دغدغه هویت
مغالطات فلسفی
به طور خلاصه اینجا گفته شد که فلسفه برای ایران نیست و اصولا خاک ایران فیلسوفپرور نیست و در اینجا نیز گفته شد که آن چیزی که از فلسفهی اسلامی میشناسیم عقیم و نازا و در یک کلام به درد نخور بوده است. این شکل از فلسفه در اثر ورود (تهاجم) فلسفهی یونان به تمدن اسلام رخ داد و فلسفه به جای آنکه راهی باشد برای کشف ایدههای نو، بیشتر وسیلهای بود برای دفاع و جلوگیری از حملات ضدمذهبی عقلگرایان (یا عقل گرا نمایان).
میراث غلط و مخرب فلسفهی یونان این بوده که گمان میکردند از منطق صوری (قیاس، استقراء و تمثیل) که قدرتمندترین و بهترین شیوهی تفکر یونانی است میتوانند جهان را شناسایی کنند. اما منطق صوری کاملا درونزاست و به تنهایی قابلیت تولید چیز جدیدی را ندارد. این ایراد مهم را همچنان بین فیلسوف نمایان میبینیم که با روشهایی مثل برهان خلف و بدون اتکا به دانشهای عملی (که مهمترینشان تاریخ است) تلاش میکنند (در واقع دست و پا میزنند) تا چیزی را اثبات کنند (بهتر است بگوییم عقیدهی پیشین خود را میخواهند در ظاهر معقول و منطقی ارائه دهند و قالب نمایند). در این مطلب با ذکر دو مثال این واقعیت تاریخی را نشان میدهیم.
برهان آنسلم قدیس (یکی از مهمترین فیلسوفان قرون وسطی) که در اصل متعلق به ابن سیناست میگوید کاملترین موجود را در ذهن تصور کنید. کاملترین به این معنی که اگر این موجود x باشد، هیچ y ای وجود ندارد که از او کاملتر باشد. میخواهیم ثابت کنیم که x واقعا وجود دارد. فرض میکنیم x وجود ندارد. پس یک موجود دیگر به نام y را میتوانیم در ذهن خود تصور کنیم که از x کاملتر باشد. اما این خلاف فرض ماست (زیرا گفته بودیم در ذهن ما هیچ چیزی کاملتر از x وجود ندارد). پس ناچاریم نتیجه بگیریم که x واقعا وجود دارد.
این برهان نمونهی واضح و کامل تلاش صرفا منطقی برای فهم هستی است. یعنی صرفا بر مبنای منطق گزارهها میخواهد وجود خدا را اثبات کند. اما همانطور که کانت نشان داد چیزی جز بازی با کلمات نیست. ایراد کانت این بود که «کاملترین موجود وجود دارد» یک قضیه نیست زیرا محمول گزاره (وجود داشتن) در موضوع آن (کاملترین موجود) مستتر است. یعنی به این صورت: «کاملترین چیزی که وجود دارد، وجود دارد». مثل این است که بگوییم «هر مثلث سه ضلع دارد». اول تعریف «کاملترین موجود» را فرض میگیریم و بعد میخواهیم راجع به وجودش بحث کنیم. اما این قضیه هیچ چیزی به ما نمیگوید زیرا صرفا بر مبنای معالطات زبانی بنا شده است، با بیرون از خود ارتباطی ندارد و نتیجهاش مستقیما از مقدماتش بدست میآید. اصولا نمیتوان «وجود» را یک صفت در نظر گرفت. مثلا یک شیء به نام «اسب تک شاخ» را در نظر بگیریم و بگوییم وجود دارد یا ندارد. لذا فهم منطقی از کلیت هستی بدون کمک گرفتن از دانشهای عملی بی معناست.
یک دسته از برهانهای اثبات وجود خدا همگی شکل مشابهی دارند که صورت اصلی آنها را ارسطو اینگونه بیان کرده: همه چیز در جهان در حال حرکت است. هر حرکتی لزوما باید از جانب محرکی صادر شده باشد. این محرک یا خودش ثابت است و یا متحرک. اگر ثابت بود نتیجه میگیریم که ثابتی وجود دارد که محرک است ولی خودش متحرک نیست و قضیه ثابت میشود. اگر متحرک باشد باز هم او محرکی دارد. تا اینکه در نهایت باید برسیم به محرکی که خودش محرک ندارد زیرا تسلسل محال است. و این محرک غیرمتحرک خداست.
برهان علیت که همه با آن آشنایی دارید یک نوع مشابه دیگر این برهان است. به دلیل وجود مفروضات بیشتر در برهان ارسطو (مانند مفروضات فیزیک حرکت که در سیستم نیوتونی پذیرفته شده نیست)، برهان علیت بنا بر قاعدهی تیغ اوکام مقبولیت علمی بالاتری دارد و در اینجا همین را در نظر میگیریم.
این برهان یکی از قویترین براهین اثبات وجود خداست که در آن تلاش شده وجود خدا از راه شواهد علمی اثبات شود. اینکه میگویم علمی به این دلیل است که برخلاف برهانی که بالاتر گفته شد، شکل این برهان بر پایهی استقراء است که پایهی علم است و ارتباط معقولتری با واقعیت جهان هستی دارد. اما اشکالات برهان علیت چیست. چرا میگوییم از راه علم و فلسفه نمیتوان وجود خدا را اثبات کرد.
۱. برتراند راسل گفته بود اگر فرض بگیریم که در جهان هر چیزی علتی دارد، بعد چگونه میخواهیم نتیجه بگیریم که چیزی وجود دارد که خودش علتی ندارد؟ واضح است که نتیجهگیری ما خلاف فرض ماست. آن چیز دیگر هم میتواند مانند بقیهی چیزها علتی نداشته باشد.
۲. فرض ارسطو و فلاسفهی قدیم این بوده که «تسلسل محال است». یعنی هر دنبالهی متوالی الزاما باید نقطهی آغازی داشته باشد. مثلا دنبالهی اعداد طبیعی را در نظر بگیرید (از یک تا بی نهایت) که نقطهی آغاز (یک) دارد. مشکل فلاسفه این بوده که در ریاضیات دنبالههایی هم هستند که نقطهی آغاز ندارند (مثل دنبالهی اعداد صحیح). پس این را اضافه کردند که نامتناهی در طبیعت وجود ندارد و فقط به صورت بالقوه موجود است. در واقع اصل قاعدهی محال بودن تسلسل بر مبنای این فرض است که نامتناهی وجود خارجی ندارد که طبیعتا مشکلات و سوالات دیگری به وجود میآورد و بررسی درست بودن یا نبودن این قضیه به همان درجهی اثبات وجود خدا خواهد بود. در واقع کل فلسفهبافیهای برهان علیت را میتوان به همین قضیه تقلیل داد که آیا طبیعت متناهی است یا نامتناهی.
۳. ایراد سوم متعلق به دیوید هیوم است. ما این مقدمه را در نظر گرفتیم که «هر چیزی علتی دارد». اعتقاد ما به این اصل در اثر استقراء به وجود آمده. یعنی هر چیزی که دیدهایم علتی برای خودش داشته (هر تعریفی از علت که دوست داریم). حالا راجع به این فکر کنید که اعتقاد ما به خود استقراء از کجا آمده. از کجا میفهمیم که به استقراء میتوانیم تکیه کنیم. مرغی که صاحبش هر روز به او غذا میدهد را در نظر بگیرید. این مرغ به واسطهی استقراء به صاحبش علاقهمند میشود تا آنکه در روز آخر صاحب سرش را میبرد. هیچ دلیلی وجود ندارد که اگر هر روز خورشید طلوع میکرده فردا هم طلوع کند. اعتقاد ما به استقراء به دلیل اعتقاد ما به «یکنواختی» دنیاست. مغز دوست دارد در دنیایی قابل شناسایی سیر کند و به همین خاطر همه چیز را یکنواخت و آشنا تصور میکند.
۴. اشکال چهارم مجددا از راسل است. ما فرض گرفتیم «هر چیزی علتی دارد» و بعد میخواهیم نتیجه بگیریم که «جهان هستی علتی دارد». راسل میگفت اگر اعضای یک مجموعه یک ویژگی داشته باشند نمیتوان آن ویژگی را به کلیت آن مجموعه اطلاق کرد. مثلا اگر بگوییم همهی درختها ریشه دارند، نمیتوان راجع به این بحث کرد که آیا جنگل هم ریشه دارد یا نه. نمیتوان علت داشتن را به کلیت هستی تعمیم داد.
۵. ایراد پنجم از غزالی دانشمند ضدفلسفهی ایرانی است. غزالی خود قاعدهی علیت را مورد پرسش قرار میدهد: «هر چیزی علتی دارد». او میگوید اگر ما مشاهده میکنیم که پنبه در اثر قرار گرفتن در نزدیکی آتش میسوزد، لزوما به این معنا نیست که آتش علت سوختن پنبه است، بلکه آتش زودتر از فعل سوختن رخ داده. اگر این استدلال برای شما عجیب است پیشنهاد میکنم فیلم Tenet را ببینید. جایی از فیلم هست که دقیقا با همین استدلال زمانی علیت را مورد پرسش قرار میدهد. یعنی اگر قرار باشد زمان به گذشته بازگردد دلیلی برای درستی علیت نداریم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای تغییر مغزها که پوسیدن
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی 100 فیلم برتر جهان از سریال بلاگ
مطلبی دیگر از این انتشارات
چند تکنیک ساده برای استوری اینستاگرام که پیج شما را بالا میکشد