و راههای پیدا کردن آن www.alafkhers.com
کودکان اینستاگرامی؛ ابزار کسب درآمد والدین
در گذشته، دورهای بهنام نوجوانی از اساس وجود نداشت و کودکان پس از رسیدن به بلوغ یک بزرگسال محسوب میشدند، پس باید کار میکردند و خانواده تشکیل میدادند. بههمین دلیل، والدین نگرانیشان بابت آیندۀ کودک را با فرستادن او برای شاگردی در یک حرفه و یاد گرفتن مهارت و وارد شدن به بازار کار برطرف میکردند؛ در نتیجه، کار کردن کودکان چیز عجیب و غریبی نبود. اما دنیای امروز فرق کرده است. برای همه پذیرفته شده که کودکان نباید کار کنند؛ ولی همه این قانون کلی را رعایت نمیکنند. منظورم فقط دربارۀ کودکانی نیست که از سر فقر شدید مالی و مشکلات خانوادهشان مجبورند در وضعیتهایی نابهسامان کار کنند. چهبسا که در شرایطی مطلوب و فقط در جهت جاهطلبیهای والدینشان کار کنند؛ اما این موجب نمیشود که آنها را کودک کار ندانیم و ننامیم. یکی از کارهایی که کودکان انجام میدهند و ظاهری فریبنده و پرپول دارد، بازیگری است.
وقتی سینما تبدیل به صنعت شد، بازیگران کودک هم به شهرت و محبوبیت رسیدند. بعضی از آنها کارشان را در بزرگسالی ادامه دادند و بعضی دیگر برای تمام عمرشان از دوربین و مردم فرار کردند. شاید والدین این کودکان گمان میکردند موفقیت و آیندۀ خوبی را برای فرزندشان تضمین کردهاند؛ اما در واقع آنها را از تجربۀ واقعی دوران کودکی مانند همسنوسالهایشان محروم کردند. بیایید با هم یک نمونۀ واقعی را بررسی کنیم.
کالکین مکالی - یک کودک دوربینی
در دهۀ نود میلادی یکی از پرمخاطبترین فیلمهای کمدی کریسمس، فیلم «تنها در خانه» با بازی کالکین مکالی در نقش کوین بود. کوین پسر یک خانوادۀ شلوغ که از مسافرت کریسمس خانوادهاش جا میمانَد و در مدتی که تنهاست باید با مزاحمهای زیادی روبرو شود و از خود و خانهشان در مقابل آنها محافظت کند. کالکین مکالی پس از تنها در خانه، در چندین فیلم دیگر هم بازی کرد که البته هیچکدام بهاندازۀ تنها در خانه به موفقیت نرسیدند.
داستان پردردسر و پرماجرای این فیلم آینهای از زندگی آیندۀ بازیگر نقش اول آن هم بود. کالکین هشت خواهروبرادر داشت و پدرش سابقاً بازیگر تئاتر بود. پیش از آنکه کالکین بازیگر شود، آنها در یک آپارتمان کوچک زندگی میکردند و پس از آن خانهای ویلایی و بزرگ خریدند. پدر او به دنبال آن بود که فرزندان دیگرش هم مانند کالکین بتوانند موفق شوند. شاید بتوان اینطور گفت که او میخواست ناکامی خودش در دنیای بازیگری را با موفقیت فرزندانش جبران کند.
آنطور که روزنامهها نقل کردهاند، کالکین مکالی هیچوقت رابطۀ نزدیکی با پدرش نداشت و در چهاردهسالگی بهعلت لج کردن با او تصمیم گرفت بهکلی با سینما خداحافظی کند. البته کالیکن در سالهای ٢۰۰۰ و ٢۰۰٣ بار دیگر شانسش را در تئاتر و سینما امتحان کرد؛ اما نتوانست دوران اوجش را تکرار کند.
وقتی پدرومادر کالکین جدا شدند، او هنوز به سن قانونی نرسیده بود. مالکیت ثروت او تا آن روز و نفع بردن از آیندۀ موفقی که برایش پیشبینی میکردند، موجب شد دعوایی حقوقی بر سر حضانت او بین آنها شکل بگیرد. کالکین با دیدن این وضعیت تصمیم گرفت تمام تلاشش را برای اینکه خودش مالک داراییاش شود بکند و سرانجام موفق هم شد. گفته شده از آن زمان پدرش رابطهاش را با او قطع کرده است.
کالکین در هفدهسالگی با همبازی کودکیاش ازدواج کرد و این وصلت در سال ٢۰۰۰ پایان یافت. دو سال بعد با یک هنرپیشۀ هالیوود ازدواج کرد که آن هم پس از هشت سال به طلاق انجامید. پس از آن، مدتی شدیداً معتاد شد که خوشبختانه توانست خودش را نجات داده و زندگیاش را سروسامان دهد.
وقتی به زندگی او نگاه میکنیم کسی را میبینیم که دوران کودکیاش بهپای آرزوهای تحققنیافته و خواستههای والدینش رفته است. البته او تجربههای منحصربهفردی بهخاطر بازیگری، کسب ثروت و رسیدن به شهرت داشته است؛ اما باید دید این تجربهها تا چه حد او را خوشبخت کرده و خاطرات خوبی برایش رقم زده است.
شهرت دامنگیر کودکان نسل هزاره
نکتۀ دقیقی که باید به آن توجه کنیم، تفاوت بین یادگیری مهارت و دانش برای یافتن راه آینده و انجام دادن کاری جدی مثل بزرگسالان و کسب درآمد است. نمونههای زیادی از کسانی که از کودکی وارد سینما و تلویزیون شدند و در دوران بزرگسالی هم به آن ادامه دادند، وجود دارد؛ اما هیچ آمار رسمیای از میزان رضایت آنها از شکلی که کودکیشان را گذراندهاند، وجود ندارد. این را هم باید در نظر داشت که وجود چند نمونۀ موفق مشهور بهمعنای این نیست که قرار گرفتن در مرکز توجه میلیونها نفر و کار کردن و پول درآوردن مثل بزرگترها نسخۀ مناسبی برای همۀ کودکان است.
در سالهای اخیر، گسترش اینترنت و امکانات فضای مجازی، موجب شده کودکان بسیار بیشتری در شرایطی که کالکین مکالی تجربه کرده است، قرار بگیرند. برخی شبکههای اجتماعی مثل یوتیوب و اینستاگرام که بر اساس محتوای تصویری شکل گرفتهاند، بستر مناسبتری را برای شهرت کودکان فراهم کردهاند. خصوصاً شبکۀ اجتماعی اینستاگرام بهعلت عکسمحور بودن، ویژگیهایی دارد که موجب میشود در فضای فرهنگی آن، نشان دادن هر چیزی مانند غذا و نوشیدنی، لباس، وسایل خانه، اتومبیل، دستسازهها و حتی اعضای خانواده باب شود.
در این شبکۀ اجتماعی، در کنار افرادی که تلاش میکنند با تولید محتوای خلاقانه، ارزشی به فضای مجازی اضافه کنند، برخی فقط به نمایش تجمل یا روزمرهشان اکتفا کرده و از این طریق دنبالکنندگان زیادی هم جذب کردهاند. یکی از انواع این دسته از اینفلوئنسرهای اینستاگرام پدرومادرهایی هستند که محتوای صفحههایشان تصاویر و فیلمهای کودکانشان است. فرزندان این افراد شکل جدیدی از کودکان کار را بهوجود آوردهاند که دوران کودکیشان تحت تأثیر دامنهای از شهرت و انجام دادن فعالیتهایی نامرتبط با سنشان قرار گرفته است.
سلطۀ شبکههای اجتماعی
والدین در دوران قبل از همهگیر شدن شبکههای اجتماعی از کودکاشان در سنین مختلف عکس میگرفتند و برایش آلبوم درست میکردند، قدش را یادداشت میکردند یا بعضی از وسایلش را برای یادگاری نگه میداشتند. این کار حوصله، سلیقه و احساسات زیادی میبرد؛ اما امروزه، همهچیز در حساب اینستاگرامی کودک خلاصه میشود.
این مسئله محدود به کودکان نمیشود. یکی از عوامل تأثیرگذار در انتخاب مقصد سفر برای افراد، موقعیتهای مناسب عکس گرفتن در آنجا برای منتشر کردن با هشتگهای مختلف در فضای مجازی است. گرفتن عکاس برای مراسمهایی که در گذشته خانوادهها با دوربینهای معمولی خودشان از آن عکس میگرفتند، مثل جشن تولد بچهها، امری عادی شده است.
نمایش غیر واقعی تجربۀ پدرومادری
عمر شبکۀ اجتماعی اینستاگرام هنوز آنقدر نیست که بتوانیم سرنوشت کودکانی که در آن به محبوبیت رسیدهاند، بررسی کنیم؛ اما بیایید به چند نمونۀ خارجی از کودکان اینستاگرامی فعلی نگاهی بیندازیم.
در سیدنی، کودکی چهارماهه به نام آگوست در وان حمام خانهشان در میان گلبرگهای تازه شناور است. مادرش که زنی با چهرهای شاداب و بلوند و برنزه است، در حالی که لبخند میزند، مراقب اوست. مادرش از این صحنه عکس میگیرد و با هشتگ #momentsiwanttoremember (لحظاتی که میخواهم یادم بماند) در اینستاگرام منتشر میکند.
٨۰۰۰ مایل آنسوتر در شهر هربر ایالت یوتا مادر و دختری با لباس هلورنگ مشابهی، کیک فنجانی میپزند. دختر که نامش الی است یک پیشبند کوچک هم بسته؛ اما به آن نیازی ندارد. مانند بقیۀ لوازم این آشپزخانۀ زیبا و بینقص با اوپن سفید، فرش خوشرنگ و وسایل استیل ضدزنگ، الی هم هیچوقت کثیف نمیشود.
در آرکانزاس، زنی بین چهار فرزند خود جلوی در خانۀ ویلاییشان ایستاده، دستهای فرزندانش را گرفته و با لبخند زدن به چهرۀ درهم یکی از آنها گویی میخواهد لذت داشتن فرزندانِ زیاد را نشان دهد.
در شهر اوجین اورگون، مادر دیگری با فرزندانش زیر درختی شکوفهدار ایستاده است.
دنیای پدرومادران اینستاگرامی جهانی فرعی است که در آن هیچگاه لیوانهای شیر نمیریزند، شکوفههای درختان همیشه باز هستند و مادران برای آنکه در حمام تنی به آب بزنند، فرزندشان را شیر بدهند و پوشک عوض کنند، آرایش غلیظ میکنند.
برخی هم سعی میکنند زندگی خود را واقعیتر نشان دهند؛ اما همانها هم هیچوقت از بحث با همسرشان سر نگهداری از بچهها یا گریههای طولانی و اخلاقهای بد فرزندانشان نمیگویند.
واضح است که واقعیت زندگی با چیزی که آنها به نمایش میگذارند، متفاوت است. فرزند داشتن در کنار همۀ خوبیهایش آنقدر سخت هست که مادر با آرایش از اتاق زایمان بیرون نیاید یا هر روز در دامن طبیعت با کودکش عکسهای حرفهای نگیرد.
این مسئله دو سوی دارد. یکی کودکی که پیش از آنکه به قدرت تشخیص خوب و بد برسد، عکسها و فیلمهایی از تمام لحظات زندگیاش برای صدها هزار نفر پخش شده است و دیگری نمایشی تجملی که هیچ ربطی به زندگی واقعی ندارد.
تجربۀ شهرت و کار در کودکی دو چیز متفاوت هستند که گاهی به یکدیگر گره میخورند. مردم به کودکی که ترکیبی از این دو را تجربه کند، دیگر کودک کار نمیگویند و دلشان برای او نمیسوزد. آنها جزء بچههای خوشخبتی طبقهبندی میشوند که شانس از ابتدا بهشان رو کرده است. ولی باید بدانیم آسیبهای زیادی در کمین این کودکان قرار دارد. در مطلب بعدی به بررسی ابعادی از مسئلۀ شهرت و ثروت در کودکی میپردازیم که کمتر به آن توجه شده است.
تقریباً همۀ پدرومادرها از دیده و ستایش شدن فرزندانشان لذت میبرند. در بین آنها، کسانی هستند که احساس میکنند ویژگیهای فرزندشان از دیگران خاصتر است و دوست دارند تعداد بیشتری از آدمها فرزندشان را تحسین کنند. ما به این والدین در دوران اخیر پدرومادرهای اینستاگرامی میگوییم.
این والدین سه دسته هستند. دستۀ اول والدین اینفلوئنسری که با پست کردن عکس فرزندانشان در حالی که لباسهای برند خاصی را پوشیدهاند یا وسیله و اسباببازی برندی را در دست دارند، پست کرده و صفحۀ آن برند را تگ میکنند و از این طریق درآمد کسب میکنند. دستۀ دیگر والدینی هستند که تلاش میکنند شیرینکاریها و زیباییهای فرزندانشان را بیشتر به نمایش بگذارند تا کمکم به درآمد برسند و دستۀ سوم والدینی هستند که بهدنبال درآمد نیستند؛ اما از لایکها و بازخوردهای مثبتی که میگیرند، قند در دلشان آب میشود.
از بین این افراد تعداد کمی هستند که دنبالکنندگانشان بهقدری زیاد است که صفحۀ اینستاگرامشان به منبع درآمدشان تبدیل شده است. افرادی مانند Acacia Kersey ٢.١ میلیون، Amber Fillerup Clark ١.۴ میلیون، Hannah Polites ١.٣ میلیون و Father of daughters ١ میلیون دنبالکننده دارند. کودکان این افراد جزئی از برند شخصیشان شدهاند. در واقع آنها بدون کودکانشان نمیتوانستند صفحۀ اینستاگرام پرطرفداری داشته باشند.
مشخص است که بازار والدین اینفلوئنسر چقدر داغ است و رقابت در آن تا چه حد سخت. پس همۀ والدین مشتاق نمیتوانند در این عرصه موفق شوند و با پدرومادرهای محبوب اینستاگرام رقابت کنند.
برخی از والدین هم از نمایش دادن پرزرقوبرق زندگی کودکانشان پا را فراتر گذاشتهاند. کودکان آنها مدلهایی هستند که باید لباسهای مختلف را بپوشند و مانند بزرگترها ژست بگیرند تا بامزه باشند یا همیشه آمادۀ شیرینزبانی و بردن دل مخاطبانشان باشند. این کودکان تقریباً شبیه افرادی هستند که از کودکی بازیگر یا خواننده میشوند. آنها پیش از آنکه قدرت تصمیمگیری دربارۀ آیندهشان را پیدا کنند، به مسیر مشخصی کشانده میشوند. بسیاری از این افراد تجربۀ یک کودکی معمولی و سالم را مانند دیگران ندارند؛ اما آیا والدین صرفاً بهعلت بهدنیا آوردن فرزندانشان حق دارند که از آنها چنین استفادههایی کنند یا آنها را به مسیر دلخواه خود ببرند؟
پدرومادران کودکان اینستاگرامی برای موفقیت صفحۀ اینستاگرامشان معمولاً مجبورند گرداندن آن صفحه را شغل اصلی خود بگیرند. اگر خوب یا بد بودن ابزار انگاشتن کودک در کسب درآمد را کنار بگذاریم، باز هم این کار منصفانه بهنظر نمیرسد؛ زیرا درآمدی که از طریق این کودکان بهدست میآید، به خود آنها تعلق نمیگیرد.
حریم خصوصی؛ حق محترم شمرده نشدۀ کودکان
بیایید به پانزدهسالگی برگردیم. زمانی که میخواستیم کمکم جایگاهی برای خودمان در اجتماع پیدا کنیم. تصور کنید والدینتان پیش از آنکه بتوانید نام آنها را صدا کنید برایتان یک صفحۀ اینستاگرام باز کردهاند و عکسهای شما را در همۀ حالتها، از همان ابتدا بهاشتراک گذاشتهاند: در حالتی که فقط پوشک پایتان است، با غذا تمام صورتتان را کثیف کردهاید، خوابیدهاید و دهانتان باز است یا حرفهای بچگانهای میزنید که در پانزدهسالگی موجب خجالتتان است. با وجود این صفحه، حضور در دبیرستان، پیدا کردن دوستان جدید و راه پیدا کردن در اجتماع سختتر است؛ چون باید عکسها و فیلمها و خاطرات کودکیتان را از آدمهای جدید پنهان کنید. احتمالاً بیشتر آدمها در این سن از این کار والدینشان عصبانی میشوند.
در کشورهای اتریش، فرانسه و دانمارک افراد با رسیدن به هجدهسالگی میتوانند بهدلیل نقض حریم خصوصیشان از والدین شکایت کنند. البته قوانین ایران در این زمینه ضعیف هستند؛ اما این موضوع به معنای این نیست که کودکان ایرانی باید از حق حفظ حریم خصوصی محروم باشند.
نقض حریم خصوصی در مواردی ممکن است امنیت کودکان را نیز به خطر بیندازد. وجود افرادی که به کودکان گرایش جنسی دارند، در جامعه و فضای مجازی بدیهی است. چه بسا پدرومادرها در کوچه و خیابان از کودکشان در مقابل افرادی که رفتارهای غیر عادی دارند بهشدت محافظت کنند؛ اما در فضای مجازی به این مسئله دقت نمیکنند. والدینی که اطلاعات زیادی را از برنامۀ روزانۀ خود و فرزندشان در اینستاگرام منتشر میکنند و عکسهای زیادی با لباسهای مختلف از آنها پست میکنند، کودکشان را به طعمۀ آسانی برای چنین افرادی تبدیل میکنند. در پروندههای پلیس فتا نمونههایی از این دست، بسیار دیده میشود: والدینی که با ناآگاهی خود، امنیت کودکشان را به خطر انداختهاند.
آسمان کودکان اینستاگرامی چه رنگی است؟
انسان در طول رشدش با جمعآوری دادهها از محیط پیرامونش، سعی میکند دنیای اطراف خود را بشناسد. فرض کنید کودکی از ابتدا در یک اتاق بدون منفذ که جهت گرانش در آن معکوس زمین است و بهجز یک پرستار شخص دیگری آنجا نیست، بزرگ شده است. هیچ دانشی دربارۀ طبیعت، انسانها، روابط و... نیز به او آموخته نشده است. پس از چند سال او را از آن اتاق خارج میکنند تا در محیط واقعی بقیۀ عمر خود را بگذراند. فکر میکنید زندگی او تا چه حد موفق خواهد بود و چه مشکلاتی خواهد داشت؟
یکی از پیامدهای منفی حضور در فضای مجازی از کودکی، شکلگیری شناختی اشتباه از محیط است. کودکان اینستاگرامی از ابتدا، بدون اینکه مهارت یا دانشی داشته باشند، بهواسطۀ ویژگیهای وراثتیشان مانند چهره، بین تعداد زیادی از آدمها محبوب میشوند. آنها اینطور برداشت میکنند که نیازی نیست برای موفقیت کار خاصی انجام داد. این مسئله موجب میشود فرایند هدف گذاشتن و تلاش برای آن از چرخۀ زندگیشان حذف شود و خب میدانید که تعداد کمی از آدمها بدون این فرایند به موفقیت میرسند.
این کودکان با دریافت نظرات مثبت فراوان یا حتی نظرات مغرضانه و منفی، دچار خطای شناختی میشوند؛ یا خودشیفته میشوند یا اعتمادبهنفسشان را بعد از اینکه بزرگ شدند، بهکلی از دست میدهند. هویتی که از فضای مجازی میگیرند، در واقع یک هویت مصنوعی، تمام آنچه هستند، میشود. به همین خاطر است که اغلب از درک صحیح شرایط و محیط ناتوان خواهند بود. بیشک، این روند رشد انتخاب خود آنها نبوده و والدینشان موجب وضعیت بد تربیتی آنها شدهاند.
علاوه بر آن، در مواردی اینستاگرام موجب مشکلات سلامتی کودکان میشود. مانند کودکان چاقی که بهخاطر چربیهای اضافهای که بامزهشان کرده، لایک میگیرند و این مسئله موجب میشود والدین بهدنبال درست کردن وضعیت تغذیه و تحرک آنها نباشند.
خانههای پوشالی اینستاگرام
والدین امروزی فرزندان کمتری دارند؛ اما بسیار بیشتر از گذشته، برای آنها خرج میکنند. طبق تحقیقات، بازار لباس بچگانه گوی سبقت را هم از لباسهای زنانه، هم مردانه ربوده است. در دنیای امروز، دیگر رشد و پرورش کودک بهتنهایی کافی نیست. همۀ والدین وسوسۀ این را دارند که فرزندشان را مانند یک ستاره بدرخشانند.
برای جوابگویی به این وسوسه کسبوکارهایی هم بهوجود آمده است. به سایت www.clickinmoms.com سر بزنید تا یکی از آنها را ببینید. در این وبسایت والدین با پرداخت مبلغی بهصورت دورهای، عضو میشوند و از خدماتی مانند خودآموزهای آموزش عکاسی برای عکس گرفتن از کودکان در جهت رشد کسبوکار شخصی، استفاده از تجربیات دیگر والدین در برندسازی، مشاوره با عکاسان حرفهای و... برخوردار میشوند. بر اساس تحقیقی که سایت owler estimates انجام داده است، انجمن مادران کلیکی سالانه، ۴.٧ میلیون دلار درآمد دارد.
والدین در رقابت با یکدیگر برای رسیدن به موفقیت در برندسازی در اینستاگرام دست به هر کاری میزنند. آنها برای خشنود کردن مخاطبانشان از یکدیگر تقلید هم میکنند و این کار موجب شده همسانی زیادی بین عکسها و متنهای آنها دیده شود.
مخاطبان اینستاگرام امیلی، مادر آمریکایی که با فرزندش کیک میپزد و چهلویک هزار نفر دنبالکننده دارد، هیچوقت پخت کیکها و دسرهایی را که ادعا میکند پخته است، ندیدهاند. حتی مسئلۀ مشکوکتر این است که خانۀ او در عکسهایش خیلی شبیه به یکی از خانههای وبسایت Airbnb است. صاحب آن خانه گفته است که خانهاش معمولاً برای عکاسی اجاره میشود.
بسیاری از این اینفلوئنسرها یا با دروغپردازی راجعبه خانهوزندگیشان یا با خرجهای درشت، هر کدام بهنوعی گرفتار شدهاند. امروزه، دیگر داشتن یک زندگی شاهانه سخت نیست. فقط به یک صفحۀ اینستاگرام، دوربین عکاسی، نورپردازی خوب و مقداری آموزش فتوشاپ نیاز است. تقریباً همه میتوانند این کارها را بکنند.
برخی هم خیلی حرفهایتر از کودکشان عکس میگیرند. اخیراً، بعضی باغها که در گذشته مخصوص مراسم عروسی و عکاسی آن بودهاند، بهطور ویژه برای عکاسی از کودک آماده شدهاند. اگر گشتی در بخش اکسپلور اینستاگرامتان بزنید، احتمالاً با نمونههای ایرانی کودکان اینستاگرامی هم مواجه خواهید شد. بچههایی شیرینزبان، بانمک و زیبا که همیشه میخندند و حرفهای بامزه میزنند یا مانند مدلهای بزرگسال عکسهای حرفهای دارند.
در بعضی موارد، رقم بزرگ تعداد دنبالکنندههای صفحۀ اینستاگرام موجب میشود والدین این کودکان عکس گرفتن از فرزندشان را فرصتی برای بهبود سابقۀ کاری عکاس بدانند و از او بابت عکسهایی که قرار است از فرزندشان بگیرند، درخواست مبلغی را کنند.
پدرومادرهای آنها تماموقت با یک گوشی دنبال کودکشان هستند تا هیچ لحظۀ جالبی را از دست ندهند. در نتیجه، زندگی خصوصی و کاریشان یکی میشود و نباید توقع داشت در تمام طول روز کاریشان خوشخلق باشند. اگر سری به دنیای والدین اینستاگرامی بزنیم، خواهیم دید که خیلی از آنها فقط زمانی که دوربین به سمت آنهاست، لبخند میزنند و کودکشان را در آغوش میگیرند؛ ولی در واقعیت ممکن است خستگیهای شغلشان را سر کودک بهکارواداشتهشان خالی کنند.
از دل این مسائل، مشکل چشموهمچشمیها در قالبهایی جدیدتر بیرون میآید. برندها برای فروش محصولاتشان از پدرومادرهای اینستاگرامی میخواهند جشن تولد فرزندشان را با لباسها و وسایل تولیدی آنها برگزار کرده و با انتشار عکسها و فیلمهایشان سبک زندگی نویی را بین مردم رواج دهند تا محصولاتشان فروش برود. جشنهایی مثل جشن هزارروزگی (در هزارمین روز تولد برگزار میشود)، جشن تعیین جنسیت و تولدهای عجیبوغریب با گسترش شبکههای اجتماعی، خصوصاً اینستاگرام رونق گرفتهاند. چیزی که در این مراسمهای نوپدید نادیده گرفته میشود، خود کودک است. این جشنهای باشکوه فقط در عکسها و فیلمها جذاب هستند؛ چون هیچکس به خوشحالی کودک در جشنی که برای او گرفته شده، فکر نمیکند.
سرنوشت کودکان مشهور اینستاگرام چه میشود؟
شبکۀ اجتماعی اینستاگرام موجب رونق یافتن کسبوکارهای کوچک زیادی در سراسر دنیا شده است که موجب خوشحالی است؛ اما فرهنگ مبتذلی که در بعضی لایههای آن جریان دارد، نقاط کوری از جامعه را روشن میکند که وجودشان واقعاً نگرانکننده است. کسب درآمد از موجودی که هنوز حق انتخاب آیندۀ خود را ندارد کاری غیر اخلاقی است؛ اما انجام میشود. این موضوع حلقۀ گمشدۀ زنجیرۀ عادات و کارهای انسانها را نشان میدهد؛ در نظر گرفتن اخلاق و حقوق دیگران وقتی که پای پول در میان باشد، بهکلی از فرایند انجام دادن کارها حذف میشود.
روزی را تصور کنید که کودکان اینستاگرامی امروزی مانند کالکین مکالی بزرگ شدهاند و با جستوجو در گوگل با تعداد زیادی از عکسها و فیلمهایی که از لحظات خصوصیشان گرفته شده، مواجه میشوند یا میفهمند والدین عزیزشان فقط برای جذب اسپانسر، در یکیدوماهگی عکسهایی در سبک پوسترهای «آن گدس» از آنها گرفتهاند. پامیلا روتلج، روانشناس و سرپرست مرکز تحقیقات روانشناسی رسانه در آمریکا میگوید: «بهزودی شاهد رشد چشمگیر افرادی خواهیم بود که مانند فرزندان آدمهای معروف دچار مشکلاتی در بزرگسالی میشوند؛ حالتی که در اثر مواجهۀ فراوان با دوربین ایجاد میشود.» باید دید این کودکان وقتی خود مادر و پدر شدند برای فرزندشان صفحۀ اینستاگرام باز خواهند کرد یا نه.
از طرفی، ممکن است این توجیه در ذهن والدین باشد که کودکان با چنین شهرت و ثروتی در آینده، سختی کمتری برای بهدست آوردن پول و بهبود وضعیت مالیشان متحمل خواهند شد و برای شغل بزرگسالیشان آماده میشوند. بازمیگردیم به نکتهای که با آن این مطلب را آغاز کردیم. در دوران گذشته بهعلت وجود نداشتن دوران نوجوانی برای کسب آمادگی ورود به دنیای بزرگسالی، کودکان باید مهارت و کار را بهطور جدی میآموختهاند. بهعلاوه، فعالیتهای حساب اینستاگرامی چنین کودکانی اغلب مهارتی به آنها نمیآموزد و اگر هم بیاموزد بدون دادن حق انتخاب شغل و مهارت مورد علاقه است. از سویی دیگر، شهرت بهدستآمده از این راه ممکن است همانطور که اشاره شد، اثراتی سوء بر زندگی آیندۀ کودک بگذارد. ثروت حاصل از اینگونه کارها نیز نوعی پول بادآورده محسوب میشوند. مطالب مرتبط با ورشکستگی را در بخش دانستنیها بخوانید تا ببینید چگونه ثروتمندترین و مشهورترین ستارهها پولهایشان را بهخاطر نداشتن سواد و دانش مالی صحیح به باد دادهاند. آنچه کودک به آن نیازد دارد، یک کودکی آرام و امن و امکان پیگیری علایق در کنار آموختن نحوۀ استفاده از چیزهایی مثل پول است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
راویانِ سمتِ روشنِ زندگی
مطلبی دیگر از این انتشارات
پاکسازی دستی سرور PHP هک شده
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگاهی به فیلم سینمایی 1917