چطور با برنامه نویسی آشنا شدم
خوب، سلام، چند وقت پیش یه مقدمه ای نوشتم مبنی بر این که خیلی دوست دارم داخل ویرگول فعالیت کنم و درمورد ورود و تجربه خودم داخل حوزه برنامه نویسی صحبت کنم، این الان همون مقالست، بزارید اینجوری شروع کنم که، به صورت کاملا واقعی الان همه ما داریم تو یه دنیای جادویی زندگی میکنیم که این دنیا یه سری جادوگرهای خیلی باحال داره که زندگی رو برای بقیه آدم ها و خودشون راحت تر میکنن، چرا میگم جادوگر، چون یه روز داشتم یه مصاحبه از گیب نیوئل بزرگگگگگ :) خالق شرکت valveمیدیدم که میگفت برنامه نویس ها جادوگر های دنیای آینده هستند
راستش اون روز خیلی به صحبت های این مرد بزرگ که حتی از استیو جابز هم بیشتر دوسش دارم فکر میکردم که دیدم واقعا راست میگه از سفر به ماه تا هوش مصنوعی و ai و واقعیت آمیخته و مجازی و هزار تا چیز دیگه، Structure و ساختار همه این تکنولوژی ها به دست برنامه نویس ها پایه ریزی و ساخته شده و واقعا دنیا جدیدمون رو مدیون این آدمای بزرگ هستیم، بگذریم، اولین بار که من با مفهوم برنامه نویسی آشنا شدم با نرم افزار اسکرچ، اگه اشتباه نکنم سال دوم راهنماییم بود، اون نرم افزار مخصوص ساخت بازی های خیلی سطح پایین و ابتدائی بود، خلاصه اون نرم افزار رو من نصب کردم روی یه pc با رم 1 و بایه بدبختی باهاش کار کردم ساختار برنامه به این شکل بود که یه سری اکشن و شکل به صورت ماژول داشتیم که خیلی شبیه به فلوچارت بود بایه سری رنگ خاص، داخل این ماژول ها به صورت مثال نوشته شده بود (( اگر کلید ..... فشرده شد)) حالا باید یه ماژول یا همون اکشن دیگه رو انتخاب میردی، مثلا میگفت (( آنگاه .... به اندازه ..... حرکت کند))، بعد ما باید به جای ..... اسم آبجکتمون که مثلا گربه بود رو تایپ میکردیم یا مثلا اسم یه کلید خاص رو جای اون .... مینوشتیم یا مثلا یه عددی میزاشتیم که چند واحد حرکت کنه حالا دیگه با استفاده از همین قوانین میشد یه مینی گیم ساده رو ساخت، بعد ما ذوق میکردیم که اوه ما الان بازی ساختیم و چقدر باحاله،
خلاصه من از خواهرم که توی کامپیوتر یه کم وارد بود پرسیدم الان من دقیقا چطور دارم بازی میسازم و ایشون گفتند که تو الان داری یه به نرم کامپیوتر دستور میدی که چیکار کنه به این کارت یه جورایی میگن برنامه نویسی، البته من برنامه نویسی نمیکردم اون موقع ولی دید خوبی نسبت به برنامه نویسی گرفته بودم البته خیلی سطحی؛ چند ماه بعد یه روز داخل یه کتاب فروشی یه کتاب نظرم رو جلب کرد با این title که با gama maker خودتان بازی بسازید،
به نظرم باحال بود و کتاب و خریدم که به همراه کتاب یه دی وی دی هم بود که خود نرم افزار به همراه یه سری سورس گیم داخل اون بود، خلاصه، اون رو نصب کردم و کلی باهاش کلنجار رفتم که ایول تو این میشه خودت sprite و asset درست کنی، البته با این مفاهیم داخل اون نرم افزار آشنا شدم چون مجبور بودم در غیر این صورت نمیتونستم طبق کتاب پیش برم و بازی بسازم خلاصه شروع کردم به ساخت بازی داخل اون محیط، نکته جالب این بود که گیم میکر نسخه 8 هم دقیقا مثل اسکرچ بیشتر برمنای کار با اکشن ها کار میکرد که البته این با اون از زمین تا آسمون فرق داشت در این حد که توی اسکرچ شما با اسب حرکت میکردی ولی داخل گیم میکر با ماشین :)) بگذریم، خلاصه من یه چند ماهی با اون کار کردم و چنتا مینی گیم ساده و ساختم و طبق درس اون موقع مون که یادم نمیاد چی بود اگه اشتباه نکنم کلاس سوم راهنمایی بودم باید یه پروژه ای رو اراعه میدادیم که من همون چنتا گیم ساده ای که درست کرده بودم رو نشون کلاس دادم و به ها همه تو هوا بودن از بس خوششون اومده بود چون کار خیلی باحالی بود بعد از این که سال تموم شد و نوبت به انتخاب رشته رسید یکی از همکلاسی های اون موقع من بهم گفت که، احمد رضا تو که بلدی بازی بسازی چرا نمیری رشته کامپیوتر من هم با یه نادونی عمیقی گفتم درسته عاشق کامپیوترم ولی توش پول نیست :) خلاصه رفتم رشته ریاضی و با این که ریاضیم خوب بود ولی بنا به یه سری دلایل لج کردم و درس نمیخوندم تا این که نمره هام به افتضاح ترین حالت ممکن رسید آخر سال اون موقع مدیرمون بهم یه جوری رسوند که قشنگ شما گند زدی و باید بری یه رشته دیگه و یه برگه بهم داد که داخل اون برگه یه سری رشته مثل ریاضی و رشته های فنی بود که من به خاطر علاقه ای که داشتم گفتم میرم کامپیوتر و رفتم داخلی رشته کامپیوتر فنی......
ادامش خیلی باحال میشه پس اصلا از دستش ندید ;)
مطلبی دیگر از این انتشارات
روح ریحانی؛ فیلمنامهای خواندنی برای ورود به دنیای فیلمنامهها و دل کندن از تلویزیون
مطلبی دیگر از این انتشارات
چون بین مریم و مارتا بودن، ترجیحم مریم بوده
مطلبی دیگر از این انتشارات
برنامه نویسی و دلایل یادگیری برنامه نویسی برای تمام انسان ها