من۶کامنت،فیلم ترسناک

کلاف مغزی ام از یه رشته عصب به هم تنیده تشکیل شده که میخوام مرتب شون کنم و مطالب رو در قالب چند پلک بهم زدن از این ورِ ایران (یعنی قلبش اصفهان) بفرستم اون ور ...(هرجا شما هستین)

پلک اول؛چطور کامنت بنویسیم؟اصولا کامنت پایین یه مطلب یه جور نقد ادبی درباره‌ ی اون مطلب به حساب میاد... خب پس سوال تغییر کرد چطور نقد ادبی بنویسیم؟

اصولا نقد ادبی باید طوری باشه که وقتی خواننده بعدی اونو می خونه به نکته ی ظریفی که در متن اشاره شده پی ببره و به لذت نوشته اضافه کنه..بعضی آدمها اون قدر قشنگ نقد میکنن یه مطلب رو که واقعا جای لایک داره که متاسفانه اینجا نمیشه کامنت لایک کرد(البته ما رای دادیم که اضافه بشه این قابلیت شما هم رای بدید)

راستی چند روز پیش فهمیدم یه سری کتاب هستن که نقد آدم های بزرگ رو جمع کردن درباره ی یه کتاب و کتاب ساختن...و این کتاب کنار اون کتاب باعث میشه عمیق تر اون کتاب اصلی رورو درک کنیم.

پلک دوم؛من فیلم ترسناک میبینم و از ترس میمیرم( یعنی شکنجه میشم) اما همچنان میبینم؛شما هم از این بیماری (خودزنی) رنج میبرید یا من اینجا تنهام.؟¿¿

پلک سوم؛تصمیم گرفتم روزی ۵ دقیقه با خودم با صدای بلند حرف بزنم هر جایی بودم حتی اگه کسی کنار من بود وانمود میکنم یکی به من زنگ زده....(واقعا انگار به خودم احتیاج دارم ۵ دقیقه شده مهربون با خودم حرف بزنم) جای خالی هرکس‌ باید الان بود و نیست رو پر میکنم.

پلک ۳؛یه داستان کوچولو؛موضوع(شایدم بد بختی) از اونجایی شروع میشه که من برون گرا هستم،یه آدم برون گرا دست خودش نیست گاهی نمیتونه احساس خودش رو مخفی کنه(یا شاید منم که شورش رو درآوردم)در این حد که شما وقتی از من تعریف میکنید مامان‌‌ام از حالت لبخندِ عمیق ِ من میفهمه اون ور گوشی یه خبریه...(این اصل موضوع بود فکر کنم*)[(البته من خیلی بچه خوبی هستم از اون خیلی خبرا نادره زود مردم رو بلاک میکنم ?)]

پلک۴؛ خدایا این ور دنیا که من هستم آدم ها تا خِر خره تو لجن گیر کردن مهمونی های آنچنانی میگیرن که هدف و برنامه ی کلی ِ دعوت کردنشون اینه که باحرفاشون ذره ذره شدن یه آدم رو ببینن خودت یه بارونی از جنس محبت بریز تو قلب های کفه زدمون(زدم)میخواستم همه ش حال خوب باشه اما نشد ببخشید:)

به قول حافظ ؛

آبی به روزنامه اعمال ما فشان

باشد توان ‌سترد حروف گناه از او

پلک ۵؛ خدایا این ویرگول آباد خوب جایی شده نگهش دار *