پویش معکوس زمان" ✍ یادداشتی بر فیلم سینمایی "مورد عجیب بنجامین باتن" / اثر دیوید فینچر



فینچر، مردی با یک اختلال فانتزی معکوس را وارد چرخه ی مالیخولیایی زمان می کند و از طریق توزیع معکوس یک دفترچه خاطرات بین تماشاچیان، فیلم را روایت می کند.

ما با فیلمی استعاره ای و انسان گرایانه طرفیم که بین مرزهای علمی و فلسفی از یک سو و عامه پسند از سوی دیگر دست و پا می زند و شاکله اش بر روی کشاکش های درونی و بیرونی بنجامین باتن استوار؛ و عشق و مرگ روایتش را پی ریزی کرده است.

از آغاز تا پایان فیلم طوفانی موتیف وار و مداوم به خط اصلی روایت نزدیک و دور می شود اما با آن برخورد نمی کند.

انگاره اصلی فیلم، زمان است؛ که پشت پرده ی همه ی صحنه های فیلم ایستاده کمین کرده.

در این فیلم با سه جور ارتباط بین پدر و پسر، مادر و پسر و زن و مرد طرفیم.

علاوه بر خط اصلی روایت که سفر معکوس سن بنجامین باتن را از پیری به خردسالی نشان می دهد با تزئیناتی چسبیده به روایت هم مواجهیم که تلاش فیلمساز را برای جلوگیری از دلزدگی مخاطب از یکنواختی، نشان می دهد. مرکزیت قاطع فیلم، "حافظه" است.کمتر کسی پیدا می شود که بخواهد مثل بنجامین باتن از پایان شروع کند.بدون هیچ خاطره ای در حافظه. از آخر به اول.پیری را خاطره ها قابل تحمل می کنند و اگر نباشد این خاطره ها، بنجامین چگونه می تواند ....رشد بنجامین به شدت تحت تاثیر موقعیت ها، شرایط و تصمیماتی که می گیرد،قرار دارد. از همه مهمتر حمایت مادر خوانده اش در طی این طریق.زمان در این فیلم، شورشی تمام عیار به نمایش می گذارد.به جای روال طبیعیش از آخر از پایان، به اول به شروع می رسد. اما فقط برای بنجامین، نه دیگران. فوکوس زمان در این فیلم فقط روی بنجامین است. بقیه مثل همه ی دوران ها، مثل همه ی آدمها، در جهت سیر طبیعی زمان، از شروع به پایان می رسند. رویای متوقف کردن زمان یا بازگرداندنش، بیهوده است اگرچه معکوس! کدهایی مثل صاعقه، طوفان و پرنده در فیلم گنجانده شده تا تماشاچی هوشمند با کنارهم گذاردنشان به مضمون فیلم بیشتر نزدیک شود و آن را به چنگ بیاورد. حضور پررنگ نماد و نماد پروری در فرم بصری با دو جلوه ی ویژه "ساعت" و "مرغ مگس خوار" برای نمایش "مرگ" و "خوش بینی" در فیلم فینچر، انکار ناپذیر است.می توان به ضرس قاطع گفت پذیرش بی قید و شرط از خصوصیات بارز بنجامین در فیلم زندگیش است، چرا که چاره ای جز آن ندارد. سرگذشت عاطفی بنجامین در گستره ی معنایی، دوام و پایداری با عشق است. شاید بدون عشق بنجامین دوام نمی آورد.بنجامین سفری را از پایان راهش شروع کرده تا برخلاف همیشه در پایان به آغازش برسد. بدون توشه بدون خاطره، بدون خانواده.روایت در دو لایه ی سطحی و زیرین پیش می رود. اولی با خاطرات دفترچه نمایش داده می شود ودومی از درگاه من راوی بنجامین به داخل درز می کند.نمی توان به ضرس قاطع گفت تلاطم عشق در این فیلم تزئینی است ، یا جزیی از کل ماجراست، اما شاید بتوان گفت عشق اول بنجامین اگر نبود هم نبود. اتفاقی در خطزسیر روایت نمی افتاد. جز اینکه خوش بینانه برچسب کسب تجربه ی بیشتر برای بنجامین به آن قسمت های فیلم بزنیم.

بنجامین باتن دنباله ی پیوسته ی رخدادهای عالم هستی را در روند برگشت پذیری از گذشته تا به حال و از حال تا آینده حکم می کند و کمیت زمان را نه در خدمت تعیین توالی و طول رویدادها که در ظرف گذران سوژگی انسان ها و در واقعیت مادی می گنجاند.از روایت و روایت مندی فیلم که بگذریم تعهد فینچری به اصول هنجار گریزی نه کامل اما به قدر اهتمام قابل شهود است.فینچر با برداشت ازیک داستان کوتاه توانست دو جنگ جهانی و سالهای آغازین قرن ۲۱ را به خوبی ترسیم کند.

و در پایان:

کسی چه می داند شاید قصدو غرض ایده پرور این روایت این بوده که بفهماند عشق واقعی، جوان می کند و عشق دروغین ، فرتوت!



فرشته اشتری