نگاهی به فیلم: شورش خدای نئون اثر سای مینگ‌لیانگ

نوشته‌ی الکساندر ناث

Rebels of the neon god 1992 by Tsai Ming-liang
Rebels of the neon god 1992 by Tsai Ming-liang



این اولین باری بود که فیلمی از سای مینگ‌لیانگ می‌دیدم. از آنجایی که می‌دانستم این فیلمساز شاخص متولد تایوان را از قلم انداخته‌ام، فرصت را غنیمت شمردم تا اولین فیلم رسمیش، یعنی شورش خدای نئون را در شصت و نهمین رویداد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین، تماشا کنم.

عملا، شورش خدای نئون حول پسری‌ست که از مدرسه، انصراف می‌دهد و چگونگی برخورد او با این مسئله. کانگ هیسائو (لی کانگ‌شنگ)، بدون اطلاع والدینش، از کلاس آموزشی برای کالج، استعفا می‌دهد؛ باقی‌مانده‌ی پول را پس می‌گیرد و در تاریکی شب، قدم می‌گذارد.

یک خط داستانی دیگر، دو دزد به نام‌های آه‌تسه (چن چاووجونگ) و آه‌پینگ (جن چانگ‌بین) را دنبال می‌کند که با دختری به نام آه‌کوی(وانگ یو ‌ون) همراه می‌شوند. این دو پسر، از کیوسک تلفن، پول می‌دزدند و در کلوپ بازی، بار و روی زین موتورهایشان وقت‌گذرانی می‌کنند. در طول مدت فیلم، دو خط داستانی بارها با هم برخورد می‌کنند؛ اولین بار بطور اتفاقی و بعدا بطور عامدانه.

دیدن این فیلم، ۲۷ سال بعد از اکرانش، مسلما حس نوستالژی را برمی‌انگیزد. سای مینگ‌لیانگ می‌دانسته که چطور باید حال و هوا را برای شخصیت اصلی ایجاد کند: شهری غوطه‌ور در لامپ‌های نئونی و خیابان‌هایی با ترافیک فشرده؛ او هیچ وقت در مشغول نگه داشتن چشم مخاطب، شکست نمی‌خورد. درست از لحظه‌ی شروع، نماهای شاخص و ماندگاری را بوجود می‌آورد که پر از نمادگرایی‌ست و بسیار تماشایی و زیباست. در بیست دقیقه‌ی ابتدایی فیلم، بازیگران اغلب سکوت کرده‌اند؛ ولی برخلاف دیگر فیلم‌ها، شورش خدای نئون موفق می‌شود ما را علاقه‌مند نگه دارد.

نکته‌ای در ارتباط با شیوه‌ی فیلمبرداری وجود دارد که باعث می‌شود فیلم، نیازمند دیالوگ چندانی نباشد. تصاویر بسیار سبگ‌گرا، خودشان گویای داستان هستند؛ بدون اینکه با معانی زیاد، سنگین شوند. کار فعال دوربین و فراست برای بیان نکردن تمام حقیقت، تک تک سکانس‌ها را در بر می‌گیرد. لیائو پن‌جونگ که سینماتوگرافی یکی از آخرین آثار سای، یعنی سگ‌های ولگرد را هم انجام داده است، در میان بهترین‌های سینمای آسیا حضور داشته است.

شورش خدای نئون، ترسیمی از جوانان پرخاشگر است؛ جدا ‌افتاده از اجتماع و بی‌میل به تحقق راه و روش زندگی به اصطلاح از پیش تعیین شده. جوانانی که به بی‌تفاوتی و خشونت پناه می‌برند. بچه‌ی ترک تحصیل کرده، کانگ هیسائو، آه‌تسه‌ی سرکش را دنبال کرده، موتورش را خراب و روی آن نقاشی می‌کشد و از اعمال تخریب‌گرانه لذت می‌برد. اما فیلم، او را مورد قضاوت قرار نمی‌دهد. بنظر می‌رسد که سای، به عنوان یک دوست و همراه، با کارکتر‌هایش همدردی می‌کند.

موضوع دیگر، رابطه‌ی والد-فرزندی‌ست. کانگ هیسائو، با پدرش رابطه‌ای مخدوش دارد. اگرچه پدرش به او افتخار می‌کند و او مورد حمایت و توجه است، هیچ وجه مشترکی با هم ندارند. مادرش فکر می‌کند که او خدای نئون است؛ یک شخصیت اساطیری باستانی که او هم با پدرش مشکلاتی داشته است. اما در نهایت، کانگ هیسائو در آرزوی استقلال و خودمختاری‌ست. والدینش نیازهای او را درک نمی‌کنند و در نماهای بخصوصی، سکوت بلند‌تر از کلمات سخن می‌گوید.

یک تِم سینث‌سایزر قابل توجه، متناوبا در سراسر فیلم وجود دارد. سادگی این تم، حال و هوای سستی و بی‌حالی داستان را به دوش می‌کشد و یادآور موسیقی متن‌های اتمسفریکی (حس و حال) مانند موسیقی متن اصلی فرشتگان سقوط‌کرده اثر وونگ کار وای است. نشانه‌هایی از فرهنگ پاپ که تحت تاثیر کلوپ‌های بازی، برنامه‌های تلویزیونی و غیره ایجاد شده، با این تم ترکیب و موجب می‌شود تا این فیلم، مانند سفری به اوایل دهه‌ی ۹۰ باشد.

ما به عنوان مخاطب، شاهد یک روایت نامنظم خواهیم بود. همچنان که داستان دانش‌آموز را دنبال می‌کنیم، زمینه عوض می‌شود و به سراغ صحنه‌ی رابطه‌ی جسنی با آه‌کوی می‌رویم. فیلم، فقط اجازه می‌دهد که مدت زمان بخصوصی را با هر کدام از کارکتر‌ها سپری کنیم؛ پیش از اینکه ناگهان به سراغ کارکتر دیگری برود. تغییر زاویه‌ی دید، حس سرگردانی ایجاد می‌کند که کاملا با چهارچوب فکری شخصیت‌های اصلی، متناسب است.

شورش خدای نئون، داستانی بسیار زیبایی شناسانه و دنیایی را ارائه می‌دهد که تازه و جوان است؛ اما دنیایی را نشان می‌دهد که زخم‌ها و درد‌های مالیخولیایی نیز بر آن نقش بسته‌اند. اشتیاق زیادی برای بررسی بیشتر فیلمو‌گرافی سای مینگ‌لیانگ دارم و بسیار خوشحالم که آثاری مشابه آثار بسیار جذاب وونگ کای وای و اریک خو را پیدا کرده‌ام.

منبع: Film Review: Rebels of the neon god by Tsai ming-liang نوشته‌ی Alexander Knoth