نقد و تحلیل فیلم رختشوی‌خانه 2019 Laundromat

فیلم "لاندرومات" یا رختشویخانه (The Laundromat) تازه ترین ساخته استیون سودربرگ که در جشنواره ونیز نیز به دلیل موضوع و لحن و ساختار نو و بدیع، مورد توجه منتقدان و کارشناسان سینما قرار گرفت، از دیگر فیلم های مورد غضب فصل جوایز امسال هالیوود به شمار می رود. چراکه علیرغم تمامی نقاط قوتی که داراست اما برای هیچ یک از لیست های برگزیدگان صدها انجمن نقد فیلم و حلقات منتقدان سراسر آمریکا و اروپا و استرالیا و نیوزیلند و...و هیچ یک از فهرست های نامزدها و برگزیدگان کانون ها و اتحادیه های سینمایی و هنری و همچنین مراسم مختلف اهدای جوایز مانند گلدن گلوب و بافتا و ... انتخاب نشده است!!

نقاط قوتی همچون فیلمنامه دقیق و چند بعدی "اسکات زی جونز" و ایفای نقش بازیگران معروفی همچون مریل استریپ ( با ایفای دو نقش بسیار متفاوت که قطعا از نقش معمولی اش در "زنان کوچک" خلاقانه تر به نظر می رسد) ، آنتونیو باندراس (که در قالب شخصیت/راوی ظاهر شده برخلاف نقشش در فیلم "درد و شکوه" که تکرار برخی از نقش های گذشته اش محسوب می شد) و گری اولدمن که به خوبی تیپ یک راوی/بازیگر با چاشنی کمدی را ارائه کرده به علاوه فیلمبرداری پیتر اندروز، فیلمبردار همیشگی فیلم های استیون سودربرگ (که در واقع خود اوست) که مثل همیشه دیدنی و متناسب با فرم و محتوای فیلم انجام گرفته است.

اگرچه استیون سودربرگ، زمانی پیشگام در تولید و ساخت فیلم های مستقل بود، اما او نیز با آثاری همچون "ترافیک" (که اسکار بهترین کارگردانی را هم برایش به ارمغان آورد) و "ارین براکوویچ" در سال 2000 و همچنین بعد از آنها، "یازده یار اوشن" و "آلمانی خوب" و "چه" و "شیوع" و ... با کمپانی های اصلی هالیوود همچون برادران وارنر و یونیورسال و کلمبیا و متروگلدوین مه یر و ... همکاری کرد. اما به نظر می آید مشکل او با هالیوود با فیلم "پشت چلچراغ" شروع شد که ماجرای واقعی "لیبرنس" اسطوره پیانوی آمریکا در اواسط قرن بیستم را به تصویر کشید. فردی که به دلیل همجنس گرایی به بیماری ایدز مبتلا شد و در 67 سالگی به همان بیماری درگذشت.

این شاید یکی از معدود مواردی بود که برخلاف سنت رایج هالیوود نوین در تبلیغ همجنس گرایی، فیلمسازی به طور منفی یا آن برخورد کرده و احساس نفرت و انزجار از چنین رفتار غیر انسانی را در تماشاگرش برانگیزد. اما امسال نیز سودربرگ تابویی دیگر در هالیوود را شکست و سرمایه داری جهانی را به چالش کشید. سرمایه داری که یکی از محصولاتش همین هالیوود به شمار می رود. او به همراه فیلمنامه نویسش، "اسکات زی برنز" از کتابی با همین عنوان (The Laundromat) اقتباس کرده که به قلم یک خبرنگار سمج به نام "جیک برنستین" نوشته شده و ماجراهای شرکت‌های قلابی و فرارهای مالیاتی در آمریکا را با استفاده از افشای پرونده ای مشهور به "اسناد پاناما" در سال 2016 شرح داده است.

الن مارتین (مریل استریپ) به همراه همسرش جو (جیمز کرامول) و در چهلمین سالگرد ازدواجشان، راهی یک تور تفریحی در دریاچه جرج کاپیتانتون شده که طی برخورد با موجی بلند، قایق آنها واژگون شده و بیست و دو نفر از سرنشینان قایق از جمله جو یعنی همسر الن مارتین نیز غرق می شوند. پس از رهایی از غم و اندوه ناشی از مرگ جو، الن به دنبال دریافت حق بیمه حوادث همسرش رفته و متوجه می شود که اساسا شرکتی که مسافران را بیمه کرده، وجود خارجی ندارد! بنابراین الن حتی نمی تواند پول آپارتمانی را که قصد داشت به یاد جو و در مجاورت مکان اولین ملاقاتشان بخرد، تهیه کند.

از همین روی او ماجرا را پیگیری کرده و از طریق شرکت های مالی زنجیره ای که در واقع وجود خارجی نداشته و فقط برروی کاغذ ثبت شده اند، به یک موسسه اصلی در پاناما می رسد که صدها شرکت جعلی در سراسر دنیا از چین تا آمریکا و مکزیک و آسیا و اقیانوسیه گسترانده و مسئولیت آن با دو نفر به نام های "یورگن موساک" (گری اولدمن) و "رامون فونسکا" (آنتونیو باندراس) است.

استیون سودربرگ برای توضیح سهل و آسان اختلاس گسترده و پولشویی عظیم مالی که در شرکت های سرمایه گذاری جهانی انجام می شود، از دو راوی استفاده کرده که در واقع خود نقش های اصلی فیلم را برعهده دارند ولی همچون سبک تئاتر برشت، خود نیز از گاهی از داستان خارج شده و به زبانی سهل و آسان همراه شوخی های کلامی، به شرح ماوقع می پردازند. آنچه آدام مک کی و فیلمنامه نویسانش در فیلم "رکود بزرگ" انجام دادند و ماجرای بسیار پیچیده ورشکستگی مالی آمریکا در سال های 2006 و 2007 از طریق موسسات بانکی که وام مسکن می دادند و اوراق قرضه ارائه می نمودند را ضمن روایت از زبان برخی راویان معروف بر بستر یک داستان و ماجرا پیش بردند.

در فیلم "لاندرومات" نیز استیون سودربرگ و فیلمنامه نویسش اسکات زی برنز (که در پست قبلی، فیلم "گزارش" او را تحلیل کردیم) به همین شکل، فیلم را با دو راوی خود یعنی گری اولدمن و آنتونیو باندراس به گونه ای بدیع آغاز کرده که به طور ساده و خودمانی و طنز آمیز، مفهوم پول و اعتبارات مالی در زندگی بشر را توضیح داده و حضور آن را تشریح می کنند و سپس فیلم وارد مرحله داستانی خود و همان ماجرای الن مارتین و غرق شدن شوهرش می شود. در طی پیگیری الن و همچنین دیگر مدعیان برای دریافت حق بیمه که الن را به پاناما نیز می رساند، در هر مرحله باز این راویان هستند که به اصطلاح از پوست بازیگری بیرون آمده و بخشی از مفاهیم اقتصادی و مالی هر قسمت را به زبان ساده توضیح می دهند به طوری که قصه فیلم برای مخاطب جذاب تر و پرکشش تر می گردد.

اگرچه ظاهرا در انتهای فیلم براساس اسناد پاناما ، موسکا و فونسکا در دولت اوباما دستگیر شده ولی بازداشت آنها که عامل اصلی همه پولشویی های گسترده بین قاره ای و اختلاس عظیم دهها میلیارد دلاری بوده، چند ماهی به طول نمی انجامد. سودربرگ نشان می دهد در حالی که تمامی عوامل اختلاس و کلاهبرداری آنها در زندان هستند، موسکا و فونسکا از سلول خود بیرون آمده و و در حالی که لباس های زندان خود را درآورده و همان لباس های شیک و گرانقیمت و جنتلمنانه قبلی را می پوشند، روایتی دیگر را شروع می کنند:

"پس اگر ما بازنده ایم ، چه کسانی برنده هستند؟! آدم های متواضع؟ دانشجوهایی که کتاب نیاز دارند؟ فقرایی که مسکن می خواهند؟ نه، هیچکدام ، بلکه ایالات متحده برنده است. بزرگترین پناهگاه مالیاتی در تمام دنیا. دلور، نوادا، وایومینگ ... آنجا دقیقا چقدر تحقیق و بازرسی انجام می شود؟ بله یک قانون مالیاتی با اسم جدید در آمریکا هست و هیچکس کاری نمی کند تا جلوی هر کدام از اینها را بگیرد. آیا جان دو (اسم مستعار افشاگر اسناد پاناما) اینجا هم هست؟



موسکا و فونسکا در حالی که از دکور زندان خارج شده اند و در میان سایر استودیوها قدم می زنتد، در واقع از نقش خود نیز بیرون آمده و به گری اولدمن و آنتونیو باندراس تبدیل شده و ادامه می دهند:

"خب ، ممنونیم، که در کنار ما به داستانمان گوش دادید ، موساک و فونسکا الکی هستند. چون کلی شرکت های دیگر مثل آنها وجود دارند که همین الان در تمام دنیا مشغول فعالیت هستند . با اینها جان دو چه کار می کند؟



اما این همه پایان فیلم "لاندرومات" نیست، سورپرایز آخر فیلم مربوط به الن مارتین است که بعد از بیرون آمدن از نقش دوم داخل فیلم یعنی منشی شرکت موسکا فونسکا و تبدیل شدن مجدد به الن مارتین می گوید:

دیگر هیچوقت برای دولت یا سرویس های اطلاعاتی کار نمی کنم، نظر من کاملا مربوط به خودم است. همانطور که تصمیم گرفتم، اسناد را فاش کنم. مردم عادی امروز مثل برده ها، افرادی هستند که انگار در یک دنیای دیگری زندگی می کنند. آنها هم از حقوق قانونی خود و هم از ارباب ها شان هر دو بی خبر هستند. و همینطور جاهایی که باعث مخفی کردن یک دنیا قوانین دست نیافتنی می شوند. این نتیجه بزرگ فسادی است که در شغل های قانونی فراگیر شده .



در اینجا الن مارتین به تدریج از محیط فیلم به فضای پشت صحنه و پرده سبز و وسایل فیلمبرداری رسیده و کم کم گریم

الن مارتین را هم از خود برداشته و به آرامی تبدیل به خود مریل استریپ می شود. در همین حال ادامه می دهد:

"موقعی که یک نفر با زنگ خطر افشاگری می آید، در آن هنگام است که نگرانی های زیادی برانگیخته می شود، چون مشخص می شود وارسی های دمکراسی و تعادل از بین رفته و بی ثباتی که همه جا را فراگرفته است



و حالا دیگر مریل استریپ بقیه روایت را می گوید:

پس حالا وقت یک حرکت واقعی است اما فرار از پرداخت مالیاتی احتمالا درست نمی شود. وقتی که مقامات ترجیح می دهند از سرمایه داران بزرگ هم رشوه بگیرند یعنی همان کسانی که قویترین انگیزه را برای عدم پرداخت مالیات دارند. بله، اینها شیوه های سیاسی و غیر قابل مصالحه ای است که هرگونه اصلاحی را ناممکن می سازد.



در اینجا مریل استریپ مثل مجسمه آزادی، شالی به دور خود انداخته و یک بطری را مانند مشعلی که بر فراز دست مجسمه آزادی قرار دارد، به دست می گیرد.

بر صفحه ای سیاه این جملات نقش می بندد:

در سال 2018 بیش از شصت شرکت از بزرگترین کمپانی های آمریکا از هفتاد و نه میلیارد درآمد خودشان هیچ پرداخت نکردند