چگونه باید برنامه ریزی سفر کرد؟

بسیاری از ما صرفا به دلیل این که داریم در کشور خودمان سفر می کنیم،می پنداریم که برنامه ریزی لازم نیست. همین که یک هتل یا محل اقامت داشته باشیم، سوار خودرو می شویم و از لحظه خروج سفر آغاز می شود. آیا در انتهای چنین مسافرت هایی متوجه تفاوتی بین سفر پارسال و امسال هم می شویم؟ به غیر از جاهای جدیدی که فقط لذت بصری برای ما داشته اند، چیزی هم یاد گرفته ایم؟ پس چطور است که می گویند سفر افق دید انسانها را عوض می کند؟

ابتدا دید خودمان را عوض کنیم!

مدیریت برنامه ریزی مسافرت هایمان را از حرفه ای های این تخصص بیاموزیم. قبل از رفتن باید پاسخ این پرسش ها را بیابیم:

1. بودجه ما برای مسافرت چقدر است؟

آیا به این موضوع اهمیت می دهیم یا آن که حساب بانکی پر و پیمانی داریم که چندان ما را نگران این بخش قضیه نمی کند؟ اکثر ما باید از ابتدا این نکته را در نظر داشته باشیم، وگرنه برنامه ریزی سفر مان با مشکل اساسی مواجه می شود.

2. مقصد سفر ما کجاست؟

چه شهر، روستا، کنجی از طبیعت را به عنوان مقصد سفر خودمان تعیین کرده ایم؟ آیا دلیلی برای این انتخاب داریم؟ هدف ما از این سفر چیست؟ آشنایی با فرهنگی متفاوت، بازدید از بناهای تاریخی معروف، سر زدن به دوستان و آشنایان، غرق شدن در زیبایی سحرانگیز طبیعتی بی مثال؟ پس باید مقصدمان را با توجه به دلایل سفرمان انتخاب کنیم.

3. بهترین نحوه رسیدن به آنجا چگونه است؟

بعد فاصله که می تواند عاملی تعیین کننده در انتخاب مقصد ما باشد، اهمیت بسیاری دارد. اگر ناچار به استفاده از یک روش گران قیمت مثل هواپیما باشیم، استطاعت خرید بلیط آن را داریم؟ برای باقی مخارج سفر بودجه کافی باقی خواهد ماند؟

اگر قطار را انتخاب کنیم چه مزایایی برای ما در بر دارد؟ آیا میدانید که برخی جاذبه های طبیعی کشورمان در جاهایی هستند که فقط با قطار می توان از آن مکان ها دیدن کرد؟ حتی در خارج از ایران هم چنین امکانی وجود دارد.

اگر اتوبوس را انتخاب کنیم، از رانندگی طولانی راحت نخواهیم شد؟ آیا سن و وضعیت جسمانی ما اجازه رانندگی های طولانی را به ما می دهد؟ به خاطر داشته باشیم که هر رفتی یک برگشتی دارد. آیا قبلا توانایی های خود را برای رانندگی در چنین مسیرهای دور و درازی محک زده ایم؟ مهارت های لازم، خودروی مطمئن، لوازم مورد نیاز چنین سفرهایی، و ... را پیشتر سنجیده ایم؟

4. جابجایی در آنجا را چگونه مدیریت خواهیم کرد؟

اگر هواپیما ما را به راحتی به مقصدی می رساند که 500 کیلومتر آن طرف تر است، تصمیم ما برای حمل و نقل و جابجا شدن در این مقصد گردشگری چیست؟ تاکسی می گیریم؟ اسب سوار می شویم؟ دوچرخه کرایه می کنیم؟ پیاده روی می کنیم؟ بهتر نیست با خودروی خودمان سفر کنیم؟ دوچرخه مان را هم با خودمان می بریم؟ بد نیست به این موارد هم فکر کنیم.

5. آیا وضعیت جسمانی ما مناسب این سفر هست؟

هدف ما لذت بردن و منتفع شدن است. قرار نیست کار دست خودمان و خانواده مان بدهیم. باید سلامت خود و همراهان مان را به دقت بسنجیم. داروهای لازم و کمک های اولیه را همراه داشته باشیم. در سفر از مصرف به موقع داروهایمان غافل نشویم. نباید بگذاریم کیفیت خواب و خوراک مان تحت تاثیر عوامل پیش بینی نشده یا متفاوت مقصد سفر مان قرار بگیرند.

اگر قرار است طبیعت گردی کنیم، باید سیستم ایمنی بدن مان را تقویت کرده باشیم. اگر برای رفتن به یک مکان دیدنی، لازم باشد چند صد پله یا مسافتی سربالایی را طی کنیم، آمادگی آن را داریم؟

با همه این اوصاف، بد نیست از خودمان بپرسیم آیا آمادگی جسمانی این سفر را داریم؟

6. آیا می دانیم چطور باید چمدان مان را ببندیم؟

لوازم اصلی سفر چه هستند؟ چه لوازمی لازم هستند؟ ما به طور اخص چه چیزهای دیگری برای نیاز شخص خودمان لازم داریم؟ آیا تا به حال چک لیست شخصی تان را برای سفر نوشته اید؟ لوازم بهداشتی، لباس های مناسب فصل و فعالیت های ویژه در آن مقصد گردشگری، لوازم عکاسی، شارژرهای لازم، عینک ها، خوراکی های رژیم غذایی خاص خودمان، ...

از اینها گذشته، اگر به شما بگویم بعد از 20 سال مسافرت به طور حرفه ای، نمی توانم بدون چک لیست و برنامه ریزی سفر کنم باور می کنید؟ اگر هم چند مرتبه این کار را کرده باشم، حتما چیزهایی را جا گذاشته ام و حس ناخوشایندی در سفر داشته ام. پس به خودم گفته ام حتی اگر از خوابم بزنم، مدتی را صرف آماده کردن چمدان سفرم خواهم کرد. مهم هم نیست چقدر طول بکشد.

اصلا اندازه ساک، چمدان، کوله پشتی شما در همه نوع سفری یک اندازه است؟ جنس نرم چمدان شما مناسب اینگونه پروازها هست که در آن کارگران فرودگاه احتمالا بارها را بر روی تسمه نقاله پرت می کنند؟ به این هم فکر کنید.

7. آیا درباره مقصد گردشگری مان مطالعه کرده ایم؟

این مهم ترین بخش برنامه ریزی ماست که ارزش مسافرت مان را تعیین می کند. اصلا رفتن به آنجا برای ما چه ارزشی دارد؟ قرار است چه چیزهای جدیدی در آنجا بیاموزیم؟ اگر از قبل یک سری مطالعات کلی داشته باشیم، به درک ما از آنچه خواهیم دید کمک نخواهد کرد؟

اگر قرار است افق دیدمان را گسترش دهیم، لازم نیست اینگونه سفر کنیم؟ اگر هیچ ندانیم، سفر کنیم و متعجب شویم، با کلی سوالات بی پاسخ برگردیم و همه را به فراموشخانه زندگی بسپاریم، سفر چه ارزشی دارد؟

من برای پاسخ به این سلسله پرسش های مسافران بین المللی، برای آنها وبلاگی درباره ایران ساخته ام که می خوانند، ولی فقط به آن هم اکتفا نمی کنند. کتاب های زیادی می خوانند، اهل فلان کشور اروپایی هستند، اما فیلم ایرانی می بینند تا بیشتر با فرهنگ ما آشنا شوند، و به رستوران های ایرانی در کشورشان می روند تا غذاهای ما را بهتر بشناسند. وقتی به ایران می آیند، نمی پرسند غذاهای شما چی هستند. خواهش می کنند آنها را به رستورانی ببریم که دیزی آنجا معروف است، در تبریز سراغ کوفته و در کرمان سراغ بزقرمه را می گیرند.

در آخر فقط از شما می پرسم که اگر سالی یک بار اینطور سفر کنید، زندگی تان چه تفاوتی خواهد کرد و تاثیر آن بر روی شخصیت شما چه خواهد بود؟

برای آشنایی بیشتر با چنین طرز فکرهایی و رویکرد یک مسافر حرفه ای، پیشنهاد می کنم در اولین فرصت به سایت "دستی بر ایران" سری بزنید و در خبرنامه آن عضو شود.