روزنامه نگار/ دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی، تهران
نگاهی به فیلم پرده اخر؛ توطیه در راه است!
فیلم پرده آخر به کارگردانی کریم مسیحی در سال 1369 ساخته شد که یکی از شهکارهای هنری در تاریخ سینمای ایران محسوب می شود. کریم مسیحی نخستین بار در سال 1350 با دستیاری بهرام بیضایی در فیلم «رگبار» فعالیت های سینمایی اش را آغاز کرد و فلم 110 دقیقه ی پرده آخر نخستین فلم بلند به کارکردانی وی است که بازیگرانی چون فریماه فرجامی، سعید پورصمیمی، داریوش ارجمند، نیکو خردمند و جمشید هاشمپور در این فیلم ایفای نقش کردهاند.
واروژ کریم مسیحی، پس از آن تا 18سال نظربه دلایلی هیچ فلمی را روی پرده های سینما نتوانست بفرستد که درسال 1387 فلم "تردید" را کارگردانی کرد؛ اما به موفقیت چندانی دست نیافت.
در اینجا من خواستم یک خلاصهی از داستان فیلم ارایه کنم و هم چنان به لحاظ هنری و جامعه شناختی این فیلم را مور بررسی قرار دهم.
خلاصه داستان فیلم:
داستان فیلم روی یک خاندان بنام رفیع الملک که در دوره قاجار زندگی می کردند، می چرخد. تاج الملوک و کامران میرزا، تنها بازماندگان دودمان رفیع الملک، برای تصاحب مجدد خانه موروثی خانواده که پس از غرق شدن برادرشان حسام میرزا در رودخانه به همسرش فروغ الزمان به ارث رسیده، دست به توطئه می زنند.از تمام دارایی و ثروت این خاندان، تنها یک خانه مانده است و این خانه که تنها میراث خاندان رفیع الملک است با مرگ حسام میرزا به همسرش فروغ الزمان میرسد. تاج الملوک و کامران میرزا از این موضوع راضی نیستند و به هر نحوی که شده نمیخواهند خانه را از دست بدهند، پس با طرح نقشهای سعی میکنند که میراث خانوادگی را تصاحب کنند.
کامران میرزا، گروه نمایشی به نام “جامی” را به خانه میآورد (به آنان وعدهی پول و یک انباری برای کار نمایش را میدهد) تا نقشه شان را در قالب پردههای نمایش اجرا کنند. او به دروغ گروه را میآورد و این گروه هم از هدف شوم او بی خبرند. گروه با نمایش نامهای که کامران میرزا نوشته پیش میروند، نمایشی که هدفش به جنون کشیدن فروغ الزمان است. این بن مایهی اصلی پرده آخر است؛ (توطئه برای تصاحب)
همه چیز در «پرده آخر» با آمدن گروه نمایشی دورهگرد آغاز می شود. پس از آن نوعی بازی در بازی دیدنی و تاثیرگذار پیش روی تماشاگر، شکل می گیرد؛ به گونه ای که در بسیاری از لحظات فیلم، تماشاگر نمی تواند واقعیت را از توهم و رویا تمیز دهد. در اخیر هم با افشا شدن این توطیه فلم به پایان می رسد.
بررسی فیلم از دیدگاه هنری:
کریم مسیحی در آغاز فیلم، در سکانس قبرستان و سپس در سکانس دفن شبانه تابوت، توطئهگران و توطئه آنان را برملا می کند. سپس تا انتهای فیلم می کوشد که به شیوه متفاوتی از رویه ی متداول و معمول، داستان پلیسی اش را برای مخاطب تعریف کند.
اینکه بخواهی برخلاف اکثر فیلم ها و درام های پلیسی به جای پایان فیلم از همان ابتدا دست به گره گشایی بزنی و همچنان هم جذابیت و کشش فیلم را حفظ کنی، کار دشواری است که کارگردان در این فلم به خوبی از عهده این امر برآمده است.
از سویی دیگر با وجود این که کریم مسیحی در اوایل فیلم دست به گره گشایی می زند؛ و تماشاگر متعجب از این گره گشایی زودهنگام برای لحظه ای گمان می کند که همه چیز را می داند؛ صحنه های بعدی اما نشان می دهند که با وجود برملا شدنِ هویت توطئهگران، تماشاگر اطلاع کامل و دقیقی از چند و چون و ماهیتِ نقشه و دسیسه ی پیش روی ندارد. به عنوان مثال می توانیم به صحنه ای در اوایل فیلم اشاره کنیم که ماموران پلیس پس از کندن زمین، اثری از تابوت پیدا نمی کنند.
در حقیقت گره گشایی آغازین فیلم، کلید حل معمای آن نیست؛ خود بخشی از دسیسه ی توطئهگران است؛ و تماشاگر از نظر اطلاع و آگاهی از آنچه در حالِ وقوع است، چندان از «فروغ» جلوتر نیست؛ و گویی همراه با او گرفتارِ توطئه شده است. به همین دلیل، بحران های پیش آمده برای «فروغ»، نزدِ تماشاگر مخوف تر جلوه می کنند و احساس غافلگیری توامانی را برای تماشاگر و «فروغ» رقم می زنند و زمانی که یک یک تلاش های «فروغ» برای افشاگری به شکست می انجامد، تماشاگر هم به اندازه او به شگفت می آید؛ و مضطرب و غمگین می شود.
گره گشایی دوم در پایان فیلم اما، از جنس دیگری است و تماشاگر را به دلیل نامتعارف بودنش غافلگیر می کند. بازرس «رکنی» (جمشید هاشمپور) که از جریان توطئه با خبر شده، خود کارگردانی پرده آخرِ نمایش را بر عهده می گیرد و دسیسه ها را آشکار می کند؛ و تقریبا همه شخصیت های فیلم از «رکنی» و «فروغ» تا «کامران میرزا» (داریوش ارجمند) و گروه نمایشی از چنین پایانی راضی و خوشنودند؛ به جز«تاجالملوک» (نیکو خردمند) که دچار جنون میشود.
بدین ترتیب گره گشایی آغازین، نه تنها از جذابیت «پرده آخر» نمی کاهد، بلکه معمای پلیسی پیچیده تر و جذاب تری را پیش روی تماشاگر قرار می دهد؛ و پایان متفاوتی را برای فیلم رقم می زند؛ و این شاید یکی از رموز ماندگاری فیلم شاخص و ستایش شده ای چون «پرده آخر» در تاریخ سینمای ایران باشد.
در فیلم فضاها وهم آلودند و کابوس گونه و حالتی معما گونه دارند. تاریکیها زیاد است و حالت تردید و بدبینی و نگرانی را نشان میدهد. اشخاص اصلی این فیلم بیمارند و این حالت بیمارگونه روی فضا هم تاثیر دارد.
خصوصیات درونی شخصیاتها روی لباس هایشان مشخص است، لباسهایی که استفاده شده دارای بافت درشت اند و رنگهای استفاده شده، تیره اند. لباسهای زمستانی، رنگهای تیره {سیاه، قهوه ای، سرمه ای} بیش تر دیده میشوند و بر رنگهای روشن غلبه دارند.
دکورهای خاص در فیلم وجود دارد که فضای نامتعادل را نشان می دهد درختان، داخل خانه، ستونها (نشان دهندهی حالات درونی). فیلم برداری بیشتر در داخل عمارت است و در فضای بسته (اکسپرسیونیستی) یا وابسته به عواطف و احساسات و اتفاقهای اصلی در داخل عمارت میافتد.
سایههای بلند در فیلم زیادند، سایهها عامل نمایشی اند. نشان دادن نا امنی، عدم آرامش، کابوس، درونیات و … در بیشتر این فیلم تاکید بر سایهها شده.
رنگهای سرد و تیره در بیرون خانه زیاد دیده میشوند. حوض، ساختمان خانه، درختان… و این رکود زندگی و نبود تحرک و فضای باوقار و در عین حال حزن آور و مرده را نشان میدهد.
رنگهای گرم در داخل خانه وجود دارد، رنگ قرمز زیاد استفاده شده است. پرده ها، وسایل داخل خانه، آتش و … نشان از ناآرامی، خشونت، ضربهی روحی، کابوس، جنون و … است. در داخل خانه اشیا و وسایل و حتی معماری خیلی صاف و منظم است و این نظم سنگینی بیشتری را القا میکند.
به لحاظ زوایای تصویر برداری؛ نماهای نزدیک (کلوزآپ) در فیلم زیاد است. نمای نزدیک از فروغ، کامران میرزا، بازرس و … نمای نزدیک حالتی حسی و همذات پنداری تماشاگر را دارد.
پرده آخر فیلمی است که با فکر ساخته شده است و از لحاظ بصری و محتوایی، مخاطب را درگیر میکند و بعد از شروع تیتراژ پایانی، مخاطب را به حال خود رها نمیکند و این یعنی ماندگاری.
در این فیلم به خوبی از تکنیک “داستان در داستان” یا “نمایش در نمایش” استفاده شده است. در واقع واروژکریم مسیحی از این تکنیک به خوبی استفاده میکند و مجهولات ذهن مخاطب را به معلومات تبدیل میکند.
بررسی فیلم از دیدگاه جامعه شناختی:
به لحاظ جامعه شناختی که به این فلم بنگریم به نحوی بیانگر تقابل شهر و روستا است از آنجایی که این خاندان اشرافی می خواهند خانه ی را که به آنان به ارث رسیده به نحوی با فریب و نیرنگ از تصاحب خانم شهرستانی به اسم "فروغ" که خون اشرافی در رگش ندارد در بیاورند و برای رسیدن به این مقصود، میخواهند که با کمک یک گروه نمایش، او را در خانه پدریشان به یک نوع جنون برسانند.
هم چنان از این فلم می توانیم استنباط کنیم، برخی از خانواده های اشراف، ذهنیت بیمارگونه دارند و برای این که موقعیت شان را حفظ کنند حاضرند با آدمها بازی کنند و حتی دست به قتل بزنند. انسانهایی که در فضای بسته و محصور شدهای زندگی میکنند و هنوز از بالا به همه نگاه میکنند و تحت هیچ شرایطی اقتدارشان را از دست نمیدهند حتی اگر توطئه کنند. خانوادهای که در حال غرق شدن اند ولی برای بقاء میجنگند.
خاندان اشرافی فیلم همگی نوعی جنون دارند و این جنون زیرپوستی فیلم در بیشتر صحنههای فیلم آشکار میشود. حتی آنجایی که کامران میرزا شجره نامه خانوادگی خود را برای فروغ تعریف میکند، تماشاگر متوجه میشود که با یک دودمان مجنون و بیرحم روبرو هستند که هیچ بعید نیست ترتیب کشته شدن برادرشان هم به یک نوعی داده باشند. فروغ تنها شخص نسبتا عاقل فیلم پرده آخر است که متاسفانه با بازی بد و اغراق آمیز فریماه فرجامی همراه بوده و ضعف این بازیگر در اجرای این نقش، تبدیل به پاشنه آشیل فیلم شده است
نکتهی دیگر این که از آیینه در فیلم خیلی استفاده شده است و همه جای خانه آیینه دارد و همهی اشخاص خود را در آیینه میبینند، چه اشخاص اصلی خانواده و چه بازیگران و بازرس و … همه به نوعی با آیینه در ارتباط اند.
که این ازدید جامعه شناسی هنر و ادبیات، بیانگر از خودخواهی و خود برتری افراد این خانواده را نشان دهد و هم این که آیینه وسیله است که حالتی دوگانه دارد، هم من ِ واقعی را نشان میدهد، و هم من ِ دروغین را. البته آیینه به نوعی نمادی از روح حقیقی و وجدان و یا ناخودآگاه هم هست.
فیلم پرده آخر به لحاظ تاریخی؛ حدود دو تاریخ مهم میچرخد؛ پهلوی و قاجار. گذر از قاجار و شروع پهلوی. تا همین جا نکتهی اساسی بحث تاریخی و گذر از یک دوره به دورهای دیگر است، پس برای آن که فیلم و اتفاقاتی که در فیلم وجود دارند را به درستی درک کنیم باید درک درستی از تاریخ دورهای که فیلم از آن حرف میزند داشته باشیم و اطلاعاتی از تفکر، سیاست و خصوصیات آن دوره داشته باشیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پاکسازی دستی سرور PHP هک شده
مطلبی دیگر از این انتشارات
از نظر اینستاگرام شما محصول هستید
مطلبی دیگر از این انتشارات
هپروت و آزادی!