نگاهی به فیلم سینمایی فانوس دریایی (The Lighthouse)
فانوس منحوس
کارگردان:
· رابرت اِگرز
بازیگران:
· رابرت پتنسون (افریم وینزلو)
· ویلیام دِفو (توماس ویک)
محصول سال:2019
در فیلم فانوس دریایی (The Lighthouse) ، دو فانوس بان مسئول نگهداری و حفاظت از یک فانوس دریایی در جزیره ای هستند که مختصات و موقعیت آن نامشخص است.
این فیلم (فانوس دریایی) که در سال 2019 ساخته شده است و در سایه فیلم های دیگری چون جوکر (Joker) و مرد ایرلندی (The Irishman) قرار داشت از این رو کمتر مورد توجه عموم مخاطبین سینما قرار گرفت.
این فیلم در دسته ژانر وحشت است و ریشه های سمبولیسم و نمادگراست و بسط و شرح داستانی همراه با رمز گشایی و نماد شناسی و اشاره به مسائل فلسفی، روانشناختی، روانکاوانه و مذهبی دارد مضاف بر اینکه فیلمنامه فانوس دریایی (The Lighthouse) با داستان های اساطیری و افسانه ای غنی شده است و بیشتر با تکیه بر استعاره و سمبل ها با مخاطبین ارتباط برقرار می کند.
لازم به ذکر است فیلم سیاه و سفید است و این امر جذابیت فیلم را دو چندان کرده است تا علاقه مندان این دست فیلم ها با میل بیشتری به تماشای آن بنشینند.
استفاده از طیف غیر رنگی (سیاه و سفید) توسط کارگردان (رابرت اِگرز) و ترکیب آن با قاب های خاص فیلم هوشمندانه و زیبا صورت گرفته است. فیلم فانوس دریایی (The Lighthouse) ضرب آهنگ و ریتم کندی دارد که یکی دیگر از محاسن خوب فیلم محسوب می شود و همچنین فیلمبرداری این اثر سینمایی نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری بود که در پایان جایزه ای از آن خود نمی کند.
در این فیلم (The Lighthouse) کارگردان (رابرت اِگرز) قصد دارد علاوه بر بازی گرفتن از دو بازیگر توانا و نام آشنای سینما (رابرت پتنسون، ویلیام دفو) از عناصر طبیعی موجود در این مکان نیز بازی بگیرد، می توانیم برای تفهیم این موضوع به نقش فانوس دریایی در این جزیره و نورِ فانوس دریایی و انبوهی از مرغان دریایی و صخره ها اشاره کنیم، گویی تمامی این اِلمان ها نقش مستقل ایفا می کنند و با مخاطب به خوبی ارتباط برقرار می کنند.
برای نمونه جزیره مانند سیاهی و رنگ تیره و در دل آن فانوس دریایی به رنگ سفید جلوه کرده است و این چیزی نیست جز نماد نماد تقدس و رستگاری در این جزیره متروک و همانگونه که در متن فوق اشاره کردیم این کار نبوغ کارگردان (رابرت اِگرز) را به خاطر بازی گرفتن از اشیاء و اجزاء به مخاطب القا می کند.
موزیک دلهره آور ( اشاره می کنیم به صدای فانوس دریایی که شبیه زنگ خطر گاهاٌ به صدا در می آید ) و تلفیق آن با صدای مرغان دریایی و صدای امواج دریا و برخورد آن با صخره ها به خوبی کلاژ شده و با قاب های نیمه تاریک و بسته، فضای مخوف و هراس برانگیز را می سازد که همگی مبین وحدت کلی بین اشیاء و اجزای فیلم را برقرار کرده است و همگی در ایفای نقش خود مکمل یکدیگر مشاهده می کنیم و در مدیوم یک اثر سینمایی به خوبی گنجانده شده اند و یک الگوی زیبای فیلمسازی را در مقابل دیدگان مخاطبین سینما و دوست داران این گونه از ژانر سینمایی قرار می دهد.
با ورود دو فانوس بان به جزیره چیزی و مقدمه ای از این دو در دسترس نیست ولی تنها این مسئله روشن است که یکی از آن دو دارای تجربه فانوس بانی بوده و آشنایی کامل با این جزیره و اقلیم را دارد، که با روند فیلمنامه نقش حکیم را در این جزیره ایفا می کند (توماس ویک) که به واسطه این امر (تجربه) حس برتری و رهبری خود را به مرد جوان دیکته می کند.
در همان ابتدا شاهد رفتارها و واکنش های پیرمرد (توماس ویک) هستیم که خود را وارث جزیره و فانوس دریایی می داند و مرد جوان (افریم وینزلو) نیز تحت اوامر او قرار می گیرد. حتی رفتارهای پیرمرد (توماس ویک) را مورد تایید می داند و تقدسی از او و فانوس دریایی در ذهن خود ترسیم می کند و پس از تشریح و گوشزد کردن هر کدام از دستورات بخشی از این اوامر را با جدیت و وسواس خاصی متذکر می شود حتی گاهی نیز دست به دامان داستان ها و افسانه های کهن می شود، از سرگذشت فانوس دریایی می گوید تا بد شگونیِ کشتن مرغان دریایی.
در این بخش از فیلم پیرنگ های فلسفی و مذهبی در داستان و نقش آفرینی ها نمود پیدا می کند به گونه ای که در رفتار و نقش بازیگران بازی ها به سبک هنرنمایی بر روی صحنه تئاتر جلوه می کند.
روند فیلم تا جایی پیش می رود که خط الرسم های مذهبی نیز در فیلم شکل می گیرد، از اعترافات مرد جوان (افریم وینزلو) و بازگو کردن سرگذشت خود می گوید که در این بخش پیرمرد (توماس ویک) در نقش یک کیشیش کلیسا کرده و با شنیدن گناهان مرتکب شده توسط مرد جوان جایگاه خود را ( حس برتری و رهبری ) تثبیت می کند.
پیرمرد (توماس ویک) که با زیرکی از ابتدا به دنبال چنین فرصتی بوده پس از شنیدن اعترافات تسلط بیشتری بر روی اعمال و رفتار مرد جوان (افریم وینزلو) پیدا کرده و از این منظر بسیار خرسند است و با طرز برخورد خود سعی دارد مرتباٌ مرد جوان (افریم وینزلو) را سرزنش کرده و از این جزیره برای او یک برزخ بسازد.
با توجه به مرتکب شدن جرم مرد جوان (افریم وینزلو) در گذشته، پیرمرد (توماس ویک) جایگاه فرمانروایی بر روی فانوس دریایی بیشتر از گذشته حس کرده و حتی اجازه ورود به نزدیکی فانوس دریایی را به مرد جوان (افریم وینزلو) نمی دهد و هرگاه که جوان قصد عزیمت به بخش بالایی (اصلی) برج را دارد پیرمرد (توماس ویک) از حرکت وی جلوگیری می کند.
در ادامه شکل داستان فیلم تغییری محسوس پیدا کرده و مرد جوان سعی دارد نسبت به تمامی باورها و قوانینی که به وی دیکته شده چشم پوشی کند و واکنش نشان دهد و از وضع موجود اعلام نارضایتی کند که دست آخر نیز به فروپاشی ذهنی می رسد و مرتکب جنایت می شود.
با توجه به اشاره کلی فیلمنامه و پس از مشاهده فیلم سینمایی فانوس دریایی (The Lighthouse) متوجه موضوعات مطرح شده ( به صورت فرعی – شاخ و برگ های فیلمنامه) می شویم.
از نقش آفرینی دو بازیگر و روند فیلم شاهد رویکرد و پیرنگ های داستانی و به کار گیری دقیق اجزا می شویم، قرینگی ملموس در اجزای فیلم از رنگ و اشیاء گرفته تا تقابل های رفتاری و شخصیتی بازیگران در مقابل یکدیگر و در پس زمینه ارجاعات و مولفه های داستانی ( مذهبی، اساطیری، فلسفی) که در دل هرکدام نیز می توان به رمزگشایی سایر آن ها رسید. برای نمونه اعتراض مرد جوان (افریم وینزلو) به پیرمرد جهت کار یکنواخت و بیهوده در جزیره ( دام تکرار و بردگی کارهای بیهوده و پوچ ) می توان به افسانه سیزیف اشاره داشت.
فیلم سینمایی فانوس دریایی (The Lighthouse) از دیدگاه روانشناختی و اخلاقی و جنبه های روانکاوانه نیز مورد بحث و بررسی فراوان قرار می گیرد موضوعاتی که به سرعت از دید مخاطبین عبور می کند و هر یک بسط و شرح طولانی به دنبال دارد از جمله: ناکامی در تمایلات جنسی، سیر نزولی اخلاقی، فروپاشی ذهنی و عدم کنترل خشم که در نهایت مرد جوان مرتکب جنایت می شود.
با تطبیق عناصر مطرح شده در فیلم فانوس دریایی (The Lighthouse) ناخودآگاه یادآور فیلم سینمایی جزیره شاتر (Shutter Island) اثر سینمایی مارتین اسکورسیزی می شویم جایی که اِلمان ها و اجزا مشترک فیلم از جمله: دریا، جزیره و فانوس دریایی در این دو فیلم مشترک است.
آب در این دو فیلم به عنوان نماد فراموشی قرار گرفته است ولی در نظر کارگردان فیلم فانوس دریایی (The Lighthouse) به عنوان تبعیدگاه برای هر دو شخصیت فیلم در می آید تا گذشته خود را فراموش کنند ولی این عنصر (آب) در رفتار شخصیت های فیلم معکوس عمل کرده و آنان را به ورطه جنون می کشاند.
کارگردان (رابرت اگرز) در این فیلم (فانوس دریایی) (The Lighthouse) به طور نامحسوسی با ذهن مخاطب بازی می کند ولی نه به شدت و قدرت فیلم سینمایی جزیره شاتر (Shutter Island) بلکه ناخودآگاه و یا خودخواسته دست به گریبان موضاعات فلسفی و مذهبی شده و از این مسیر فیلم خود را به پایان می رساند.(پایان)
منبع: سلام سینما
نویسنده: مسعود پریوز
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل فیلم «جاده مالهالند» بر اساس رویکرد سورئالیستی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بررسی فیلم Demolition (تخریب)
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم بدون تاریخ، بدون امضا, ، وسواس اجبار تا مرز خود تباهی