۵ ـتا اصلی که توی مدرسه و دانشگاه به ما یاد ندادن

امروزه مدارس و دانشگاه‌ها، یدک‌کش عنوان و مدعی تحقق اهدافی در آموزش و تربیت افراد هستن که فرسنگ‌ها با اون‌ها فاصله دارن. دانش‌آموختگانی که به عنوان محصول از این سیستم خارج می شن، فقر علمی، مهارتی و شناختی بسیاری دارن که معلوم نیست که در کجا و با چه روشی باید جبران بشه.

در این روزهای سرزمین ما آموزش و پرورش دلسوزان زیادی پیدا کرده؛ اما نکته‌ی جالبی که وجود داره اینه که دغدغه‌ی همه‌ی این دلسوزای ناگهانی، دانشگاهه! کسی نگران این‌که ۱۲ سال مدرسه چقدر فرد رو می‌تونه آماده کنه برای زندگی نیست. نگران کیفیت ورودی‌های دانشگاه و عدالت ورود به دانشگاه هستن! اصل رو رها کردیم و پایبست ویرانه می‌شه و به حاشیه‌ها و نقش ایوون چسبیدیم. فراموش کردیم یا خودمونو زدیم به فراموشی که از ابتدا قرار بود مدت آموزش همین ۱۲ سال باشه و فقط عده‌ی معدودی در دانشگاه ادامه‌‌اش بدن. در واقع دغدغه این نیست که محصل بعد این ۱۲ سال می‌تونه شغل بسازه یا نه؛ دغدغه اینه که می‌تونه بیشتر درس بخونه یا نه!

در یادداشت‌هایی که در جاهای مختلف می‌خوندم به جمع‌بندی خوبی رسیدم با این شرح که اگه قرار بود هدف مدرسه آماده‌سازی محصل برای کارآفرینی و تولید ثروت باشه، باید تمام برنامه‌هاش از ریشه تغییر می‌کرد. اگه قرار بود هدف این باشه، چند چیز هست که باید در این دوره دوازده ساله آموزش داده می‌شد، و به طرز حیرت‌انگیزی در هیچ سیستم آموزشی خبری ازش نیست:

۱- روش استدلال منطقی:

روی این مسئله توافق هست که بچه با ورود به مدرسه باید یاد بگیره با جیغ و گریه نمی‌تونه به اهدافش برسه، چون دنیای واقعی اینجوری کار نمی‌کنه. اما راهکار مدرسه فعلی برای ترک دادن کودکی که به جیغ و گریه معتاده، چیزی بدتر از خود اون اعتیاده: حرف زور! در حالی که اعمال زور و دیسیپلین رو پدرش هم می‌تونست انجام بده. چیزی که در دنیای واقعی نیاز داره، مهارت استدلال کردنه، هم در مجادله‌هایی که با نفس خودش خواهد داشت، هم با مجادله‌هایی که با دیگران خواهد داشت. کسی که ازین مهارت محرومه، راحت فریب می‌خوره. وقتی برنی سندرز میگه باید بدهی شهریه دانشجویان رو ببخشیم، دانشجویان هورا می‌کشن. این یعنی چنین دانشجویانی هیچ‌وقت در مباحثات منطقی آبدیده نشدن، و گرنه برای چنین شعار توخالی و مهملی هورا نمی‌کشیدن.

۲- فن بیان:

اگه خدای استدلال و تحلیل هم باشی اما نتونی درست و شیوا منظورت رو بیان کنی، بی‌فایده‌ است جانم. بیشتر درگیری‌های اجتماعی و حتی پرونده‌های قضایی ازین معضل ناشی میشه که مردم بلد نیستن درست حرفشون رو بهه هم‌دیگه بزنند. علاوه بر این، فن بیان برای هر بیزینسی، جزو ملزوماته. در حالی که در مدارس روی انشا تأکید دارن، که هرچند مفیده، اما در دنیای واقعی، از جذب مخاطب گرفته تا جذب مشتری، سخنوری به مراتب مهم‌تر از نویسندگیه.‌

Video Library: Pop Culture Analyses - Teach Argument
Video Library: Pop Culture Analyses - Teach Argument
۳- قانون و بوروکراسی:

همه‌ی ما همون وقتی به وکیل مراجعه می‌کنیم که به دندانپزشک مراجعه می‌کنیم. یعنی وقتی که یه جایی کرم خورده. اطلاع از قوانین مملکت، چه در زندگی شخصی و چه در بیزینس، جلوی ارتکاب به اشتباهات رو می‌گیره. دولت‌ها از ناآگاهی مردم از قوانین خرسندند، چون می‌تونند در جایی که انتظارش نمیره، غافلگیرشون کنند. همچنین محصل باید بدونه امورات اداری، هرچقدر احمقانه، چطور پیش میره. باید بدونه چطور میشه یک ملک رو اجاره کرد، چطور سند تنظیم کرد، چطور قرارداد نوشت، چطور وام گرفت، چطور چک نوشت، و ازین قبیل. کسی که دیپلم داره نباید با ورود به یک اداره از نحوه انجام پروسه شوکه بشه. متأسفانه تا ۴۵‌سالگی مشغول کشف و شهود نظام بوروکراتیک هستیم!

۴- حسابداری:

علومی که برامون کاربردی ندارند، به شکل پلکانی بمون درس میدن. مثلا یه سری مطالب در مورد شیمی رو مقطع به مقطع آموزش میدن، بعد میگن برای کسب اطلاعات بیشتر به دانشگاه مراجعه کنید! اما حسابداری که یک نیاز روزمره‌ست، به صورت صفر و صدی آموزش داده میشه. یعنی تا قبل از دانشگاه مطلقا چیزی ازش نمی‌دونیم، مگر این‌که رشته تخصصیش رو در دانشگاه انتخاب کنیم و ناگهان انبوهی از اطلاعات روی سرمون بریزه. در حالی که باید برعکس می‌بود. سطحی از ملزوماتش برای اداره یک بنگاه کوچک رو یاد می‌گرفتیم، بعد اگه میخواستیم حسابداری شرکت توتال فرانسه رو انجام بدیم می‌رفتیم دانشگاه! بدون دانش حسابداری هر نوع کسب درآمدی در معرض نابودیه.

حسابدار (فیلم ۲۰۱۶)
حسابدار (فیلم ۲۰۱۶)
۵- دانش عمومی بازار:

کسی که قراره ۱۲ سال از عمر با ارزشش رو صرف تحصیل کنه، در انتها باید بدونه بازار به طور کلی چطور کار می‌کنه، بازار املاک کشورش چطور کار می‌کنه، بازار کالا چطور کار می‌کنه، بازار سهام چطور کار می‌کنه و ... همه‌ی این بازارها در کشورهای دیگه چطور کار می‌کنند و ما چطور می‌تونیم به بازار اون‌ها ورود کنیم و اون‌ها چطور به بازار ما ورود می‌کنند. هرچند این اطلاعات بیشتر در طی تجربه بدست میاد، اما داشتن اطلاعات پایه هم سکوی اول تجربه رو بالاتر قرار میده، هم مانع افتادن فرد در دام توهمات میشه.

تردیدی نیست کسی که در طول دوازده سال این پنج آیتم رو آموزش دیده باشه، انسانی به کلی متفاوت از جوانان هجده-نوزده ساله‌ی این دهه‌های فعلی خواهد بود.

در انتها اگه که دوس داشتید دسته‌بندی دقیق‌تری به ذهن بسپارین:

این بخش برای شماست

طی خلاصه‌ی مقاله‌ای که در ادامه می‌خونین، کمبودها در دو سطح تحصیلات پایه و تحصیلات دانشگاهی مورد بررسی قرار گرفتن.

  • کمبودهای آموزش و تحصیلات پایه

    الف. مهارت‌های فردی و اجتماعی یکی از نمودهای آموزش و تربیت در هر جامعه‌ای هستش و خواهد بود. وقتی صحبت از تفاوت کشورهای توسعه یافته می‌شه، اولین مفاهیمی که به ذهن هر فرد خطور می‌کنه این موارد هستن: کمک کردن به دیگران، حمایت از دیگران به جای رقابت با اون‌ها، احترام به حقوق دیگران، آداب معاشرت، روحیه و مهارت کار تیمی، مهارت زندگی در طبیعت، حفظ محیط زیست و ... .

    ب. تعداد قابل توجهی از مهارت‌های پایه وجود دارن که جای خالی اون‌ها به شدت دیده می‌شه. ازین مهارت‌های پایه می‌تونیم به ساختمان‌سازی، آهنگری، جوشکاری، لوله‌کشی، نجاری، تعمیرات مکانیکی، سیم‌کشی، کشاورزی و باغبانی، دامداری، خیاطیِ، جهان رشته‌های هنری اشاره کنیم. قبلا اغلب این‌ قبیل مهارت‌ها در دوره‌ی راهنمایی و دروس حرفه‌و‌فن تا حد قابل قبولی آموزش داده می‌شدن، الان که دیگه هیچ. کمبود این مهارت‌ها واقعا احساس می‌شه

    پ. کلی درس تاریخ خوندیم ولی تقریبا هیچ چیزی از تاریخ یاد نگرفتیم. هیچ درسی از گذشته برای وضعیت زندگی خود مردم که به عمل بیاد، یاد نگرفتیم. جغرافیا با انواع تقسیمات کشوری و پوشش گیاهی رو خواندیم، ولی کشور خودمان رو نشناختیم. تاریخ ادبیات خوندیم ولی بزرگان ادب خودمون رو نشناختیم. جز چند سطر، با آثار و افکار اون‌ها آشنا نشدیم. متفکران در حاشیه خودمشی کردند و ما به جاش کلی زبان عربی و انگلیسی خوندیم ولی دریغ از توانایی یک جمله گفتن و درک صحبت و مطلب هم‌دیگه! فقط جدال؟

    ت. آشنایی با ساختارهای حاکمیتی اهمیت زیادی داره. ساختار سازمان‌ها و ارگان‌ها. مثل انواع وزارتخونه‌­ها، مجلس، ادارات دولتی، شرکت‌های دولتی، نحوه کار سازمانی-شهرداری و نحوه تعامل اون‌ها با مردم و یا سایر بخش‌های تحت حاکمیت قدرت حاضر، فرآیندهای رایج مجوز کسب و کار، تکالیف قانونی، معاملات دولتی. یک نگاه به سرتاپای آشفتگی وضعیت فعلی خودمون بندازیم. چیزی هم آیا ما یاد گرفتیم؟ راهِ نجات، ناامیدی از وضعیت فعلیه شاید.
  • کمبودهای تحصیلات دانشگاهی

    دانش حقوقی: تقریبا در هر مرحله‌ای از زندگی خودتون در استخدام، شروع کسب‌و‌کار، خرید، فروش کالا و خدمات، به دانش و اطلاعات حقوقی نیاز داریم. تعهد دادن، تعهد گرفتن، پول دادن، پول گرفتن، رفع اختلافات، مسئولیت‌ها، انتظارات، همه مواردی هستن که رعایت نکردن موارد حقوقی در اون‌ها می تونه به تنش و اختلافاتی جبران‌ناپذیر منجر بشه. امکان ضایع شدن حقوق خودمون یا دیگران رو به دنبال داره. آشنایی با مفاهیم حقوق خصوصی، قوانین کار، تجارت، کار، بیمه، مالیات، چک و امور بانکی، قراردادها و ... برای هر کسی می تونه جلوی پیشامد کلی از مشکلات رو بگیرد. وقتی فقدان چنین آموزش‌هایی حاکمه، دور از انتظار نیست که با سونامی پرونده‌های قضایی در دفاتر وکالت و دادگستری ما مواجهیم دوستان نازنین.
    دانش ارتباطی: شاید انتخاب این عنوان برای این مفهوم درست نباشه، ولی منظور نویسنده ازش، توانایی پیدا کردن افراد توی نامه‌نگاری، گزارش‌نویسی، مذاکره، بحث علمی یا اداره‌ی جلساته که مثل چی هم مهمه!

    ریسک کردن: یکی از مشکلاتی که باعث می‌شه همه به دنبال کار اداری و پشت میز نشستن سوق پیدا کنن، اینه که برای ریسک کردن، تربیت نمی‌شیم. (این خیلی مهمه‌ها) طرح مباحث و مهارت‌های کارآفرینی، بیان تجارب کارآفرینان معمولی و برتر می تونه زمینه رو برای تشویق به تولید و افزایش درآمد ناخالص ملی و رشد اقتصادی بالاتر رهنمون بسازه. خالی از لطف نیست که از کتاب خانم تینا سیلینگ با عنوان «کاش وقتی بیست ساله بودم، می دانستم» و همچنین کتاب «پدر پولدار، پدر فقیر» اثر رابرت کیوساکی هم یاد کنیم که ای کاش مبانی محاسباتی و خط فکری این کتاب‌ها دست کم در دانشگاه‌ها تدریس می شدند.

    بازاریابی و فروش: درون جامعه‌ای که همه به فکر استخدام و کارمندی باشن، مسلمه که نیازی به بازاریابی و آشنایی با روش‌های شناخت بازار و تحلیل فروش نیست. تو جامعه‌ای که رشته‌های اول تحصیلات دانشگاهی رشته‌های پزشکی و امثالهم هستند و دلال‌ها کف بازار رو درو می‌کنند، با این حال به دلیل کمبود نیروی کار و کادر درمان در مشاغل مربوط به نظام سلامت کشور، مردم به دنبال سایت‌ها یا اپلیکیشن‌های پیدا کردن پزشک و نوبت گرفتن هستند، جای تعجب نداره که قطعا یاد گرفتن اصول بازاریابی برای کسب و کارها، امری بی‌ارزش و فایده تلقی خواهد شد. تمامی تبلیغات و سیاست‌های ترویجی که بیشترشون هم ظاهری هستند، نیروی جوان رو به سمت کارآفرینی و ایجاد کسب و کار جدید سوق می دن، ولی راه و روش تحلیل بازار، بازاریابی، تبلیغات و فروش رو به اون‌ها یاد نمی دند. حالا خودت بگرد و پیدا کن فرزند.

    اصول مدیریت: از اصول اولیه مدیریت گرفته تا مدیریت استراتژیک، مدیریت منابع انسانی، مالی، بودجه، تولید و انبار، کنترل کیفیت، رفتار سازمانی، کنترل پروژه و غیره و غیره همگی از مواردی هستن که یک مهندس نیاز به فرا گرفتن اون‌ها داره که در دانشگاه نیست. حالا فرض کنید اگر اصول اولیه این‌ها در سطح دبیرستان به بچه‌ها آموزش داده می‌شد چه دورنماهایی رو برای آینده‌ی چنین نسلی می‌شد متصور بود. حیعف.

    فناوری اطلاعات: از یک مهندس انتظار برنامه‌نویسی کامپیوتر به زبان‌های فرترن، بیسیک، پاسکال، C و یا محیط هایی مانند MATLAB رو داریم، ولی اصول اولیه نگارش با Word، محاسبات با Excel و یا ارائه مطالب با Powerpoint رو به اون‌ها یاد نمی دیم. روش جست‌وجوی اطلاعات، تشخیص اطلاعات معتبر از کم‌معتبر رو یاد نمی دیم. مبانی اولیه ملزومات رسمی-اداری که در بسیاری از ارتباطات رسمی و شرکتی به آن نیازه، آموزش داده نمی‌شه و برنامه‌ای هم براش در نظر گرفته نشده. در صورتی که ضروریه. از محذوفات ملزومات صحبت می‌کنیم عزیزم، آری.

    اصول حسابداری: اگر کار و درآمد یکی از بخش‌های مهم زندگیه، اگه پس‌انداز و سرمایه‌گذاری از هنرهای زیستن در این اجتماعه، بایستی ابزار مدیریت مالی شخصی و تجاری رو که حسابداریه فرا بگیریم. بدون ابزارهای حسابداری، کورکورانه خرج و سرمایه‌گذاری و اعتماد می‌کنیم و تبعا به دنبالش زیان‌های مالی فردی و اجتماعی رو تحربه خواهیم کرد.
  • موارد تخصصی هر رشته هم که متفاوته و بحث خاص خودش رو می‌طلبه.

وَ پست ما دیگه تموم.
خسته هم نباوشید.