وقتی مینویسم کمتر رنج میکشم.
کمربندهایی که ادب میکنند! – مروری بر فیلم «مشق شب»
کمربندهایی که ادب میکنند؛ کمربندهایی که فلج میکنند و کمربندهایی که عقده خالی میکنند. مشق شب فیلمی از عباس کیارستمیست در مورد مشق و تکلیف کودکان، درمورد مدرسه، در مورد خانواده و بیش از همه در مورد زندگی یک نسل. نسلی که صفهای مدرسهشان آنقدر دراز بود که شکم میکرد؛ نسلی که بیشتریها دوجین خواهر و برادر داشتند و تنازع بقا در کوچکترین سطح اجتماع یعنی خانواده به آشکارا دیده میشد. نسلی که پدر و مادر بیسواد بودند ولی سودای دکتر و مهندس شدن برای بچههاشان داشتند.
مشق شب که آغاز می شود کودکی سر به زیر و خسته با گامهای کشیده و کیف مدرسه در دست راه می رود؛ هنگامی که به دوربین میرسد نگاهی به دوربین میکند و رد میشود. شاید بتوان کل فیلم را تشریح همین چند ثانیهی ابتدایی بدانیم. کودکی که از بس سرش پایین بوده تا دفترش را سیاه کند در خیابان هم نگاهش به زمین است. انسانی که تمام برتریاش به دیگر حیوانات از روی دوپا راه رفتن و دیدن روبروش بر میآید در دورانی به سر میبرد که چهار دست و پا به زمین بکوبد تا از سیل دانش آموزان هم دورهاش در مشق نوشتن عقب نماند. دوربین ادامه میدهد و جمع دیگری از دانش آموزان را بیرون مدرسه شکار میکند؛ دانشآموزان داخل کادر و کارگردان پشت دوربین است. پرسشگری از همان ابتدای فیلم شروع می شود: «شما مشقهای شبتون رو نوشتین؟» همه میگویند: «بله.». این بله جواب درست پرسش است ولی تنها جواب مساله نیست چون در ادامه میبینیم که بیشتر دانشآموزان یا مشقشان کامل نیست یا کلا مشق ننوشتهاند. این بله یک نمود از زندگی اجتماعیست؛ یک نشانه از رفتار انسانها در جمع: مثل بقیه باش وگرنه طرد میشود.
تیم سازندهی فیلم در ادامه داخل کلاسی مستقر میشوند. اینجاست که دوربین دیده میشود، حال کارگردان دیده میشود. فیلم میشود فیلمِ کیارستمی. دانشآموزان داخل کادر ثابت و سادهی دوربین میشوند و از زندگیشان می گویند. زندگیشان در بیآلایشترین شکل ممکن. از پدر چاقشان که کمربند نیاز ندارد و در عوض تن آنها باید کمربند بخورد و از دعواهای زن اول و دوم پدرشان که بچهها داوران این دعوا هستند. هر از چند لحظه تصویر فیلم از فیلمبردار پر میشود. فیلمبرداری که گویی دوربینش ما را میگیرد و از ما هم اعتراف میخواهد. کیارستمی با آن صدای بیحسش و آن چشمان بیرنگش از ما هم میخواهد که احساسمان به مشق شب را بگوییم. مشق شب قصه ندارد چون نیاز به قصه ندارد. چون مخاطب، قصهاش می شود و مخاطب با خاطرات خودش رویاپردازی میکند. مشق شب پیش از آنکه فیلم باشد یک احساس است؛ یک همدردی و یک مرور بر زندگی افرادی که کمربند بیشتر از نوازش، به تنشان خورد. مشق شب فیلم دورانیست که کمربندها ادبشان کرده است!
حسین رهاد
مطلبی دیگر از این انتشارات
فیلمی که حسابی آدمو درگیر خودش میکنه!
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا یک فریلنسر تازهکار میتونه پروژههایی با درآمد بالا بگیره؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
بازی سازی و برنامه نویسی!