نقد فیلم قهرمان؛ نگاهی مدیریتی به اثر جدید اصغر فرهادی
قدرت کم تعلیق ها و چالش های فیلم قهرمان
اولین نکته ای که بعد از تماشای قهرمان به ذهنم رسید این بود که فیلم به نسبت کارهای قبلی اصغر فرهادی از گره های داستانی خیلی پیچیده ای برخوردار نبود. شاید هنوزم که هنوزه گره های فیلم نامه درباره الی و چهارشنبه سوری و حتی فروشنده (علیرغم نقدهایی که برآن وارد شده) از یادها نرفته.
اما جز بازی امیر جدیدی که به جرئت می توان نو بودن آن را حس کرد، هیچ کدام از چالش های فیلم ذهن من را بعد از یک روز به خودش درگیر نکرد. بعد از گذشت چندین سال، همچنان به این فکر می کنم که بالاخره ترمه (سارینا فرهادی) مادرش را برای ادامه زندگی انتخاب کرد یا پدرش را؟ آیا واقعا سقط جنین راضیه (ساره بیات) به خاطر هل دادن نادر (پیمان معادی) بود؟ و یا در فیلم چهارشنبه سوری، آیا مژده (هدیه تهرانی) از نگاه های روحی (ترانه علیدوستی) به خیانت همسرش یقین پیدا کرد؟ و ده ها سوال دیگر ... .
در فیلم قهرمان هم مخاطب با تعلیق هایی روبروست. تعلیق هایی به نسبت چالش برانگیز و مبهم. اما نمی توان قدرت این تعلیق ها را به اندازه تعلیق های فیلم های قبلی دانست. اینکه آیا من هم اگر جای رحیمِ داستان بودم، همان کار را می کردم یا نه؟ شاید تنها یک روز ذهن من را به خود درگیر کرد.
اصغر فرهادی همواره از چالش های آشنا اما بشدت انسانی و وجدانی برای پیشبرد فیلم نامه استفاده می کند. دروغ گفتن های سپیده (گلشیفته فراهانی) در درباره الی، خشم نادر (پیمان معادی) و مسئولیت او دربرابر پدرش، خیانت همسر و ... و در فیلم قهرمان، عذاب وجدان هنگام ارتکاب یک کار نادرست.
اما بنا بر کمبود نیروی کافی تعلیق های فیلم قهرمان، از نظر من قهرمان کمتر از بقیه فیلم ها، امضای اصغر فرهادی را در خود جای داده است.
استفاده درست و به جا از مک گافین
شاید شما هم فیلم پالپ فیکشن اثر تارانتینو را مشاهده کرده باشید. در فیلم پالپ فیکشن، با چمدانی روبرو هستیم که هیچ وقت و در هیچ پلانی از داخل چمدان باخبر نمی شویم؛ اما محرکه اصلی داستان همان محتوی چمدان است.
به این تکنیک در عالم سینما، مک گافین می گویند. مکگافین به سرنخ یا ابزاری گفته میشود که بدون اهمیت ذاتی، به پیشبرد داستان کمک میکند.
یکی از پرکاربردترین تکنیکهای گسترش پیرنگ (plot) در سینمای هیچکاک استفاده از «جستجو برای مک گافین» بودهاست. «مک گافین» شیئی مفهومی و بهطور کلی ابژهای است که همه به دنبال آن میگردند و ماجرا بر اساس آن پیش میرود اما در بسیاری مواقع سرانجام معلوم میشود که یا ابژه خیالی بوده یا اینکه اهمیت چندانی نداشتهاست. (ویکی پدیا)
در فیلم قهرمان، هویت صاحب پول، علت sms رحیم از زندان، مک گافین داستان محسوب می شوند. اگر یادتان باشد، پول هایی که در جدایی نادر از سیمین هم از کشو میز خانه نادر و سیمین ناپدید شده بود، مک گافین قصه بود و ما هیچ وقت از سرنوشت آن خبردار نشدیم.
بازی ها
با اختلاف ضعیف ترین بازی فیلم متعلق به سارینا فرهادی است. در عجبم سارینای چندین سال پیش چطور آنقدر بهتر از سارینای فیلم قهرمان بود؟
بهترین نقش آفرینی را امیر جدیدی ایفا کرده آن هم نه به دلیل جو گیری های صورت گرفته در شبکه های اجتماعی بلکه به دلیل تازه بودن و متفاوت بودن بازیگری اش در نقش رحیم.
و اما امان از بازی فرشته صدرعرفایی که همواره در حال درخشش است. به قدری طبیعی بازی می کند که من هربار او را شبیه یکی از آشناهایم می بینم. همین قدر ساده، رئال، جذاب و طبیعی.
ظرافت های فیلم
دکوپاژ در سکانس آخر فوق العاده است، به صورتی که نصف توجه مخاطب جلب مرد و زن میانسال بیرون زندان است، گویی یکی از نقش های اصلی را ایفا می کنند و ابراز احساسات آن ها که به واقع به دل می نشیند. در سکانس آخر، هر لحظه منتظر کلیشه ای از سمت مسئول زندان هستیم تا بگوید: آزاد هستی؛ اما انتهای سکانس کاملا رئال است.
در نقدهای آنونس فیلم قهرمان دیدم که بسیاری از مردم نحوه چادر سر کردن بازیگر زن را مسخره می کنند. اما مطمئن بودم که اصغر فرهادی یک منطق برای این سکانس دارد و آن این بود که دختر از چادر صرفا برای پوششی نمایشی استفاده می کرد. گاه برای طبیعی جلوه دادن خود به عنوان یک شهروند دردمند (سکانس فرمانداری) و گاه به عنوان پوششی برای پنهان کردن سکه های طلا.
هرچقدر هم از اهمیت نداشتن وجود بازیگران چهره بگویند، باز هم به این اعتقاد دارم که اگر همه بازیگران قهرمان به اندازه امیر جدیدی معروف بودند، به مراتب لذت این فیلم بیشتر می شد. (با احترام به تمامی بازیگران خوب فیلم)
اصغر فرهادی بارها در این فیلم به مسائل سیاسی و اجتماعی گریبان گیر ایران اشاره کرده؛ تمایل کمتر مردم برای کمک به آزادی محکومان به قتل، نفوذ عجیب و غریب شبکه های اجتماعی و تاثیر سرنوشت ساز آن ها در زندگی مردم، نمایشی شدن بیش از پیش خبرهای صدا و سیما، خودکشی های زندانیان و از همه مهمتر سانیمانتالسیم و سو استفاده از احساسات مردم برای افراد ناتوان و .... .
حیف که به اندازه کافی مخاطب با شخصیت پردازی بازیگر زن داستان (سحر گلدوست در نقش فرخنده) آشنا نشد؛ در حالی که در فیلم های قبلی اصغر فرهادی، برای تک تک کاراکترها، از نقش اصلی تا نقش های فرعی، شخصیت پردازی به درستی انجام شده است.
تحلیل فیلم قهرمان از نظر مدیریتی
روابط عمومی یا Public Relations یکی از مباحث بسیار مهم در مدیریت است. تمامی غول های تجاری دنیا مثل اپل، بدلیل قوی بودن تیم PR خود توانسته اند از بحران های پیش آمده به سلامت عبور کنند.
حتما شما هم شفاف سازی دولت درمورد گرانی بنزین را به یاد می آورید! علت بخش اعظمی از بحران های بعد از آن فقط و فقط به دلیل کاهلی و سستی مسئولین در جهت آگاه سازی ذهن مردم بود.
شیوع کرونا را به خاطر می آورید؟ دولت چین به جای شفاف سازی و به کار بردن یک استراتژی صحیح در زمینه روابط عمومی و توجیه پذیری منطقی، صرفا دست به پنهان کاری زد و چندی نگذشت که تمام عالم گرفتار و باخبر شدند.
چالش اصلی فیلم قهرمان و پیرنگ اصلی داستان براساس همین مقوله روابط عمومی و یا public relations است. اینکه هر لحظه یکی از افراد سعی در درپوش گذاشتن بر روی مسئله نسبتا ساده می کنند و در آخر این مسائل ساده دومینو وار منجر به آبروریزی خیریه و رحیم می شود. اگر به ما ایرانی ها، از همان ابتدای کودکی روش درست توضیح شفاف و اطلاع رسانی درست را آموزش می دادند، قطعا یک نفر در فیلم قهرمان پیدا می شد تا دل به دریا بزند و با حفظ سیاست های کاری، بسیاری از مطالب را شفاف سازی کند.
حتی طرفدارترین فرد روابط عمومی صحیح در فیلم قهرمان، فرشته صدر عرفایی در نقش مسئول اصلی خیریه، هم در آخر راضی می شود تا در جلوی مردم ظاهر نشود و آن ها را از جزئیات باخبر نکند.
مقوله ای که بسیاری از شرکت ها و سازمان های دولتی، خصولتی و خصوصی ایران را تا مرز غرق شدن در بحران های پشت سر هم می برد. زیرا مدیران روابط عمومی به دلیل سستی در انجام بموقع اطلاع رسانی، بعد از مدتی بی وقفه به ریسمان بهانه های بنی اسرائیلی (مانند فیلم برداری های چندین باره در فیلم قهرمان)چنگ می زنند.
شاید تلخ ترین نتیجه و پیامد همین روابط عمومی نادرست، مرگ نابهنگام آزاده نامداری گرانقدر باشد.
در آخر با تمام لذتی که از دیدن ساخته جدید اصغر فرهادی بردم، همچنان دو اثر چهارشنبه سوری و جدایی را بهترین آثار او می دانم. و درمورد یک موضوع به یقین رسیده ام که اصغر فرهادی متخصص به تصویر کشیدن طبقه متوسط جامعه است نه طبقه ضعیف.
پی نوشت: هرگونه کپی برداری با ذکر دقیق منبع، ایرادی ندارد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
آخرین فیلمی که دیدم، CODA
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم تراژدی مکبث | چه زیبا است، زشتی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
آموزش کسب درآمد میلیونی از سایت فری بیت کوین به سبک رایگان