Stay Foolish ٫ Stay Hungry
چون بین مریم و مارتا بودن، ترجیحم مریم بوده
چون بین مریم و مارتا بودن، ترجیحم مریم بوده و چون همیشه مختصر لاسی با عرفان زدهام.
زبان عبری دو نوع «میم» دارد: یکی که هر جایِ کلمه میآید و دیگری که تنها در پایانِ کلمه جای میگیرد. نام مریم یا میریام نیز دو میم دارد. میم آغازین و میم پایانی. شکل این دو میم عکس یکدیگر است. میم پایانی عبارت است از خطی فروبسته از همهسو، اما میم آغازین آماس کرده است و گشایش در بخش زیرین خود دارد. این میم باردار است.
طرحِ رنگ و روغن | فرشته یا انسان؟
یادکرد «مادر» تبدیل به تجسمی شده است که سیلی از خطابههای اغراقآمیز دربارهی مادران تولید میشود و از او موجودی فرشتهصفت، مقدس و ماورایی می سازد.
- درست همینجاست که از مادر انسانیتزدایی میشود.
- درست همینجاست که از مادر فردیتزدایی میشود.
- درست همینجاست که از مادر زنانگیزدایی میشود.
او دیگر یک انسان نیست و ظرفیتش برای تحمل انواع خشونتها، فراانسانیست. او دیگر یک فرد نیست، و هرگونه درخواست پیگیری برای خواستههای فردی از سوی او، مخدوش کردن قانونِ حبس ابد «مادری»ست.
گویی زن پس از مادر شدن، برای همیشه در قالب «مادر» حبس میشود. و هرگونه تلاشی برای خروج از این قوانین سرسخت و غیرانسانی، به انواع و اقسام شیوههای آشکار و پنهان، و از سوی انواع نهادها و قشرها، و حتی از سوی فرزندان، هر کدام به شیوهای مخصوص، مادر مجازات میشود.
با این حال مریم مجدلیه یکی از شخصیتهای محبوب و مورد توجهم است که با او در بین کلمههای کتابهایی که دربارهی شناخت ادیان میخوانم، آشنا شدم. دوست دارم مفصل دربارهی این زن بنویسم، اما همینقدر بگویم که طبق گفتهها و برخی اسناد، مریم مجدلیه اولین زنی بود که از رستاخیز عیسیمسیح باخبر شد و شاهدِ آن بود. در انجیل یوحنا، لحظهی رویارویی مریم مجدلیه با رستاخیز عیسیمسیح بهطرز جالبتوجه و تحسینبرانگیزی توصیف شده است؛ طوری که تمام عناصر یک قصهی معرکهی تماموکمال را دارد. او در روز یکشنبه درمییابد که سنگ از درِ قبر کنار رفته است و پیکر عیسی مسیح آنجا نیست. او این خبر را به دیگران میدهد و پطرس بههمراه دو شاگرد دیگر پس از بررسی قبر، محل را ترک میکنند، اما مریم همانجا میماند.
روایت مواجههی مریم با عیسی مسیح در انجیل یوحنا را ببینید:
ولی مریم مجدلیه به سر قبر برگشته بود و حیران ایستاده، گریه میکرد. همچنان که اشک میریخت، خم شد و داخل قبر را نگاه کرد. در همان هنگام، دو فرشته را دید با لباس سفید که در جایی نشسته بودند که پیکر عیسی گذاشته شده بود؛ یکی نزدیک سر و دیگری نزدیک پاها. فرشتهها از مریم پرسیدند: «چرا گریه میکنی؟» مریم جواب داد: «جسد خداوند مرا بردهاند و نمیدانم کجا گذاشتهاند.» ناگاه، مریم احساس کرد کسی پشت سر او ایستاده است. برگشت و نگاه کرد. عیسی بود، ولی مریم او را نشناخت.
عیسی از مریم پرسید: «چرا گریه میکنی؟ دنبال چه کسی میگردی؟» مریم بهگمان اینکه باغبان است، به او گفت: «آقا! تو او را بردهای؟ بگو او را کجا گذاشتهای تا بروم او را بردارم؟»
عیسی گفت: «مریم!»
مریم برگشت و عیسی را شناخت و با شادی فریاد زد: «استاد!» عیسی فرمود: «به من دست نزن! چون هنوز نزد پدرم بالا نرفتهام. ولی برو و برادرانم را پیدا کن و به ایشان بگو که من نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما بالا میروم.»
بشنو از دزدانِ اسلام | یهودای اسخریوطی
در جهان سه گونه دزد وجود دارد:
- دزدهای معمولی
- دزدهای سیاسی
- دزدهای مذهبی
⤶ دزدان معمولی، پول، کیف، کفش، لباس، جیب، طلا، ساعت و وسایل خانهی شما را برای سیرکردن شکمشان میدزدند .
⤶ دزدان سیاسی، آینده، آرزوها، رویاها، زندگی، توانایی، اعتبار، آبرو، سرمایه، دسترنج و حق و حقوقتان را می دزدند و شما را در سیهروزی و بدبختی نگه میدارند .
⤶ و دزدان مذهبی، دنیای زیبایتان را، جرئت اندیشیدنتان را، علم و دانشتان را، عقل و خِردتان را، جشن و شادمانیتان را، سلامتی تن و روانتان را، و همچنین دارایی و اموالتان را میدزدند و تازه یک چیزهایی را نیز به شما گران میفروشند؛ مثل قالب کردن دینی دیکته شده، بهشت اجباری، خرافات مازوخیستی، جهل و نادانی مرکب، مجلس غم و اندوه، سوگواری همیشگی، سگ سیاه افسردگی، عذابِ گورهای دستهجمعی، حد زدن بیحکم و عمری زندانی و ... باز هم بگوییم؟؟
تفاوت جالب این دزدها اینجاست که:
دزدان معمولی، شما را انتخاب میکنند ولی دزدان سیاسی و مذهبی را شما انتخاب میکنید و به آنان ارج مینهید و بزرگشان میدارید.
تفاوت دیگر و بزرگتر اینکه :
دزدان معمولی تحت تعقیب پلیس قرار میگیرند، دستگیر، زندانی، تحقیر و بعضا کشته میشوند ولی دزدان سیاسی و مذهبی هر دو توسط قانون و پلیس حمایت و محافظت میشوند! پست و مقام بالاتری میگیرند ، زور میگویند و از شما طلبکار هم می شوند!*
* از سخنرانی ماكسيم گوركى/ نويسندهی نامدار روس/ کانون نویسندگان روس/ سال ۱۹۱۶ مسکو
آشنا نیست؟ دستگاهی که قاعدهی «بخور و ببر مذهبیون» در آن رعایت امری رعایت شدنی و اصلاحی نیست که ماهیتش جز این انگار نمیتواند باشد. حال چطور باید قضاوت کنیم؟ از صدر تا ذیل سیستم حکومتی را که فساد برداشته و در صورت حضور در جبههی خودی، با ریش انبوه و تسبیح و پیشانی داغکرده و ناقوس کلیسا به دست ترفیع میگیرند.
رعیت غلط میکند برای آزادیاش در مدارس مشقِ سواد و امّید یاد بگیرد؟ غلط میکند از این زنجیرها رویا ببافد یا که برای صلح بجنگد!؟
From: Saint Basil's Cathedral
پ.ن.۱:
من که کیف کردم از این قصهی دلچسب!
پ.ن.۲:
بهعنوان آدمی که به هیچ طیفی تعلق و وابستگی فکری ندارم و یکبار برای همیشه تکلیفم را با حرفاللهیهای افراطی و روشنفکرانِ تندِ همشهخشمگین و مخالف روشن کردم، و همیشه جایی ایستادهام که خودم میخواستم اما همیشه «حذف» شدم؛ از جانب هر دو. چرا که گاهی ریشههایم در خاکی بود که به مذاق روشنفکرها خوش نمیآمد و از طرف دیگر، نسبت به موضوعاتی انتقاد داشتم که حزبالهیها هیچگونه مخالفتی را با آن برنمیتابیدند!
پ.ن.۳:
اگر به این قِسم از تاریخاندیشی علاقهمند هستید، مبادا خواندن هزاربارهی کتاب «ابرهای ندانستن» ( + ) به همراه این باب بر معرفیاش ( + ) را از دست بدهیدها.
مطلبی دیگر از این انتشارات
اهمیت طراحی UX در نرخ SEO سایت
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا برای برنامه ریزی سال جدید باید "بولت ژورنال" داشته باشیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور با برنامه نویسی آشنا شدم