پرده سوم: افسانه‌سازی (پیش‌درآمد)

پرده‌ای دیگر بر پیکره شعر حافظ داستان‌های راست و دروغی هستند که در میان عوام -و نیز جامعه ادبیمان- رواج دارند. مبنا و پیش‌فرضِ غالب این داستان‌ها شهرت خواجه در زمانه خود یا تأثیرگذاری حضرتش -حتی پس ازمرگ- است.

هرچه هست، کژی‌های شعر او در پس این پرده پنهان می‌ماند. ممکن است برخی از اعضای جامعه ادبی یا حتی اکثرشان داستان‌های مذکور را به دیده تردید بنگرند یا انکار کنند. اما به هر روی بحث در همین تراز می‌ماند. جنجالی جدید شکل می‌گیرد و نهایتاً افرادی از همان جامعه، صرف وجود چنین افسانه‌هایی را دالّ بر بزرگی حافظ می‌پندارند. ایشان از راه به اصطلاح برهان خلف، جایگاه والای لسان‌الغیب را در منظومه شعر نتیجه می‌گیرند. به دید این گروه، اگر حافظ شاعری بزرگ نبود، این اندازه افسانه درباره او نمی‌ساختند. هیچ سراینده دیگری را نمی‌توان سراغ گرفت که با خواجه محمد از حیث حرف و حدیث‌های پیرامونش برابری کند. پس لابد چیزی هست که مردمان چنین به او اقبال می‌کنند!

اما چنانکه در مداخل «مانعی به نام زندگینامه» و «پسند عوام همچون معیار هنر» گفتم، رواج افسانه‌ها عمدتاً سرپوشی است بر ضعف زیبایی‌شناختی در کار حافظ و نه دلیل عظمت او. ارجاع به «فرامتن» و نقل یا «جعل» حکایاتی حول شعر، تنها به همین کار می‌آید. دیگر سرایندگان عمدتاً نیازی به این افسانه‌سازی‌ها ندارند. اما گفتار حافظ گاه بدون چنین حکایت‌هایی حتی واجد معنایی محصل هم نیست و در بهترین حالت به کلامی معمول و متداول می‌ماند و نه شعر.

شمار این افسانه‌پردازی‌ها بسیار است. «تاریخ عصر حافظ» نوشته دکتر قاسم غنی یا «حافظ شیرین‌سخن» اثر دکتر محمد معین را بنگرید تا موضوع دستتان بیاید. در مداخلِ پیش رو به طرح و نقد چند مورد از مشهورترینشان اکتفا می‌کنیم. گام بعد بررسیِ فارغ از فرامتنِ شعرها و ذکر معادل‌هایی از دیگر شاعران است. باید بی‌اعتنا به استدلال پوچ و وارونه و واژگون مفسران، متن اصلی و اصل متن را وارسیم و تحلیل کنیم. تازه در آن مقطع ارج و عیار شعر فارسی عیان خواهد شد.

http://t.me/abolfazl_radjabi