"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت: finsoph.ir
نگاهی به اتفاقات اخیر: آیا انقلابی در راه است؟
پس از فروپاشی شوروی سابق دنیا از قرن بیستم خارج شد. قرنی که در آن هرکس در هر گوشه جهان تصور میکرد با چند برگ مانیفست میتواند سعادت بشری را رقم بزند. پس از فروپاشی شوروی، آن آرمان شهرهای انقلابی، آن تصورات سانتی مانتال برای سعادت تودههای بشر دود شد و به هوا رفت. پس از فروپاشی شوروی، عصر انقلابها به پایان رسید.
امروز ما در فاز جدیدی از نهیلیسم به سر میبریم، فازی که در آن سیاست به معنای وجود یک آرمانشهر، یک بهشت زمینی دیگر معنا ندارد. سیاست تنها خلاصه شده است در روابط اقتصادی میان کشورها و افراد. امروزه دیگر هیچ سیاستمداری در مورد ازادی بیشتر و عدالت اجتماعی شعار نمیدهد. اگر هم شعاری در این زمینهها داده شود، تا حدود زیادی معطوف به روابط اقتصادی است. امروزه شعار اکثر روسای جمهور جهان، کاهش تورم، افزایش رشد اقتصادی و... است.
در چنین فضایی که هیچ آرمانشهری برای نوع بشر وجود ندارد، به طریق اولی انقلابی هم وجود نخواهد داشت. انقلابها در پس زمینه وجود نوعی آرمانشهر رخ میدهد.
حال که انقلابی وجود ندارد، سرنوشت خیزش تودههای خشمگین به کجا ختم میشود؟
در زمانه ما هر نوع خیزش تودهای به دو سرنوشت بیشتر ختم نمیشود. یا تجزیه کشورها و جنگ داخلی یا حمله نظامی خارجی. هیچ راه سومی در حال حاضر متصور نیست. بررسی کشورهای انقلابی در دهههای اخیر به ما در دریافت تصویری روشن از خیزش تودهها کمک خوبی میکند. در مصر، عراق، لیبی، یمن، سوریه، سودان و بسیاری کشورهای دیگر شاهد چنین سرنوشتی هستیم. بسیاری از تحلیلگران سیاسی به اشتباه تصور میکنند مذهب سنی یا نژاد عرب! باعث این شده است که انقلاب در این کشورها به نتیجه نرسد. با این حال این استدلالها در بهترین حالت بچهگانه هستند چرا که سرنوشت هیچ کدام از این کشورها شباهتی با کشور دیگر نداشته است تنها وجه مشترک خیزش تودهها در این کشورها این بوده که انقلاب به نتیجه نرسیده است.
دلیل این امر روح زمانه ما است. امروزه دیگر هیچ ایدهی سیاسی دلهای تودهها را گرم نمیکند. تودهها دیگر آرمانشهر نمیخواهند. در واقع تودهها هیچ چیز نمیخواهند. تودهها صرفا عصبانی هستند اما نمیدانند از چه چیزی. آنها میدانند چه چیز نمیخواهند اما نمیدانند چه چیز میخواهند. ما امروزه با حرکت سیلآسای تودهها به سمت حکومتها طرف هستیم و هیچ سدی توانایی ایستادگی در برابر این سیل را ندارد با این حال، لحظه شکسته شدن سدها، لحظه نابودی جوامع تمدنی است. همانطور که در کشورهای یاد شده در بالا مشاهده کردیم.
این سیل حتی در حال نابود کردن سدهای ساخته شده در جوامع پیشرفته است. با این حال مردم مصرف زده در این کشورها از آنجایی که نمیتوانند تصوری از کشوری بهتر از نظر اقتصادی داشته باشند، مجبور به سازش هستند. هنگامی که طرفداران خشمگین ترامپ کنگره را به تصرف خود درآوردند چه شد؟ همه ترسیدند. حتی خود ترامپ. هیچکس هیچ ایدهای برای فردای نابودی حکومتها ندارد. همه میدانند که فردای نابودی دولت، هرج و مرج حکمفرما خواهد شد.
ماجرای مهسا امینی و تسلط رسانه
ماجرای مهسا امینی یک پروژه سازماندهی شده بود. در این مساله هیچ شکی نیست. هزاران عکس و فیلم و کلیپ که فردای اتفاق منتشر شد و پوشش گسترده این واقعه نشان میدهد که همه چیز به خوبی سازماندهی شده بود. با این حال، آیا حاکمیت میتواند با این ادعا خود را تبرئه کند؟ خیر.
در مساله رسانه یک اصل وجود دارد و آن این است که رسانه حقیقت را منعکس نمیکند، بلکه آن را میسازد. در واقع حقیقت آن چیزی است که رسانه آن را منتشر میکند و این حقیقت برساخته تا جایی قابل اتکا است که مردم به آن استناد میکنند. در جدال روایتها، روایتی قالب است که نفوذ بیشتری میان مردم داشته باشد.
در واقع حتی اگر ۱۰۰ درصد هم مطمئن باشیم که ماجرای مهسا امینی یک پروژه سازماندهی شده بوده است، باز هم در اصل قضیه تفاوتی ایجاد نمیکند. وقتی مردم حرف شما را باور نمیکنند، یعنی شما در جدال روایتها شکست خوردهاید. یعنی شما نتوانستهاید حقیقت خود را در جامعه نفوذ دهید. یعنی شما رسانه را نشناختهاید.
بنابراین تفاوتی نمیکند که ماجرای مهسا امینی حقیقت داشته یا نه، مهم این است که بخش مهمی از جامعه این ماجرا را باور کرده است.
آیا ماجرای مهسا امینی منجر به تغییرات گسترده میشود؟
بسیار بعید است. تغییر جایی ایجاد میشود که یکی از طرفین گشوده باشد. در شرایط کنونی هیچ گشایشی از هیچ یک از طرفین مشاهده نمیشود. در واقع اتفاقات اخیر نه تنها منجر به هیچگونه تغییری نخواهد شد، بلکه روند تغییرات که از سال ۹۸ شروع شده بود نیز کند خواهد شد. در این خیزش، همه بازنده هستند. هم مردم، هم نظام، هم انقلاب هم حتی اپوزوسیون.
سخنی با رئیس جمهور:
جناب رئیس جمهور در مناظرات ریاست جمهوری به درستی اعلام کرد که اینترنت امروزه نیاز اساسی مردم است. مردم دیگر تنها به آب و گاز و برق نیاز ندارند بلکه به اینترنت هم نیاز دارند. حال چه شده است که به خاطر چند شورش در کشور، به راحتی شاهد قطع سراسری اینترنت هستیم؟
دانشجویی که باید به دنبال کارهای پایان نامه اش باشد، جوانی که میخواهد مصاحبه با یک شرکت خارجی انجام دهد، شرکتی که نیاز به ارتباط اینترنتی دارد. هزاران کسب و کار اینترنتی که به مدت چند هفته درآمدزایی نداشتهاند، پاسخ اینها را چه کسی میدهد؟
قطع کردن اینترنت یک راهکار بسیار کارآمد است که حتی ایالات متحده نیز در زمان شورشهای انتخاباتی پس از شکست ترامپ از آن استفاده کرد. اما یک قطعی سراسری با چنین وضعیتی قطعا نمیتواند باعث رضایت مردم باشد. لازم است که رئیس جمهور و هیئت دولت در اولین فرصت در این مورد پاسخگو بوده و خسارتهای وارده را جبران کند.
سخنی با کسانی که میخواهند بشنوند
همانطور که گفته شد، امروزه هیچ آرمانشهری برای هیچکس وجود ندارد. هیچ مدینه فاضلهای در ذهن مردم جهان موجود نیست. هیچکس نیست که ادعا کند با یک پیشنویس قانون اساسی، یا با یک مانیفست یا با یک مجموعه مواضع بتواند سعادت را برای آحاد بشر فراهم آورد. بنابراین هرگونه شورشی در نهایت یا به آنارشی ختم خواهد شد یا به حمله نظامی خارجی. با این حال، همواره راه سومی وجود دارد.
راه سوم این است که درها را بگشاییم. معاصرت پیدا کنیم و زبان یکدیگر را بفهمیم. پیامبر اسلام (ص) با زبانها سخن میگفت. پیامبر یک زبان نداشت بلکه برای هرکس به فراخور فهم و شعور و فرهنگ آن فرد زبان خاصی را استفاده میکرد.
با این حال، اسلامی که جمهوری اسلامی در بسیاری مواقع آن را تبلیغ میکند در دام مدرنیته افتاده است. پیشتر گفتهام که مدرنیته به دنبال برنامهریزی است و این برنامه ریزی ایجاب میکند که قوانینی مشابه قانون حجاب پیاده شده و با تمام کم و کاستیهایش اجرا شود. آیا میگویم قانون حجاب خوب است یا بد است؟ خیر. اساسا مساله خوب و بد بودن نیست. مساله این است هنگامی که حجاب در کنار قانون آمد، یعنی یک امر فراتاریخی را در قالب مدرنیته به یک امر تاریخی تبدیل کردهایم. یک مفهوم ابدی-ازلی را این جهانی کردهایم. فهم چنین موضوعی کار چند آخوند کپیکار که سخنان چند سخنران را گوش کرده و بالای منبر تکرار میکنند، نیست. بلکه نیاز به تحقیق مفصل دارد.
در همین زمینه چندی پیش با یکی از همین آخوندهای کپیکار صحبت میکردم که معتقد بود بهتر است به جای برخوردهای این چنینی، جریمههای سنگین برای بدحجابی در نظر گرفته شود.
ناگفته پیدا است که مدرنیته و راه حلهای بازاری آنچنان در اعماق وجود این فرد نفوذ کرده است که هیچ درکی از مشکلات چنین نگاهی ندارد. من هم در جواب گفتم که پایان چنین نگاهی این است که اولا بی حجابی ترویج خواهد شد چرا که بی حجابها در جامعه نشان دهنده طبقه اجتماعی افراد خواهد بود. افرادی که توانایی پرداخت جریمههای سنگین را دارند، بی حجاب خواهند بود. بنابراین افراد برای اینکه خود را از طبقه ثروتمند جامعه نشان دهند، حجاب را کنار میگذارند.
همچنین به مرور زمان نگاه به حجاب به عنوان یک فریضه دینی به یک اجبار پولی تغییر خواهد کرد. دیگر مردم نه برای اینکه حجاب دستور خداوند است، بلکه به این خاطر که پول کافی برای بیحجابی ندارند، حجاب خواهند داشت. در نهایت نیز استدلالها علیه حجاب آن چنان سخیف خواهد شد که حاکمیت توانایی حفظ شرایط را نخواهد داشت و به ناچار تن به حذف حجاب خواهد داد.
چنین نگاههای احمقانهای در کشور ما کم نیست. افراد بیسوادی سکان هدایت کشور را به دست گرفتهاند که هیچ درک صحیحی از آن چه پس زمینه تصمیمات سیاستگذار رخ میدهد، ندارند. با این حال، پس از سال ۹۸ شاهد تغییر در بدنه مدیریت کشور هستیم. اما این شورش منجر به پس رفتن این تغییرات میشود و دوباره همان افراد قدیمی با این استدلال که تغییرات شما توانایی حل مشکلات را نداشته و منجر به بدتر شدن اوضاع شده است، کنترل را به دست میگیرند.
میتوانید به تلگرام من هم سر بزنید:
https://t.me/ahmadsobhani
مطلبی دیگر از این انتشارات
کسب درآمد از برنامه نویسی به صورت دورکاری
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا نیکلاس کیج؛ برنده اسکار، بازیگر فیلمهای درجه ۳ و ۴ شد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چله ما تمام شد؟