوی خوش زن.

بر خلاف فیلم‌های مبتذل ایرانی که زن یا آنقدر مرد شده که در کوچه یقه می‌گیرد یا از زنانگی سرخاب و سفیدآب و جنسیت مخفی شده زیر لباس‌های آنچنانی را می‌شناسد؛ زن قهرمان قصه مطرب یک زن واقعی است. نازان یک زن زیباست اما نه مثل فیلم عروس افخمی، یک زن ثروتمند است اما نه مثل هیولای مدیری، یک زن دردکشیده است اما نه مثل ابد و یک روز روستایی و یک زن کنشگر است اما نه مثل لیلای مهرجویی. نازان - قهرمان زن فیلم مطرب - یک زن قهرمان واقعی است چون اصلی‌ترین عنصر زنانگی یا همان مهر را می‌توان در وجودش دید و آنچنان زیبا بر آخرین تصویر روی پرده ظهور می‌یابد که چشم‌های زیادی از تماشاگران سرخوش در طول نمایش به باران می‌نشیند.

طعم گس همراه با خنده‌های مکرر در طول نمایش اما از جایی می‌آید که مطربی ممنوع شد و اموال مطربان مصادره. فیلم از این بعد انگار یک اعتراض پیچیده شده در لفافه‌های رنگارنگ شوخی‌هاست. اعتراضی به برچیدن بساط زبان مشترک ملت‌ها؛ به بستن درب‌های ایران به روی ایمیل ساین و اجا پکان و فراری دادن ...