کنکاش درونی در رم: یادداشتی درباره فیلم «تومازو» ساخته ابل فرارا

تومازو محصول ۲۰۱۹، ساخته ابل فرارا
تومازو محصول ۲۰۱۹، ساخته ابل فرارا


این مطلب اولین نوشته من در ویرگول است و در آن فیلم تومازو محصول سال ۲۰۱۹ و به کارگردانی ابل فرارا را بررسی کرده‌ام. لازم می‌دانم اشاره کنم که این مطلب حاوی اسپویل است و اگر برایتان مهم است، درکی که از فیلم دریافت می‌کنید حاصل فکر خودتان باشد، پیشنهاد می‌کنم ابتدا فیلم را ببینید و سپس این مطلب را بخوانید.

من به تازگی با این کارگردان آشنا شده‌ام و این یادداشت صرفا با نظر به همین فیلم شکل گرفته است و آثار قبلی این کارگردان را نادیده گرفته است. اما همین اثر به تنهایی نشان می‌دهد که با کارگردانی جدی و صاحب ایده‌ای روبرو هستیم و البته بدون رجوع به فیلم‌ها و نوشته‌های دیگر می‌توانیم بفهمیم که کارگردان در این فیلم تصویری از زندگی و دغدغه‌های خود به نمایش گذاشته است. تومازو یا تامی (ویلم دفو) کارگردانی اهل نیویورک که در شهر رم ایتالیا ساکن شده، در حال کار کردن روی پروژه جدید خود است. او هم‌زمان زبان ایتالیایی یاد می‌گیرد، در دورهمی‌های افرادی که اعتیاد خود را ترک کرده‌اند شرکت می‌کند و کلاس (تئاتر) برگزار می‌کند.

تومازو با همسر جوان و دختر خردسال خود زندگی می‌کند. او در رابطه با همسر خود با مشکل روبرو شده است و زندگی احساسی و همینطور جنسی خوبی ندارد. تومازو مراقبه می‌کند و سعی می‌کند آرامش از دست رفته‌اش را درون خود پیدا کند. او چندین بار سعی می‌کند با دختران دیگر مراوده ‌کند. اما با شک و تردید عمل می‌کند و تنها در ذهن خود با آنها رابطه برقرار می‌کند. در دنیای واقعی نیز به غیر از یک بوسه چیز دیگری عایدش نمی‌شود. با گذر زمان در فیلم شاهد سقوط او هستیم و او تا مرز جنون نیز پیش می‌رود.

۱/۲ ۸ محصول ۱۹۶۳ ساخته فدریکو فلینی
۱/۲ ۸ محصول ۱۹۶۳ ساخته فدریکو فلینی

رم شهر پرسه‌زنی، شهر آمال مرده

تومازو در جایی از فیلم خاطراتی از خود را در جمع دیگران نقل می‌کند. او می‌گوید قصد داشته یک اقتباس آمریکایی از فیلم زندگی شیرین فلینی بسازد. همین اشاره کوتاه ادای دین کارگردان به فلینی در این فیلم را نشان می‌دهد. ایده ساخت فیلم در فیلم و سرگردانی و انتظار برای کامیابی را قبلا در فیلم‌های فلینی دیده‌ایم. تومازو ضمن اینکه تداعی کننده فیلم‌های فلینی است، دنیایی درونی را نیز به آن افزوده است. البته دنیای درونی و رویاگونه تومازو با رویاهای گوئیدو آنسلمی (مارچلو ماسترویانی) در فیلم هشت و نیم متفاوت است. گوئیدو یا خواب خاطرات کودکی خود را می‌بیند یا خواب ترس‌هایش را (مانند سکانس معروف ابتدایی فیلم که گوئیدو در ماشین گرفتار شده است). اما تومازو در رویاها و خیال‌هایش پاسخ آمال دست‌نیافته زندگی‌اش را می‌بیند. این مسئله ما را به یاد فیلم Eyes wide shut استنلی کوبریک می‌اندازد. جایی که بیل هارفورد (تام کروز) به خاطر فکری که زنش برای او تعریف می‌کند به پرسه‌زنی در شهر روی می‌آورد و سر از یک انجمن سری در می‌آورد. جایی که مرد حتی در زندگی واقعی هم نمی‌تواند به چیزی که از خاطر زن گذشته است، نزدیک شود. شبیه این اتفاق در فیلم تومازو رخ می‌دهد. جایی که تومازو زنش را با پسر دیگری می‌بیند؛ پسری که انگار اعتیاد دارد و احتمالا در خیال اوست، او نمی‌تواند رابطه‌ای با کس دیگری برقرار کند. در ادامه به ماجرای این پسر بازمی‌گردیم.

کلیپ نوازندگی محمدرضا لطفی در تومازو
کلیپ نوازندگی محمدرضا لطفی در تومازو

کمانچه محمدرضا لطفی در دنیای حزن‌انگیز تومازو

در طول فیلم می‌بینیم که نماهای کوتاهی از کلیپ‌های موسیقی، بخش کوتاهی از فیلم استاکر آندری تارکوفسکی و سخنان یک راهب تبتی پخش می‌شود. یکی از این نماها و موسیقی‌ها اجرای کمانچه محمدرضا لطفی است (نمی‌دانیم که ابل فرارا برای استفاده از این ویدئو و موسیقی از وارثان استاد اجازه گرفته‌ است یا خیر)‌. این موسیقی و همینطور موسیقی‌های شرقی که در طول فیلم پخش می‌شوند عوالم درونی کارگردان را به نمایش می‌گذارد. احتمالا ابل فرارا هم درگیر مراقبه و یوگا شده است و آن را کمک کننده یافته است.

ضعف، درگیری و جنون

تومازو در جمعی می‌گوید که مشکل او با زنش به این بازمی‌گردد که زنش خیلی مستقل است و اجازه نمی‌دهد که از او و فرزندش مراقبت کند. تومازو قبلا دو فرزند خوانده داشته که به دلیل اعتیاد آنها را از دست داده است و حالا می‌ترسد این اتفاق دوباره رخ دهد.

در جایی دیگر از فیلم تومازو را می‌بینیم که پس از ناکامی در نزدیکی با زنش و همچنین عدم موفقیت در نوشتن، کنار جمعی سیاهپوست که به زبان ناآشنایی صحبت می‌کنند، نشسته است. او قلب خود را تنها دارایی خود می‌نامد و آن را به دیگران می‌دهد و در نهایت خودش آن را در آتش می‌اندازد. این صحنه احتمالا پایان ماجرای عاشقانه اوست. پس از این سکانس وهم‌آور او با زنش مشاجره بدی می‌کند و زنش به او می‌گوید که او شبیه دیوانه‌ها رفتار می‌کند.

در بخشی راهب تبتی می‌گوید که باید به خود برگردید و دیگران را رها کنید. کاری که تومازو در طول فیلم سعی در انجام دادنش دارد اما در این کار موفق نیست. او به خانه می‌آید و پس از اینکه می‌بیند زنش با پسری در خانه است با اسلحه آن پسر را می‌کشد. ما یک بار قبلا این دو را در پارک و در نمایی دور دیده‌ایم که به احتمال زیاد این رویای تومازو است. ما این جوان را یک بار دیگر نیز روی صندلی کنار خیابان می‌بینیم.
بر اساس گذشته تومازو می‌توانیم به این نتیجه برسیم که این جوان تصویر دوران اعتیاد اوست. زمانی که او جوان‌تر و احتمالا در رابطه با زن‌ها موفق بوده است. اما این رویا دیگر تحقق پیدا نمی‌کند و جوان کامیاب کشته می‌شود و این تصویر به سکانس پایانی ختم می‌شود.

تومازو بر صلیب در رم
تومازو بر صلیب در رم

مسیح‌گونه بر صلیب

در پایان‌بندی فیلم می‌بینیم که تومازو و دو تن دیگر در رم به صلیب کشیده شده‌اند و اپرایی پخش می‌شود. این پرفورمنس نهایت رنج کارگردان را نشان می‌دهد. دوربین به نگاه او نزدیک می‌شود و او لبخندی بر لبانش نقش می‌بندد. پس از این نما شاهد رقص کودک خردسال تومازو در آپارتمانش هستیم؛ تومازو بر صلیب در واقع دارد این صحنه را می‌بیند. این دو سکانس پایانی فیلم از دیگر بخش‌های فیلم شخصی‌تر هستند. به نظر من کارگردان قصد دارد نشان دهد که تمامی رنجی که کشیده با خوشحالی فرزندش قابل تحمل می‌شود.

در نهایت باید بگویم که به شخصه از دیدن تومازو بسیار لذت بردم. در ادامه سعی می‌کنم، فیلم‌های دیگر این کارگردان را نیز بررسی کنم.