دسته بندی مطالب https://vrgl.ir/0nQrs | هیچ ابن هیچ ابن هیچ
کاملترین نقد فیلم تلماسه Dune - همهچیز دربارۀ تلماسه
تمهیدی درباره منتقدین عصای سفید به دست
فیلم Dune فیلمی است که حتی صدای منتقدین سکولار داخلی را در آورده. آخر میدانید، نویسندگان و منتقدینی در این ایران تنفس میکنند که فرمالیسم را اشتباه ترجمه کردهاند و هیچ کاری به وجوه محتوایی و عمیق ایدئولوژیک فیلمها ندارند.
آنها سعی میکنند حتی اگر کارگردانی، اسم شخصیت فیلم را امام مهدی(ع) هم گذاشت، چشمانشان را ببندند و نهایتا قبول کنند که این شخص مهدی احمدوند است یا خیلی سیاسی فکر کنند، بگویند فرزند هاشمی رفسنجانی، اختلاسگر بزرگوار، مهدی هاشمی است.
آنها معتقدند اگر هالیوود فیلمی به نام آرمگدون ساخت، سراغ زاویه دوربین و دکوپاژ و نمای لانگ شات و کلوزآپش بروند و قربان صدقه ریشهای بلوند و سیکس پک قهرمان ماچوئیسمش بروند.
امام زمان، سوژه هالیوود
هالیوود، سازمانی که یهودیان و مسیحیان صهیونیست و نئومارکسیستهای زحمتکش بسیاری در آن مشغول هستند پس از ساخت قسمت سوم سینمایی «انیمیشن پاندای کونگفوکار» و «مردان ایکس: آخر الزمان» , قسمت سوم «جان ویک» این بار صریحتر در فیلم تلماسه (Dune) که اثری اقتباسی از رمان مشهور فرانک هربرت است، درباره منجی شیعیان فیلمی ساخته که از تیموتی شالامی برای نقش حضرت ولی عصر استفاده کرده است.
یهود، همچنان نقش اول ماجراست
نمیخواهم بگویم یهود همه چیز است، ولی هر جا که ما ذرهبین پژوهشمان را بردیم، دیدیم چند تا یهودی کنار هم دور آتش نشستهاند و آثار رسانهای منتشر میکنند!
تیموتی شالامی، نقش اول فیلم، بازیگری ریزنقش با بدنی استخوانی، از پدری فرانسوی و مادری آمریکایی زاده شده؛ نیکول فلندر، مادر شالامی یک شهروند نیویورکی نسل سوم با تبار نیمی یهودی روسی و نیمی یهودی اتریشی است. پدرش مارک شالامه یکی از مسئولین سازمان یونیسف است که او هم یک مسیحی پروتستان است. پروتستانتیسم شاخهای از مسیحیت است که به یهودیت نزدیک است.
سازمان یونیسف و دیگر سازمانهای جهانی را هم که میدانید چه حالی دارند؟ مثلا دربارۀ همین سازمان جهانی ملل بگویم که چند سال است که عربستان به پشتوانه آمریکا یمنیهای بیدفاع را قتلعام میکند اما امان از آ« که عکسالعملی نشان بدهد، اما هر چند وقت یکبار که یمنیها دفاعی از خودشان میکنند و حملهای به عربستان میکنند، سریعا همان سازمان ملل که شباهت زیادی به منتقدان خودمان دارد، بینا میشود و آن را محکوم میکند!
تیموتی شالامی و انتخاب آن، یادآور بازیگر نقش اول فیلمهای مشهور هریپاتر یعنی «دنیل جیکوب رادکلیف» است. پسری با نامی برگرفته از اسامی عبری دانیال و یعقوب که از مادری یهودی و پدری پروتستان زاده شده بود.
تیموتی شالامی بازیگری است که در فیلم «مرا با نام خودت صدا بزن»، در اسکار ۲۰۱۷ بیش از قبل مطرح شد، او در این فیلم سخیف، نقش پسری همجنسخواه داشت که در انتهای فیلم از غم دوری یار! جلوی شومینه مینشیند و اشک میریزد تا فیلم تمام شود.
تیموتی شالامی در فیلم دیگری به نام Don't look up که از فیلمهای مهم امسال است حضور داشته و در آن نقش پسری با درونمایههای مذهبیِ مسیحی را دارد که در آخرالزمان ساختگی فیلم، جایگاه عشقِ جوانی را به تصویر میکشد.
یک پیمانه فرم
به نظر من، از لحاظ فرمی، فیلم Dune دقیقا ۱۶۵ میلیون دلاری را که برای بودجه خرج کرده، حرام کرده و از لحاظ مولفههای داستانی مثل شخصیتپردازی و جذابیت و عمق پیرنگ ضعیف جلوه کرده است. اگر چه ۱۶۵ میلیون دلار در باکس آفیس برای تهیهکنندگن برگشت داده شد، اما این فیلم هرگز قابل قیاس با آثار مشابهی مثل «آواتار» جیمز کامرون یا سری فیلمهای «انتقامجویان» نیست.
تلماسه(Dune) نام اثری پرآوازه، مشهور و پرحاشیه است، قدرتمند در ادبیات داستانی اما ضعیف در اثر اقتباسی سینمایی خود. این اثر را میتوان صریحترین اثر دربارۀ امام زمان حضرت مهدی(ع) دانست که رسما نام شخصیت اول آن مهدی یا لسان الغیب است و در نامی که قبیلۀ یا طایفۀ فرمنها به او میدهند، نامِ اصول دارد. اصول یا مهدی نه به این معنا که این دو نام ترجمه باشند، بلکه در اصل کتاب و در فیلم با همین لفظ خطاب میشود.
فیلم تلماسه روایت جهانی حدود 21 هزار سال بعد از الآن است که در شش کتابی که فرانک هربت آن را نگاشته است میآید، البته داستانی که او روایت میکند بسیار طولانیتر از چیزی است که در فیلم نمایش داده میشود و فیلم تنها بخش کوتاهی از داستان تا انتهای جلد اول کتاب تلماسه است.
اشیاء و اشخاص فیلم همگی نماینده و تمثیلی از جهان واقعی هستند، فرمنها که گروهی با پوشش عربی هستند و در صحرای شنی زندگی میکنند، همان اعراب هستند، هارکوننها که رهبر آنها بارون ولادیمیر نام دارد، در واقع روسها هستند و گروهی که مهدی یا لسان الغیب با نام اصلی پال از آنها است، انگلیسیها یا غربیها هستند که هنگام ورود آنها به سیارۀ آراکیس شخصی «بگ پایپ» ساز مشهور اسکاتلندی مینوازد و درگیری تمام این افراد بر اثر مادهای به نام «اسپایس» است که تنها در سیارۀ آراکیس پیدا میشود که این ماده به عنوان سوخت اصلی سفرهای بین سیارهای است.
اینها مفاهیمی است که در ابتدای تماشای فیلم متوجه آنها میشویم، اما در لایۀ زیرین اهمیت سوژۀ امام زمان شیعیان و تخریب منجی، به قدری مهم است که این موضوع دستاویز ساخت یکی از مهمترین و پرهزینهترین فیلمهای هالیوود شده است. این نقد در حالی نوشته میشود که حدود 50 روز از اولینِ روز اکران قسمت دوم سینمایی فیلم تلماسه میگذرد.
داستان فیلم تلماسه باید طی سریال ساخته میشد
ساختار کلی داستان تلماسه شبیه به داستان ارباب حلقهها و بازی تاج و تخت است. جهانی که طایفههای مختلفی وجود دارند که برای به دست گرفتن قدرت با یکدیگر رقابت میکنند. این نوع داستانها شباهت به داستانهای مافیایی نیز دارد که چندین گروه قدرتمند مافیایی با یکدیگر بر سر قدرت درگیر هستند. در داستان فیلم تلماسه با سه طایفۀ مهم روبرو هستیم، طایفۀ آتریدیزها، طایفۀ هارکوننها و طایفۀ فریمنها(یا فرمنها) نقش اصلی را در این فیلم بازی میکنند.
باید شیوه و قدرت بالای داستاننگاری افرادی مثل فرانک هربرت را ستود که چنین داستانهایی با شاخ و برگ و بسیار و شخصیتهای متعدد خلق کرده که همانند جی آر آر تالکین در داستان ارباب حلقهها، زبان خاصی نیز برای فرمنها خلق کرده است. به طور کل داستانها و فیلمهای فانتزی و علمی تخیلی دارای جذابیت بالایی برای مخاطبان خارج از ایران هستند و اگرچه فیلمهایی مانند همین تلماسه و قسمت دوم فیلم آواتار جیمز کامرون، دارای ضعف جدی در جذابیتهای داستان و عمق شخصیتپردازی هستند اما به دلیل موضوع جذاب و جلوههای ویژۀ خلاقانه به فروش بالایی دست پیدا میکنند
بر خلاف انتظار، قسمت اول فیلم تلماسه که به اذعان افراد بسیاری که آن را تماشا کرده بودند، در بیان مفاهیم دنیای داستان دچار ضعف بود و کمتر کسی توانسته بود از داستان آن سر در بیاورد و در نهایت جذابیت کمی هم داشت و داستانش نیمهکاره ماند، اما با این حال 431 میلیون دلار فروش داشت، به این معنا که بیش از 2.5برابر بودجۀ اولیۀ 165میلیون دلاریِ خود فروخته است.
به دلیل آنکه داستان فیلم تلماسه طولانیتر از آن است که بشود در چند قسمت سینمایی جا داده شود، جا داشت که این فیلم طی چند فصل سریالی ساخته شود و جا دادنش در قطعات سینمایی باعث میشود فیلم به خوبی از کار در نیاید و مبارزات و جنگها خلاصه و ضعیف و ساده تمام شوند. اگر تبلیغات سنگین تهیهکنندگان آن و ذائقهسازی برای فیلمهای علمی تخیلی وجود نداشت، امکام شکست این اثر در گیشه بسیار بالا بود.
به هر حال به نظر میرسد برای بیشتر دیده شدن موضوع تخریب منجی شیعیان و برجسته کردن آن، طی چند قسمت سینمایی ساخته شده است. اگرچه تلماسه فیلم ضعیفی است اما به دلیل موضوع آن، تحلیل و بررسیاش دارای اهمیت بسیاری است.
بازبینی داستان فیلم تلماسه Dune 2021
در سال 23 هزار میلادی یعنی حدود 21 هزار سال بعد، دوک لتو آتریدس فرمانروای سیارۀ کالادان و رهبر طایفۀ آتریدیزها است. او رهبری یکی از طایفههای مهم داستان را بر عهده دارد که پسری به نان پُل دارد و پُل همان شخصی است که در میان طایفۀ فریمنها نام مهدی یا لسان الغیب دارد. دوک لتو آتریدیس از طرف امپراتور با نام «پادیشاه شادام چهارم» -دقیقا با همین لفظ پادیشاه که از همان لفظ پادشاه ایرانی گرفته شده- فرمانروای افراد در سیارات و طایفههای مختلف، مأموریت پیدا میکند تا به جای بارون ولادیمر هارکونن، رهبر طایفۀ هارکوننها، در سیارۀ آراکیس که سیارهای بیابانی است جایگزین شود و به استخراج اسپایس بپردازد.
در جهان داستانی فیلم تلماسه طایفههای مختلفی با رهبران مختلفی حضور دارند و هر کدام در سیارههای مختلفی حکمرانی میکنند. سیارۀ آراکیس، سیارهای تماما بیابانی و شنی است که در آن کرمهای عظیم الجثهای زندگی میکنند و این کرمها مادۀ بسیار ارزشمندی به نام «اسپایس» تولید میکنند. این ماده هم نوعی روانگردان است که روی روان افراد تأثیر میگذارد و باعث نشاط و آگاهی و طولانی شدن عمرشان میشود و هم به افراد اجازه میدهد تا بتوانند با کمک آن به عنوان سوخت، سفرهای بینسیارهای بکنند.
امپراتور شادام به علت ترس از افزایش قدرت آتریدیزها نقشۀ نابودی آنها را میکشد تا با کمک هارکوننها آنها را از بین ببرد و تهدیدی که وجود دارد، نابود کند. لتو همسری به نام لیدی جسیکا دارد. لیدی جسیکا از گروهی به نام بنی جزیرت(Bene Gesserit) است. گروه بنیجزیرت که همهشان زن هستند، در طی سالها کارشان این بوده که نسل رهبران را کنترل کنند و آمادۀ باروری برای به وجود آوردن منجی باشند. آنها گاهی شبیه یک نیروی اطلاعاتی به رهبران نفوذ میکنند تا با آنان همبستر شده و کودکی از آنان به یادگار نگه دارند.
بنی جزیریت همچنین در طی سالها این توانایی را به دست آوردهاند که جنسیت کودک خودشان را کنترل کنند و همیشه هم کودک دختری از رهبران را بارور میشوند. اما این بار «لیدی جسیکا»، همسر لتو(رهبر آتریدیزها) به دلیل اینکه عاشق همسرش میشود، جنسیت کودکش را یک پسر انتخاب میکند که در واقع این خطایی است که مرتکب میشود و نقشۀ بنیجزیریت را خراب میکند. نقشهای که آنها کشیدهاند تا در فضایی کنترل شده قدرت را به دست بگیرند و منجی خودشان «مهدی» را معرفی کنند.
توهین به شیعیان و امام زمان(ع) در فیلم تلماسه Dune
آنچه که معتقدیم این فیلم دنبال تخریب و توهین به امام زمان شیعیان، حضرت مهدی(ع) است، همین بخش مهم کار گروه بنیجزیریت است که در واقع آنها اصلا ادیان را به طور ساختگی به وجود میآورند، واژۀ لسان الغیب و مهدی را همین گروه جعل کردهاند و پیشگوییهایی که برای ظهور و بروز او کردهاند کار ساختگی بنیجزیریت بوده است تا با بارور شدن از رهبران، چنین شخصی را تحت نظارت و مدیریت خودشان مدیریت کرده و قدرت را به دست بگیرند.
حضرت مهدی یا لسانالغیب یا اصول یا پُل یا مئادیب چند اسمی هستند که این شخصیت با بازی تیموتی شالامی دارد، او در واقع شخصیتی است که مطابق مهندسی نسلی که از طرف گروه بنیجزیریت رخ میدهد و دین ساختگی که آنها بین فریمنها در سیارۀ شنی و صحراییِ آراکیس تبلیغات میکنند ظهور میکند. او شخصی خونریز است ابتدا که خودش هم باور ندارد منجی است و همیشه در مکاشفات خود که البته بر اثر مادۀ روانگردان اسپایس به وجود آمده، میبیند باعث قتلعام و کشته شدن افراد بسیاری میشود و برای اینکه این مکاشفه به واقعیت نپیوندد از مسیری که منجی دارد پرهیز میکند و در رفتن به این مسیر تعلل میکند اما در نهایت برای نجات گروه فریمنها به چنین کاری دست میزند و ابتدای کارش با بمب اتم است.
بازیگر یهودی که برای این نقش انتخاب شده، تیموتی شالامی است که البته تبحر زیادی در فن بازیگری دارد. این بازیگر برای اولین بار در فیلم همسجنگرایانهای به نام «مرا با نام خود صدا کن/2017» مشهور شد است که از فیلمهایی بود که اسکار گرفت. تحلیل انتخاب بازیگران برای نقشها نیز مهم هستند، چون همیشه بازیگران سینمای هالیوود با تطابق و شباهتی به نقشهای قبلی خود انتخاب میشوند.
آنچه مایۀ تأسف است این است که نهایت کاری که جبهۀ خودی خواهد کرد، بسنده کردن به نقد فیلم و تحلیلهایی از این دست است، آن هم در صورتی که متخصصانی زنده باشند و امثال این فیلم را بفهمند و بتوانند توضیح بدهند، اما اینکه فیلم یا اثر مهمی دربارۀ امام زمان ساخته شود و او به جهان معرفی شود وجود ندارد، حال آنکه سالهاست امثال کتاب تلماسه فرانک هربرت با تخریب مهدی(ع) نوشته و فروخته شده است
ما در برابر فیلمهایی مانند تلماسه نیز در موضع انفعال قرار داریم، نگران نباشید، آنها برای امام زمان به صراحت اثر میسازند و با سایتهای فیلم که ادمینها و کارکنانی با اهداف الهی و قربة الی اللهی دارند و به رایگان فیلمها را برای دانلود در اختیار ما قرار میدهند و مترجمانی که سینهچاک جمهوری اسلامی هستند و سریعا زیرنویسها را به طور رایگان منتشر میکنند ما میتوانیم در نهایت چنین فیلمهایی را دانلود و تماشا کنیم.
نابودی آتریدیزها به دست امپراتور و هارکوننها
در قسمت اول فیلم تلماسه، امپراتور با سربازان خاص خود و هارکوننها به سیارۀ آراکیس حمله میکنند تا آتریدیزها را از بین ببرند. در این میان تنها افرادی که میتوانند فرار کنند، پُل(لسان الغیب) و جسیکا(مادرش) هستند که با توانایی خاص بنیجزیریت خود(تأثیر روی ذهن افراد) فرار میکنند و سپس آتریدیزها به دست هارکوننها و سربازان خاص امپراتور(ساردوکارها) از بین میروند.
نکتۀ جالب در این نقطه این است که جسیکا از طرف بنیجزیریت مأموریت داشته تا از رهبر آتریدیزها(دوک لتو) دختری به دنیا بیاورد و از طریق این دختر، در نهایت پسری به دنیا بیاید به نام کویساتز هادراخ(kwisatz haderach) که منجی اصلی است. جسیکا به دلیل اینکه عاشق همسرش میشود، صاحب پسر میشود و این دختر که قرار بود مادرِ اصلی منجی باشد به دنیا نمیآید.
کویساتز هادراخ(یا هادراک) در واقع همان منجی یا مهدی به زبان عبری است. فرانک هربرت در داستان و دنی ویلنوو در فیلم تلماسه هر نوع منجی مسیحی و یهودی و اسلامی را زیر سؤال میبنرد و همانند عقیدۀ کمونیستها که دین را افیون تودهها میدانستند، دینها در این جهان داستانی ساختۀ گروه بنیجزیریت هستند.
در فیلم بارها از خواهر مکرمه یا خواهر بزرگ، کسی که رئیس بنیجزیریت است صحبت میشود، افرادی که ظاهری شبیه ندیمههای مسیحی دارند و یادآور مادر مقدس در مسیحیتاند، در واقع معاذ الله تحلیل فیلم این است که حضرت مریم نیز کسی از بنیجزیریت بوده که برای کنترل نسل به یکی از رهبران متصل شده تا به طور مهندسی شده مسیح را به دنیا بیاورد و سپس برای قدرت، دینی و آیینی جعلی ایجاد کنند و پیشگوییهایی بسازند و بین مردم تبلیغ کنند تا به واسطۀ منجی به قدرت برسند.
بنابر تحلیلهای کتاب دشمن شدید آیت الله طائب، در واقعیت البته چنین هدفی بین یهودیان وجود داشته است تا بتوانند نسل پیامبر اسلام را از نسل خودشان قرار دهند و زنی را به حضرت عبدالله، پدر پیامبر اسلام وصل کنند تا بتوانند خاتم الانبیاء را از نسل خود ادامه بدهند که در این زمینه شکست میخورند و در نهایت فوت حضرت عبدالله را نوعی ترور تحلیل میکنند.
درونمایۀ اثر تلماسه (Dune)
کتاب تلماسه و فیلم تلماسه به اقتباس از آن و با اتکا به مصاحبههایی که فرانک هربرت انجام داده است، چند درونمایۀ مهم دارد فرانک هربرت در مصاحبه تصویری میگوید: منجیها باید با یک علامت روی پیشانیشان بیایند که رویش نوشته شده است ممکن است برای سلامتی شما مضر باشد! او میگوید که تحت تأثیر روانشناسی یونگ قرار دارد و نظرش این است که انسان چطور میتواند به یک انسان بدون فکر تبدیل شود و درون هر انسانی حیوانی است. او میگوید: مردم به رهبران با غریزۀ خیلی عمیقی پاسخ میدهند که برگرفته از ریشههای قبیلهای خاص ما است و فکر میکنم که این اصلا در ژن ما است که ما باهاش به دنیا میآییم و در این دوره زمانه چیز بسیار خطرناکی است چون ابزارهای خودنابودگری را داده که اگر این ابزارها به دست رهبران دیوانه بیفتد آن وقت در بد دردسری افتادهایم.
وقتی مصاحبهگر از هربرت میپرسند پیام داستانت چیست؟ میگوید: به رهبران همیشه اعتماد نکنید که کار درست را انجام بدهند و من تلاش کردم رهبری در این کتاب خلق کنم که شخصیت جذاب و کاریزماتیکی دارد که دلایل خوبی دارد و دلایل بدی ندارد اما وقتی که قدرت میگیرد و تصمیماتی میگیرد، تصمیماتی برای چند میلیون نفر میگیرد که به خوبی عمل نمیکند و نتیجه نمیدهد.
او در مصاحبه ادامه میدهد که یکی از طرفداران 16سالهاش بهش نامهای نوشته و ازش تشکر کرده که بهش یاد داده اگر میخواهد برای خودش زندگی بسازد باید برای خودش فکر کند و باید زندگی خودش را بسازد.
کتاب تلماسه در زمان جنگ سرد و زورآزماییهای هستهای بین بلوک شرق و غرب نوشته شده است، درونمایۀ اول تلماسه همانطور که از زبان فرانک هربرت بیان شد این است که رهبران چگونه میتوانند با تصمیمات خود باعث نابودی افرادی شوند که آنها را دنبال میکنند. از تأثیرات دوران جنگ سرد بر داستان تلماسه نیز میتوان وجود سلاحهای موشکی را نام بُرد که «لسان الغیب» در هنگام آغاز جنگ خود علیه امپراتور از آن استفاده میکند.
درونمایۀ مهم دیگر داستان فیلم تلماسه، زیر سؤال بردن تمام منجیها و ادیان است، در داستان تلماسه دینها ساخته و پرداختۀ فرقۀ بنیجزیریت هستند و تمام پیشگوییهایی هم که دربارۀ منجی وجود دارد، طرح و نقشههایی است که بنیجزیریت کشیده است تا بعدا مطابق این پیشگوییها، طرح خود را پیاده کنند و در واقع منجی را خلق کنند.
«اسپایس»، همان مادۀ ارزشمندی که باهاش میشود سفرهای بینسیارهای کرد و باعث میشود عمر افراد طولانی شود و سطح آگاهی آنان افزایش یابد، نمایندۀ نفت در جهان واقعی است که بر سر آن در غرب آسیا جنگهایی در گرفته است. اسپایس مادهای است که در سیارۀ شنی و صحرایی از کرمهای غولآسا به وجود میآید، در این سیاره تنها فریمنها میتوانند با شیوۀ راه رفتن خاص و لباس خاصی که اجازه نمیدهد آب بدن از بین برود، بقا پیدا کنند.
جایگاه «مهدی» در صحرا و فریمنها مربیان او
در انتهای قسمت اول فیلم تلماسه، لسانالغیب یا مهدی با جنگیدن و پیروز شدن بر یکی از فریمنها در دوئلی آیینی، خود را اثبات میکند و اجازه مییابد تا در بین آنها زندگی کند. سپس او با دختری به نام چانی با بازیگری زندایا ارتباط میگیرد و سپس تحت تعلیم او و استیلگارد یکی از رهبران فریمنها قرار میگیرد.
پیش از آن نیز پُل(مهدی) زمانی که در بین طایفۀ خود(آتریدیزها) قرار داشت، تحت تعلیم چند شخص از جمله یک پزشک و یک استاد جنگ قرار داشت. زمانی که خواهر مکرمه یا مادرِ بزرگ یعنی رئیس فرقۀ بنیجزیریت به سیارۀ کالادان میآید، از پُل آزمایشی میگیرد. آزمایش به این شکل است که پُل باید دست خود را در جعبهای توخالی قرار دهد و سپس از طریق ذهن و القای ذهنی دچار تحت فشار قرار گیرد که او میتواند از این تست به سلامت و موفقیت خارج شود و سپس از طریق ذهن و القای ذهنی تحت فشار قرار گیرد که در نهایت او میتواند از این تست به سلامت و موفقیت خارج شود.
خواهر مکرمه پیش از حملۀ امپراتور و هارکوننها از آنها میخواهد تا از قتل پُل و جسیکا در کودتای خود صرفنظر کند. در نهایت به دلیل نفوذ، کودتا علیه آتریدیزها به پیروزی میرسد و جسیکا و پُل فرار میکنند و در میان فریمنها قرار میگیرند.
بیابان و صحرا، جایگاه حضرت مهدی در آثار
برخی روایات، جایگاه اقامت امام مهدی(عج) را در بیابانها و کوهها، مکانهای دوردست و محلهایی میدانند که هیچکس از آن آگاهی ندارد. از جمله در روایتی که از آن حضرت نقل شده است، ایشان خطاب به علی بن مهزیار میفرمایند: «ای پسر مهزیار! پدرم، امام حسن عسکری(ع) به من دستور داد که برای اقامت، کوههای سخت و سرزمینهای خشک و دور دست را برگزینم»(کتاب الغیبة شیخ طوسی، ص 161)
آن حضرت در نامهای خطاب به شیخ مفید مینویسند: «ما بر اساس آنچه خدای تعالی برای ما و شیعیان مؤمنمان مصلحت دیده، تا زمانی که دولت دنیا از آنِ فاسقان است، در سرزمینهای دوردستی که از جایگاه ستمگران دور است، سکنی گزیدهایم، ولی از آنچه بر شما میگذرد، آگاهیم و هیچ یک از اخبار شما بر ما پوشیده نمیماند».(الاحتجاج، ج 2، ص 599 و بحارالانوار، ج 53، ص 176)
پیش از فیلم تلماسه قسمت اول، در قسمت سوم فیلم جان ویک 2019 نیز امام زمان شیعیان به تصویر کشیده میشود که البته به صراحت اثر تلماسه ترسیم نمیشود. جان ویک در داستان این فیلم قاتلی است که به دلیل تخطی از قوانین فرقۀ قاتلان از طرف این فرقه تحت تعقیب قرار میگیرد و روی قتل او جایزهای قرار داده میشود. او در نهایت برای اینکه بتواند از شر این جایزه خلاص شود، با شخصی به نام برادا در مراکش ملاقات میکند که بهش میگوید: «میدانی ریشۀ کلمۀ آدمکش از کجا میآید؟ این نام از حشاشین میآید که رئیس آن فرقۀ حسن صباح است و از کلمۀ حشیش میآید، اما برخی معتقند که از کلمۀ اساسین میآید یعنی افراد معتقد و پایبند به دین!»
سپس زمانی که جانویک از برادا میخواهد تا او را به مقام عالی فرقۀ قاتلان راهنمایی کند، برادا بهش میگوید: تو انگار متوجه نیستی، مقام ارشد کسی نیست که تو بتوانی پیدایش کنی، فقط او میتواند تو را پیدا کند، برای پیدا کردنش به بیابان برو و ستارۀ درخشان را پیدا کن و دنبالش برو، تا سر حد مرگ راه برو آن وقت او شاید پیدایت کند، شاید هم پیدایت نکند.
در واقع تصویری که از امام زمان در فیلم جان ویکِ 3 نمایش داده میشود شبیه همان چیزی است که در گزارشهای مکاشفاتی مانند علی بن مهزیار اهوازی آمده است، شخصی که در بیابان او را بعد از استیصال پیدا میکنند و به کمک شیعیان میآید. در واقع این دیالوگ فیلم جان ویک 3 دارد منشأ قتل و آدمکشی را به دین تشیع ربط میدهد که رئیس آن شخصی در بیابان است.
سپس شخصیت جان ویک مطابق گفتۀ برادا، به بیابانهای مراکش میرود و آنقدر راه میرود تا به حال مرگ میافتد و در نهایت فردی با پوشش عربی و با شتر او را پیدا میکند و پیش رئیس فرقۀ قاتلان میآورد و در نهایت رئیس فرقۀ قاتلان بهش میگوید باید با قطع کردن انگشتت خودت را اثبات کنی تا این تحت تعقیب بودن را ازت بردارم. رئیس فرقۀ قاتلان در این فیلم در واقع امام زمان است که پس از آنکه جان ویک انگشت خود را قطع میکند با لهجۀ عربی بهش میگوید: مرحبا مستر ویک!
آنچه که در فیلم جان ویک 3 نیز اشاره میشود، ریشه در مسأله تاریخی فرقۀ اسماعیلیان به رهبری حسن صباح دارد که مایۀ ساخت آثاری در این زمینه شده است. مجموعه بازیهای ویدیویی اساسینز کرید و همچنین فیلم اساسینز کرید 2016 نیز بر اساس همین ایده ساخته شده است که دو گروه حشاشین با فرقۀ تمپلارها(گروهی از مسیحیان یا همان شوالیههای معبد) درگیر هستند و گروه آدمکش اساسینز یا حشاشین در قسمت اول بازی همان شیعیان اسماعیلیه هستند که یکی از انگشتان دست را قطع میکنند و به جای آن برای ترور تیغ قرار میدهند.
در قسمت اول بازی اساسینز، شخصیت اول که الطائر نام دارد زمانی که به اردوگاه فرقه میرود، به وضوح میتوان نام علی را دید. الطائر در قسمت اول بازی و همچنین اتزیو در قسمت اساسینز کرید 2 و نسخۀ brotherhood و سپس Revelations کاری جز قتل و ترور ندارد. جالب آنکه در قسمت اول شهرهایی مانند اورشلیم نیز طراحی شده است و میتوان به مسجد قبة الصخره که نماد فلسطین است رفت و در آن شهر هم مأموریت تروری وجود دارد.
چه در اثر تلماسه و چه در اثر اساسینز و همچنین جانویک3 شیعیان گروه خونریز و قاتل و تروریست معرفی میشوند، در مکاشفهای که پُل یا مهدی در فیلم تلماسه قسمت دوم 2024 میبیند، میبیند به دنبال مادرش راه میرود و پس از آنکه منجی شده باعث مرگ و افراد بسیار و خونریزیهای متعددی خواهد شد.
نگاهی به پیشینۀ کارگردان در نقد فیلم Dune
قسمت دوم فیلم Dune از مهمترین فیلمهای سال 2024 است که دنی ویلنوو کارگردانی آن را بر عهده داشته است. این کارگردان در کارنامۀ چهار فیلم اخیر خود فیلمهایی غالبا با ژانر علمی تخیلی بر جای گذاشته که در جشنوارهها نیز به این فیلمها توجه ویژهای شده است.
در سال 2016 فیلم ورود (Arrival) را ساخت که دربارۀ ظاهر شدن جسمی بیگانه در زمین است که در این فیلم زبانشناسِ زنی مأموریت پیدا میکند تا با موجودات فضایی که ظاهری سیاه مانند و شبیه به اختاپوس دارند ارتباط بگیرد.
در سال 2017 نیز فیلم بلید رانر ۲۰۴۹ (Blade Runner 2049) را ساخت که فیلمی با موضوع هوش مصنوعی و وجود انسانهای مصنوعی است.
وجه اشتراک فیلمهای اخیر او رقم خوردن اتفاقهایی در آینده با محوریت بیگانگان و هوش مصنوعی است، داستان فیلم تلماسه نیز در آیندۀ دور یعنی حدود 21هزار سال بعد اتفاق میافتد. البته جهان داستانی فیلم تلماسه نیز دربارۀ هوش مصنوعی و تأثیرات آن است اما به این ماجراها و ریشهها در قسمت اول و دوم تلماسه اشاره نمیشود، در واقع علت اینکه مادۀ اسپایس به عنوان مادهای ارزشمند در سیارۀ آراکیس شناخته شده و برای به دست آوردن آن جنگهایی رخ میدهد، از زمانی آغاز میشود که در داستان کتابهای فرانک هربرت، استفاده از هوش مصنوعی تعطیل میشود و برای سفرهای بینسیارهای و طولانی شدن عمر باید جای استفاده از هوش مصنوعی باید از اسپایس استفاده شود.
علت این ممنوعیت جنگهایی است که در پیش از داستان فیلم تلماسه رخ داده است، جنگهایی طولانی بین انسان با هوش مصنوعی، رباتها و ماشینها که باعث کشتار بسیاری شده است و در نهایت انسانها پیروز این جنگ میشوند، این موضوعی است که شبیه آن را در سری فیلمهای ماتریکس میبینیم. در سری فیلمهای ماتریکس نیز انسانها با ابرکامپیوترها و هوش مصنوعی در جنگ بودند و شخصیت نئو، منجی انسانها برای جنگ علیه ماشینها و استقرار شهر زایان(صهیون) میشود.
نگاهی به مجموعه کتابهای تلماسه
در نقد فیلم Dune باید گفت که این فیلم تنها بخش کوتاهی از داستان اصلی فیلمهای فرانک هربرت است. در ایران تمام جلدهای رمان تلماسه ترجمه نشده است. کتاب تلماسه به عنوان دومین رمان علمی تخیلی پرفروش تاریخ شناخته میشود.
بر اساس این کتاب فیلمی در سال 1984 و مینی سریالی در سال 2000 ساخته شده است. آثار دنی ویلنوو در واقع سومین اثر اقتباسی از داستان فرانک هربرت است. در سال 1986 فرانک هربرت فوت کرد و در سال 1999، پسرش برایان هربرت با کمک کوین جی اندرسون نویسندۀ داستانهای علمی تخیلی مابقی کتابهای او را بر اساس یادداشتهای فرانک هربرت منتشر کردند.
در داستان تلماسه از واژههای عربی و ایرانی استفاده بسیاری شده است.
به طور کلی آثار فرانک هربرت را به ترتیب تاریخی عبارتند از؛
کتاب تلماسه (Dune 1965)
کتاب تلماسه مسیح(Dune Messiah 1969)
کتاب فرزندان تلماسه(Children of Dune 1976)
کتاب خدای امپراتور تلماسه(God Emperor of Dune 1981)
کتاب بدعتگذاران تلماسه(Heretics of Dune 1984)
کتاب تلماسه: فصل خانه (Chapterhouse: Dune 1985)
اینها مجموع 6 جلدی است که هربرت در زمان حیات خودش منتشر کرد و مابقی کتابها را فرزندش برایان هربرت با کمک کوین جی اندرسون بعد از مرگ منتشر کرده است؛
Prelude to Dune prequel trilogy (1999–2001) by Brian Herbert and Anderson
Legends of Dune prequel trilogy (2002–2004) by Brian Herbert and Kevin J. Anderson
Hunters of Dune (2006) by Brian Herbert and Anderson
Sandworms of Dune (2007) by Brian Herbert and Anderson
Heroes of Dune series (2008–2023) by Brian Herbert and Anderson
Great Schools of Dune prequel trilogy (2012–2016) by Brian Herbert and Anderson
The Caladan Trilogy (2020–2022) by Brian Herbert and Anderson
قسمت اول و دوم فیلم سینمایی تلماسه ساختۀ دنی ویلنوو در واقع تا انتهای کتاب اول فرانک هربرت است. کتابهایی که برایان هربرت منتشر کرده، ماجرا و داستانهای پیش از داستان فعلی را روایت میکنند که بر اساس یادداشتهای فرانک هربت نوشته شده است.
ریشههای داستان فیلم Dune در کتاب داستان «تلماسه: جهاد باتلری»
در سال 2002 کتابی به نام «تلماسه: جهاد باتلری» منتشر شد. مطابق عادت هربرت در داستان، در نامگذاری این کتاب از کلمۀ جهاد استفاده شده است که واژۀ Jihad را روی چاپ اول این کتاب میتوانید ببینید.
این کتاب در واقع روایت داستان تلماسه اما در حدود دههزار سال قبل از روایت داستان فیلم است. این کتاب بر اساس یادداشتهای فرانک هربرت و به دست فرزندش برایان هربرت نوشته شده که در آن ریشۀ اتفاقات حاضر فیلم بیان میشود.
در رمان «تلماسه:جهاد باتلری» با ریشهها و پایههای کتاب اول تلماسه آشنا میشویم و از این حیث اهمیت دارد که در نقد فیلم Dune کاربرد دارد. در این رمان شخصیتهایی معرفی میشوند که به فهم فیلم تلماسه که در توضیح فضای داستانی خود ضعیف است کمک میکند. در فضای داستانی تلماسه سه طایفه یا گروه دارای اهمیت بسیاری هستند؛ این سه گروه عبارتند از آتریدیزها، کورینوسها و هارکوننها.
جهاد باتلری در واقع نام جنگی است که میان انسانها به سردستگی آتریدیزها، هارکوننها و کورینوسها علیه هوش مصنوعی انجام شده است که سالیان زیادی به طول میانجامد و بعد از اینکه انسانها بر کامپیوترها غلبه میکنند، قانونی بر این مبنا تنظیم میکنند که ساخت هر گونه هوش مصنوعی و رباتها ممنوع اعلام میشود.
پس از غلبۀ انسانها بر هوش مصنوعی، امپراتور از میان کورینوسها انتخاب میشود که در فضای داستانی اولین کتاب تلماسه، امپراتور نامش «پادیشاه شادام(یا صدام) چهارم» است.
جالب است بدانید که نام اجداد فرمنها که شباهت زیادی به اعراب دارند، در کتابهایی که داستان قبل از تلماسه را روایت میکنند «سُنیهای سرگردان» است. رهبر اول گروه فرمنها لسان الغیب است که در واقع پُل به همان نام در میان فرمنها به عنوان منجی شناخته میشود.
قسمت بعدی تلماسه چه خواهد بود؟
فیلم سینمایی تلماسه قسمت اول و دوم تا انتهای داستان اولین کتاب فرانک هربرت را روایت میکند. کتاب دوم تلماسه به نام «تلماسه: مسیح» نام دارد که قسمت سوم فیلم Dune بر اساس آن ساخته خواهد شد. مطابق سایت باکس آفیس موجو قسمت دوم فیلم تلماسه با فروش نزدیک به 700میلیون دلار، تا الآن پرفروشترین فیلم سال 2024 بوده است.
قسمت سوم فیلم تلماسه دربارۀ شخصیت پُل(مهدی) اما با 12 سال فاصله است، زمانی که افراد بسیاری بر اثر جهاد او! از بین رفتهاند و پُل پس از ازدواج با چانی صاحب یک دوقلو خواهد شد. همچنین مطابق داستان این فیلم پُل در نهایت کور خواهد شد اما با کمک دوقلوهای خود میتواند ببیند.
درونمایۀ اصلی تلماسه چیست؟
همانطور که در نقد قسمت اول این فیلم اشاره کردیم درونمایۀ مهم داستان و فیلم تلماسه این است که اولا منجی ساخته و پرداختۀ فرقهای به نام بنیجزیریت است، گروهی که برای به دست آوردن قدرت در جاهای مختلف ادیان را به وجود میآورند، منجی برای این ادیان میتراشند و با تواناییهای خاص خود در کنترل نسل، از میان خودشان شخصی را آماده میکنند تا به عنوان منجی به قدرت برسد تا بتوانند قدرت را به دست بگیرند و این فیلم نه تنها ضد اسلام و شیعه بلکه ضد تمام ادیان از جمله مسیحی و یهودی نیز هست.
اعضای بنیجزیریت شبیه ندیمههای مسیحی هستند، خواهر مکرمه نماد حضرت مریم است با توجه به مشابهت اسمی آن و «لیدی جسیکا» کسی است که منجی فرمنها را به دنیا میآورد و همنام منجی شیعیان است. نشانههای منجی ساخته خود بنیجزیرت است؛ مثلا این نشانه که تنها مردی است که میتواند آب حیات(ماده صفرای کرمهای بیابانی) را بخورد و زنده بماند. در حالی که بنیجزیریت افرادی هستند که همگی خودشان به استفاده از دوز کم این ماده عادت دارند و همگی زن هستند اما جسیکا با دنیا آوردن پسری که در واقع او هم از همین عده بنیجزیریت است، کاملا مهندسی شده این پیشگویی و نشانه را به سرانجام میرساند.
بنیجزریتها برای رسیدن به منجی، نسلهای خاصی را کنترل میکنند تا به زاد و ولد کویساتز هادراخ نزدیک شوند. طبق ادعای بعضی، فرقههای شبهماسونی همچون پگاه صبح طلایی نیز مثل بنیجزیرتها، نسلهای انسانی را جهتدهی کرده و سعی دارند با حفظ الگوهای ژنتیکی خاص، به انسان کامل برسند.
(https://www.philosophyforlife.org/blog/6-dune-the-hermetic-order-of-the-golden-dawn-and-occult-eugenics)
منجی خاصی که بنیجزیرت دنبال آن است، مطابق طرحشان قرار بوده از ازدواج بین دختر «لیدی جسیکا» - در صورتی که از طرح تخطی نمیکرد و دختر به دنیا میآورد - با فید روتا از فرماندهان هارکوننها به وجود بیاید و این منجی اسمی یهودی به نام کویساتز هادراخ(یا هادراک) دارد که مطابق دستورات و فرامین بنیجزیریت پیش برود.
در اینکه این منجی هم مهندسی شده است و دین نوعی بازیچه و ساخته گروهی خاص در داستان است شکی نیست، اما ممکن است در ادامۀ داستان این منجی خاص به دنیا بیاید و بر خلاف پُل که در ابتدا خوب اما در نهایت دیکتاتوری خونریز و مایۀ مرگ انسانها است، منجی معقولتر و سالمی باشد و در نهایت درونمایۀ داستان این شود که منجی اصلی انسانها، منجی یهودی است. باید منتظر ماند و قسمت بعدی فیلم را پس از ساخت تماشا کرد.
اسم منجی در فیلم پاول یا همان پولس است. پولس در مسیحیت تداعیگر شخصیت پولس قدیس، یهودی به ظاهر مسیحی شده در سدهٔ اول میلادی است. در نگاه دقیقتر به تاریخ، پولس قداستی نداشته و مهمترین عامل تحریف آیین حضرت عیسی است، اما به هر حال مسیحیان امروزی از وی به نیکی یاد میکنند. از طرفی وی در نظر بومیان آراکیس، مهدی خطاب میشود. درواقع پاول/مهدی به عنوان منجی اهالی آراکیس، نه فقط بازنمایی توهمی کارگردان از شخصیت منجی اسلامی است، بلکه اشارهای به منجی مسیحی نیز دارد. این اشارات زمانی پررنگ میشود که میبینیم پاول دریافتهای باطنی بسیاری دارد و همچون بعضی قدیسان در مکاشفاتش آیندههای محتمل را میبیند.
پاول در ابتدای فیلم از سیارهای خوش آب و هوا به آراکیس که منطقهای سخت برای زندگی است آمده، گویی فرمنها لیاقت اینکه مهدی از خودشان باشد را ندارند. علاوه بر اسم غربی پاول، شهرتش(اتریدیس) نیز به معنای منسوب به اَتریِس، یکی از پادشاهان مشهور یونانی است. در واقع عقبهٔ خانوادگی پاول نه از آراکیس و غربآسیا که ریشه در غرب دارد.
فرانک هربرت مطابق مصاحبههایش در کتابهای تلماسه دنبال نمایش رهبران دیکتاتوری است که به نام منجی ظاهر میشوند و باعث کشتهشدن و آسیب طرفداران خود میشوند، اما ممکن است دنی ویلنوو در ساخت قسمت اسم و اثر اقتباسی آن ماجرا را تغییر بدهد.
مهدی یا لسانالغیب در این فیلم اصلا باور ندارد که منجی است، در حین ورود به سیارۀ آراکیس اشاره میشود که بنیجزیرت در اینجا تبلیغ ظهور او را کردهاند، خودش شک دارد که بتواند منجی باشد و بعد هم که طی مکاشفهای متوجه میشود که تن دادن به منجی بودن و دنبالهروی مادر شدن باعث مرگ و کشتار مردم میشود، از آن پرهیز میکند اما در نهایت بین نابود شدن فرمنها و این کشتار، منجی بودن را با قدرتی که از خوردن صفرای کرم بیابانی(آب حیات) به دست میآورد میپذیرد.
شبهه وارد کردن به منجی ادیان ابراهیمی
مردم و پیروان فرمن منجی، واقعا تمام ویژگیهای منجی را در وی یافتهاند و با بعضی کارهای خارق عادت وی، به مهدی/پاول ایمان آوردهاند. یعنی مخاطب مسیحی یا یهودی کاملا همچون فرمنها، باید در دین خود شک کند که چگونه به صرف اخبار از غیب یا کارهای خارق عادت دیگر، نبوت پیامبران یهودی را که عصمت ندارند پذیرفته است.
اما در اسلام به برکت معجزهٔ جاویدان حضرت که در قرآن کریم تجلی تام و تمام یافته، ما با رجوع به مطالب بلند این کتاب که در جامعهای بدوی و به دور از علم و دانش نوشته شده است، درمییابیم که مطمئنا ریشهٔ این تعالیم بلند، نمیتواند ذهن انسانی باشد که تحصیلات آکادمیک هم ندارد. در واقع به برکت قرآن کریم که بر خلاف کتاب مقدس نه تناقض درونی دارد و نه بیرونی، انسان در مواجههٔ عقلانی با کتاب، مطالبش را تصدیق میکند. اما چون در کتاب مقدس مسیحی-یهودی، خرافات زیادی بیان شده، معتقدان به این ادیان مجبورند یا دین خود را کنار گذاشته یا به تعالیم ضدعقل و شیطانی کتاب کورکورانه باور پیدا کنند.
در اینجاست که رذالت هربرت در معادلگذاری اسلامی برای پاول و فرمنها بسیار دور از انصاف جلوه کرده و در خوشبینانهترین حالت ناشی از یکی دانستن عقاید اسلامی با مسیحیت و یهودیت است. پاول چون عصمت ندارد منجی مناسبی نیست و عاقبتش هم ذلتباز است.
پاول هر چند منجی و نجاتدهندهٔ فرمنها از دست ظلم امپراطوری است، اما اقدامات وی باعث شعلهور شدن جنگ در تمام جهان خواهد شد. پاول آتریدیس در کتاب دوم هربرت که تلماسه:مسیح(Dune:Messiah) نام دارد، تبدیل به رهبری خونریز شده و به عنوان مؤدّب/مهدی (مهمترین شخصیت در دین فرمنها) فرمان جهاد(همین لفظ در کتاب آمده است) صادر کرده و تمام جهان را به خاک و خون میکشد. پس از چندی، پاول از بار حکومتی که به آن رسیده شانه خالی کرده و بعد از کور شدن در تروری ناموفق، سر به بیابان میگذارد. قدرت نیز به دست عالیا(Alia) خواهر پاول و فرزندانش، غنیمه(Ghanima) و لِتوی دوم سپرده میشود. پس از سال ها پاول بازمیگردد تا دینی را که با محوریت خودش بنیانگذاری شده نابود کند اما کشته میشود.
رگههای ضددینی در تلماسه، خصوصا در قسمتهای آینده که فصل نتیجهگیری زندگی پاول است، بسیار پررنگ میشود. پاول فقط منجی اسلامی نیست، بلکه با ویژگیهای شخصیتی وی در تلماسه، هر دینداری در جهان که منتظر منجی است فردی نادان و بالقوه تروریست شناخته میشود. بر اساس منطق تلماسه هر منتظر دینداری فارغ از دینی که دارد، اگر منجیاش ظهور کند، پیادهنظام جنگهای وحشیانه خواهد شد. نامگذاری با مهدی و جهاد، ضداسلامی بودن اثر را بیشتر کرده و مسلما ضدیت اثر با اسلام، بیش از ضدیت اثر با آیینهای منجیگرای دیگر است.
پاول کسی است که ویژگیهای مکتوب منجی را دارد، پس تلماسه به ملاک تشخیص منجی از نگاه زرتشتی، هندو، یهودی، مسیحی و مسلمان حمله کرده و دین و رهبری دینی را مایهٔ هلاکت معرفی میکند. میتوان گفت هربرت و به تبع وی ویلنوو، با تخریب شخصیت منجی و ترسیم چهرهای کریه از ظهور او، میخواهند مردم را از گشایش الهی در این دنیا ناامید کرده و قانع بودن به همین لجنزار مدرنیستی یا شبهمدرن را تجویز نمایند.
شاید به همین دلیل است که تالکین نویسندهٔ هابیت و ارباب حلقهها که در مجموع ترسیمگر منجی مسیحی است، وقتی کتابهای هربرت را خواند در نامهای به او نوشت: به شدت از کتابها خوشم نیامد!
https://tolkiengateway.net/wiki/Letter_to_John_Bush_(12_March_1966)
نمادشناسی در نقد فیلم Dune
داستان فیلم تلماسه داستانی آکنده از نمادها و اسامی خاص است که هر تماشاچی فیلم را به سمت تحلیل آن سوق میدهد تا کنکاش کند علت وضع این اسامی و اشخاص چیست.
آراکیس نام سیارهای است که اکثر آن را مطابق نقشهاش بیابانهای شنی تشکیل داده است. نام آراکیس(Arrakis) شبیه نام کشور عراق(Iraq) است و شباهت به آنجا دارد.
اسپایس مادهای است که به عنوان سوخت برای سفرهای بین سیارهای استفاده میشود، چیزی شبیه به نفت است که برای آن جنگهایی بین گروههای مختلف به وجود میآید. پاول در برخورد با اسپایس همچون مصرف مواد مخدر، مکاشفاتی را میبیند، این مطلب اشاره به بعضی عقاید معنوی در عرفانهای شرقی و غربی دارد که به واسطهٔ مواد مخدر بعضی ادراکات ماورایی پیدا میکنند. در حالی که در عرفان اسلامی اثری از این خرافات و ابزارهای باطل دیده نمیشود.
فرمنها پوشش و زبانی شبیه عربها دارند و البته آنها مردگان خود را شبیه به کشورهای هندوستان و کره میسوزانند. فرمنها چشمان آبی رنگ دارند، استفاده از اسپایس است که باعث آبی شدن چشمان آنان میشود. فرمنها لباس خاصی به تن دارند که به واسطۀ این لباس تعریق به شدت کاهش مییابد و نمیگذارد آب بدن از دست برود تا آنها بتوانند در صحرا دوام یابند
در کنار پوشش اسلامی زنانشان و پایبندی اکثر فرمنها به دین و خصوصا انتظار منجی به نام مهدی، بدون شک فرمنها همان مسلمانهای غربآسیا هستند. البته در مناسک فرمنها رگههای بودیستی نیز دیده میشود و مثلا نماز آنها، دقیقا نماز اسلامی نیست؛ به همین علت بعضی تحلیلگران دین فرمنها را ذن-سنی، یعنی ترکیب اسلام و ذن بودیسم دانستهاند.(1)
فرِمِنها کرمهای بزرگی به نام شای(یا شیئ) خلود (موجود جاودانه) را میپرستند، چرا که به برکت همین کرمهای عظیمالجثه، آراکیس مرکز اسپایس شده است و آب حیات نیز از همین موجودات خداگونه به دست میآید.
عدهای شیئ خلود را به خاطر اشاراتی که در کتاب موجود است، تمثیلی از اژدهایان دانستهاند، چرا که همچون اژدها از گنج های گرانبها (در تلشنی، اسپایس) محافظت میکنند. به نظر میرسد کرمهای عظیمالجثهٔ پربرکت در آراکیس، اقتباسی از داستان معروف هفتواد باشد. در شاهنامه و بعضی کتب دیگر، داستان هفتواد این چنین نقل شده است: «در کرمان، دختر هفتواد کرمی را از درون سیبی پیدا کرده و هنگام نخریسی، متوجه میشود دوبرابر حالت عادی کار کرده است. کرم هفتواد باعث برکت هفتواد و پیروزی وی بر حاکم منطقه میشود؛ کرم کمکم بزرگ شده، درون حوضی قرار گرفته و وقتی به اندازهٔ فیل شد، مردم کرم هفتواد را میپرستند. در کتاب تاریخ کرمان کرم را به اژدها تشبیه کرده است. هفتواد و دخترش بتپرست بودند و در نهایت توسط اشکانیان تارومار شدند. البته ظاهرا کرمان از کرم گرفته نشده و ریشهٔ دیگری دارد. (2)
البته کرمهای شامیر نیز ممکن است مایهٔ اقتباس باشد، اما با توجه به فرهنگ مردم فرمن، به سختی میتوان این کرمها را به فرهنگ عبری مرتبط دانست.
بعضی از فرمنهای شمالی به منجی باور ندارند و بعضی دیگر مثل جنوبیها، معتقد به ظهور منجی هستند. در بین اساطیر مشرکانهٔ عربی قبل از مبعث حضرت نبیاکرم (صل الله علیه و آله) خدایان متعددی وجود داشتند که در بین اعراب شمالی و جنوبی، این خدایان متفاوت بودند. شاید تفاوت فرهنگی فرمنها در جنوب و شمال به این نکته بازگردد.(3)
فرمنها تحت استعمار این گروههای قدرتمند هستند و باید اسپایس خود را به آنها بدهند، دقیقا شبیه مردم هندوستان و عراق و افغانستان و ایران و به طور کل آسیا که تحت استعمار اروپاییان و روسها قرار داشتهاند.
پُل یا مهدی همنام با منجی شیعیان است و نام دیگری به نام اصول دارد که استیگلار در معنای آن توضیح میدهد که به معنای پایه است.
پُل همچنین تحت تربیت فرمنها قرار میگیرد و منجی این گروه میشود تا علیه هارکوننها و امپراتور قیام کند. اینکه تأکید بر بودن او در صحرا میکند شبیه روایتهایی از تشرفات افراد خدمت امام زمان است.
در این فیلم همانند سریال ویچر اشارۀ مستقیمی به جن با همین اسم خاص «جن» میشود. استیلگار مرشد مهدی به او میگوید که باید مراقب جنها در صحرا باشد.
مهدی مکاشفات و آگاهیهایی دارد، اما این مکاشفات به دلیل بُعد ملکوتی یا روحانی او نیست، بلکه این قدرتها را بر اثر استفاده از اسپایس و همچنین استفاده از صفرای آبی رنگ کرم بیابانی پیدا میکند.
نام دیگر پُل لسان الغیب است، لسان الغیب لقب حافظ شیرازی، شاعر بزرگ ایرانی است که به نوعی نماد هنر و شعر ایرانی است.
مرکز آراکیس(آراکین) مرکز ذخیرهٔ مادهٔ گرانبهای اسپایس است و این مکان معماری شبیه به زیگورات دارد. زیگورات از اماکن مذهبی در بینالنهرین بوده و بقایای آن در ایران و عراق هنوز باقی مانده است. زیگورات چغازنبیل از معروفترین و بزرگترین زیگوراتهای جهان است.(4)
نکتهٔ مهم در شناخت فرهنگ فرمنها، مسالهٔ آب حیات است. در تلماسه، کارکرد آب حیات، باز شدن ذهن و رسیدن به آگاهی بسیار زیاد و دیدن آینده است. پاول نیز برای شکوفا شدن کامل قدرتش و تبدیل شدن به کویساتز هادراخ، نیاز به استفاده از آب حیات دارد. ماجرای آب حیات نیز در اساطیر مختلف ذکر شده است؛ مثلا در کتاب مقدس مسیحی، عبارات مختلفی در مورد نوشاندن یا مشاهدهٔ آب حیات توسط حضرت مسیح یا خداوند وجود دارد؛ (رجوع شود به مکاشفه ۲۱ : ۱-۸، مکاشفه ۲۲ : ۱، یوحنا ۴ : ۱-۱۹)
با ورود آتریدیزها به سیارۀ آراکیس، بگ پایپ یعنی سازی نیلبان خاص اسکاتلندیها نواخته میشود و همچنین آنها نماد گاو را دارند، به طور کل آنها و همچنین کورینوسها که امپراتور از میان آنها است.
در آغاز قیامِ مهدی، او از سلاح اتمی علیه امپراتور استفاده میکند و این سلاح نقشی کلیدی در پیروزی او ایفا میکند.
با کنکاش در این فیلم به نمادهای خیلی بیشتری خواهیم رسید، آن طور که سازندگان این فیلم انتظار دارند با این صحبتها و گفتگوها باعث تبلیغ بیشتر فیلمشان شوند، همانطور که این رازورزی و نشانهگذاریها باعث شده کتاب فرانک هربرت بعد از کتاب 1984 جورج اورول به پرفروشترین کتاب علمی تخیلی تاریخ تبدیل شود.
ادامۀ داستان تلماسه چه میشود؟
در کتاب چهارم هربرت، شاهد قدرت گرفتن پسر پاول به نام لتوی دوم هستیم. لتو خودش را با کرمهای عظیمالجثه ترکیب کرده و تبدیل به کرم/خدای آراکیس میشود. شبیه به بعضی اساطیر ناستیک یا اسطورهٔ اِمبیر در آمریکای جنوبی که خالق جهان را کرمی انسانگونه میداند.(5) لتو با منع رفت و آمدهای بینسیارهای در کل جهان، چنان استبدادی ایجاد میکند که مردم پس از مرگ وی نفسی راحت میکشند.
در تلماسه گفته میشود آراکیس به دست منجی به سرزمینی سرسبز و بهشتگونه تبدیل میشود. هر چند پاول/مهدی موفق به چنین کاری نشده و برعکس دوزخی را برای جهانیان به ارمغان میآورد، اما لتو با نابود کردن شای هالود(کرم عظیمالجثه)، صحرای آراکیس را به سرزمینی سرسبز تبدیل میکند. این خدای بدقیافه و مستبد هم پس از سالها میمیرد و داستان نیز با جریاناتی دیگر و با محوریت فرقهٔ بنیجزریت ادامه پیدا میکند.
درواقع هربرت اسامی دینی را استفاده کرده اما مسمی و واقعیت جهان را مشرکانه، اساطیری و فرقهای ترسیم میکند. مهدی، جهاد، منجی، ظهور، دینداری، پرستش و... در اثر موجود است، اما خدا یا نمایندهٔ خدایان بر اساس اساطیر مشرکانه به تصویر کشیده میشود.
تلماسه اثری مهم اما فاقد ارزش فرمی
در غیرمنطقی بودن جهان تلماسه همین بس که در بعضی سکانسها سربازان با سلاحهای لیزری با هم میجنگند و ناگهان شمشیر کشیده، به جنگ تنبهتن مشغول میشوند! چانی که در قسمت اول در غالب مکاشفات پاول مشاهده میشود، در قسمت دوم حضور مؤثری ندارد و ما علت مخالفتش با به قدرت رسیدن پاول را به هیچ وجه نمیفهمیم. حتی خود پاول در ابتدای فیلم در گفت و گویی که با پدرش دارد، از رسیدن به قدرت و جانشینی پدرش اظهار نارضایتی میکند، اما معلوم نیست که چرا دوست ندارد این منصب را بپذیرد.
در نهایت باید گفت اگرچه این فیلم، با توجه به مضمون و محتوایش فیلم مهمی است و تبلیغات بسیاری برای فروش و توزیع آن در دنیا وجود داشته است و مطابق ذائقۀ مخاطبان غربی در ژانر علمی تخیلی ساخته شده است اما به لحاظ ساختاری به خصوص داستانی فاقد ارزش است و عمق کافی ندارد.
اینکه فیلمی آکنده از اسامی خاص بسازیم که باعث کنجکاوی شود اما نتوانیم شخصیتهایی ماندگار خلق کنیم که عمق کافی داشته و حسبرانگیز باشند، همچنین در چالشهایی که پروتاگونیست در طرح روبرو میشود، به سادگی بتواند دشمنان خود را از میان بردارد و پیروز شود، به سادگی بتواند سوار «شایهالود» بزرگترین کرم بیابان شود، نوعی ماستمالی حرفهای است.
مادامی که در داستانی دشمن ضعیف باشد و حل مسائل او ساده و پیش پا افتاده باشد، ما با داستانی قوی و چالشبرانگیز و دارای جذابیت برای مخاطب روبرو نخواهیم بود، داستان فیلم تلماسه همچنین دارای غافلگیری که منجر به جذابیت داستانی شود نیست و داستان آن قابل حدس است، منجی ساخته و پیروز میشود و آسیب جدی هم جز در نبرد نهایی نمیبیند، تازه تمام این اشکالات در صورتی است که مخاطب بفهمد اصلا فیلم چه شد! حال آنکه در نقد فیلم Dune قسمت اول اشکال جدی این بود که مخاطبان نفهمیدند فیلم چه شد و داستان چه بود و این اشخاص چه کسانی هستند و تا آمدند بفهمند چه شده فیلم تمام شد! و فهم آن جز با خوانش داستان خارج از فیلم میسر نمیشد.
اینکه شخصیت چانی در قسمت اول دائما در مکاشفات حضور دارد اما در قسمت دوم کاملا در حاشیه رفته است، از ضعف فیلمنامۀ بخش دوم فیلم تلماسه است.
تقلیلگرایی و تحریف منجی در تلماسه
به طور کلی میتوان گفت تلماسه هدفی جز ناامید کردن مردم از منجی و اصلاح این جهان ندارد. از طرفی با استفادۀ وارونه از مضامین ماورایی، مخاطبان را از هر چه معنویتگرایی و دینداری است بیزار میکند. خدای فرمنها هم که کرمهایی آدمخوار بوده که به انسانها سواری میدهند. در واقع مفاهیم ماورایی نیز در خدمت بهبود زندگی این دنیایی انسانها است.
پاول عاقبت خوشی ندارد و قرار است تمام امیدهای مردم به منجی در قسمتهای بعدی تلماسه، تبدیل به ناامیدی، پشیمانی و حسرت شود. پاول علاوه بر شخصیت تحریفشدهاش، تصویری تقلیلیافته از منجی و امام در اسلام است؛ چرا که امام زمان(علیه السلام) در اسلام واسطهٔ فیض بوده و همین الآن تمام جهان به برکت باطن امام روزی میخورد. اینکه فیلم مقام امامت را به ظهور و تغییر این جهانی تقلیل داده است، از کژتابیهای مهم فیلم است.
طبیعی است که هالیوود با سابقهٔ تاریخی یهودی-ماسونیاش، چنین آثاری را برای تثبیت نظامهای ضددینی بسازد و حاکم و حکومت دینی را وارونه جلوه دهد، اما از ما دینداران جهان تعجب است که چنین آثاری در جهان بازدیدهای میلیونی پیدا کرده ولی ما هنوز آثار ترازی برای ترسیم آخرالزمان حقیقی و متکی بر پیشگوییهای الهی، تولید نکردهایم.
مطمئنا در شرع مقدس اسلام، سعادت انسانها وابسته به عمل صالح، شفاعت ائمه(علیهم السلام) و رسیدن به رستگاری در عوالم بعدی است، اما در حکومت مهدوی و زیر سایهٔ عدل و نورانیت حکومت حضرت، سلوک انسانها بسیار سادهتر خواهد شد.
با اینکه هدف اسلام رسیدن به کمال باطنی است و آبادانی این دنیا در هدف اصلی خلقت مستقیما دخیل نیست، اما نیل به الله جل جلاله با زیست در بیعدالتی و ذیل حکومت های کفر، بسیار سختتر خواهد بود، چنانکه امروز در قریب به اتفاق کشورهای جهان به دلیل سیستمهای الحادی حاکم بر جامعه، بخش زیادی از مردم نه دین حق را میشناسند و نه سبک زندگی الهی را به کار میبندند؛ بنابراین همه وظیفه داریم علاوه بر جهاد فردی و اجتماعی، برای ظهور عاجل حضرت صاحب الزمان علیهالسلام دعا کنیم.
در انتها باید پرسید ما برای تولید آثار داستانی و سینمایی برای منجی خودمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه کردهایم؟
اللَّهُمَّ اكْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ؛ خدایا این اندوه را از این امت به حضور آن حضرت برطرف کن.
منابع:
1.Dune and filosophy ,edited by jeffrey nicholas,open court chicago, p72
2.اسطورهٔ هفتواد، سید شمسالدین نجمی، پژوهشنامه تاریخ سال نهم پاییز 1393 شماره 36
3.https://www.britannica.com/topic/Arabian-religion/Sanctuaries-cultic-objects-and-religious-practices-and-institutions
4.https://www.britannica.com/technology/ziggurat
5.Encyclopedia of ancient dieties, Charles Russell Coulter and Patricia Turner, P921
مطلبی دیگر از این انتشارات
ماهی سیاه کوچولو
مطلبی دیگر از این انتشارات
دو سال و نیم تلاش، از تغییر مدل درآمدی تا رهبر بازار شدن
مطلبی دیگر از این انتشارات
به چالِ کنارِ لبخندِ صورتِ مادرمان قسم.