هیچ نمیدونم برای چی مینویسم
نوجوان باشیم
خیلی پیش تر از این ها قصد کردم برای نوشتن متنی در باب نوجوانان، تا بتوانم آن را در ایامی که روز نوجوان نام دارد به چاپ برسانم، منتها هیچ یک از تراوشات ذهنِ خسته ام به جایی نرسیدند. به همین خاطر نتیجه کار همین دل نوشته ساده و ابتدا ای شد که اکنون می خوانید.
ابتدا، خواستم بهترین ها را به ریش نوجوانان کشورم ببندم. بزرگ نمایی هایی کنم از این که نوجوانان ایرانی مثل و مانندی ندارند و همیشه افتخار آفریدند.
در حال فکر کردن به این جور چیز ها بودم که متوجه شدم اگر متن را چنین بنویسم طبق معمول عده ای از خدا بی خبر به آن حمله می کنند و آن را با عقاید پوسیده خودشان مخلوط کرده و در نهایت نقدی نادرست تحویل بنده می دهند. از آنجایی هم که در این ایام با چیز های نوجوانانه زیادی دست و پنجه نرم می کنم و اخیرا بیماری آنفولانزا هم به آن اضافه شد، تاب و توان این یک مورد را نداشتم.
دوم، خواستم به قول معروف این نسل بی تجربه را ارشاد کنم اما هر چه که با وجدان خودم کلنجار رفتم فهمیدم خودِ نوجوانم پر از بی تجربگی ست!! من را چه به نصیحت، آن هم نوجوانان امروز که فارق التحصیل زندگی شده اند و در همین دوره از زندگی شان قله های نرفته زیادی را فتح کرده اند.
هر چه تلاش کردم نشد که آخر متن به تقدیر و ستایش نوجوانان ختم نشود. روی صحبتم فقط با نوجوانان کنونی نیست. با همه نوجوان هاست. با همان نوجوان هایی ست که نامشان هر روز بر زبانمان جاری ست. با همان نیکایی ست که شور زندگی درونش می جوشید ولی...
نوجوانانی که در ابتدای زندگی شان، خطر می کنند و در جنگ های روزگارشان قدم هایی بر می دارند تا زندگی و آزادی بعدی ها را تضمین کنند.
از دوستی شنیدم که می گفت: بر خلاف اکثر آدم ها که می گویند کودک درون زنده ای دارند، من نوجوان درون زنده ای دارم.
و چقدر زیباست که با هر سن و سالی که داریم نوجوان زنده ای درون خود داشته باشیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
دفتر برنامه ریزی
مطلبی دیگر از این انتشارات
درباره تکنیک کروماکی راهکاری در صنعت عکسبرداری و فیلمبرداری
مطلبی دیگر از این انتشارات
بررسی فیلم superman(1978)