دوازده فیلم که بهترینهای سرشتِ بشری را برجسته میکنند | بخش دوم

در این نوبت ۳ فیلم دیگر از بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۹ را که نمونه‌هایی از نقاط قوت و فضائل انسانی را به تصویر میکشند معرفی و بررسی میکنیم.

نویسنده: گروهی از نویسندگان
۵ فوریه‌یِ ۲۰۲۰، مرکز نیکیِ بزرگتر، دانشگاه برکلی، کالیفرنیا

مترجم: هستی حق‌دادیان
گروه علمی حکمت زندگی


در این نوبت ۳ فیلم دیگر از بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۹ را که نمونه‌هایی از نقاط قوت و فضائل انسانی را به تصویر میکشند معرفی و بررسی میکنیم:

جایزه‌یِ عشق: به خاطرِ سَما (For Sama)

فیلمِ به خاطر سَما تصاویر و صداهایِ به‌ظاهر ناممکن را در کنار هم قرار میدهد. در یک صحنه‌یِ اولیه، مادری درحالی‌که یک بمب مثل صاعقه به نزدیک خانه‌یِ آنها اصابت میکند آوازی سرگرم‌کننده را برای کودکش میخواند.

این یک رویدادِ هرروزه برایِ وعاد الکتیب، یک شهروند روزنامه‌نگار، و دختربچه‌اش، سَما ـــ و برایِ خانواده‌های بیشماری که در سال ۲۰۱۶ در حلب در سوریه زندگی میکردند ـــ بود. این مستند نمایش عشق وعاد به دخترش، سَما است. وعاد توضیح میدهد «معنی اسم سما آسمان است؛ آسمانی که ما دوست داریم...بدون بمباران. آسمانی با خورشید، ابرها، با پرندگان». وعاد هرروز میترسد که سَما را از دست بدهد و تلاش میکند که به دخترش کودکی‌ای را بدهد که میتواند.

اما واقعیتِ حلب این نامه‌یِ عشق را با اندوهی عمیق توأم میکند. وعاد میگوید «سَما تو زیباترین چیز در زندگی ما هستی. اما من تو را وارد چه دنیایی کردم، تو این را انتخاب نکردی. آیا هرگز مرا میبخشی؟»

علی‌رغمِ محاصره‌یِ بیپایانی که در فیلم به خاطر سَما تنظیم شده است، عشق از صحنه‌ای پس از صحنه‌یِ دیگر جاری است. وعاد عاشق میشود و با حمزه، یک پزشک جوان، ازدواج میکند. وعاد زمانی‌که وجود دو خط در تست بارداری‌اش همان چیزی را که او انتظار داشته را تایید میکند عشقِ جدید را جشن میگیرد. عشق وعاد و حمزه به مردم‌شان است که در قلب اعتقادشان به ماندن در حلبِ محبوب‌شان جای‌گرفته است. در نتیجه این عشق حمزه را هدایت میکند تا تلاش خود را برایِ ایجادِ یک بیمارستانِ موقت پس از تخریبِ بیمارستانهایِ شهر بکند، و به این ترتیب او میتواند هر روز در طولِ جنگ به مجروحانِ بیشماری رسیدگی کند.

و این عشق است که وعاد را به حرکت وامیدارد که با دوربینش معنایِ جنگ برایِ خانواده‌اش، همسایگانش، و جهان را ثبت کند. فیلم به خاطر سَما از مردمِ خارج از سوریه میخواهد تا ظرفیت خود را برایِ عشق‌ورزیدن گسترش دهند ـــ‌ و از خودمان بپرسیم که آیا میتوانیم کاری برایِ کاستن از درد و رنج جنگی که درجریان است انجام دهیم یا خیر. نویسنده: مریم عبدالله

جایزه‌ی سرسختی و سماجت: هَریِت (Harriet)

به عنوان یک دخترِ جوانِ سیاه‌پوست، به من آموخته‌اند که هریت تابمن قبل و در طولِ جنگِ داخلیِ آمریکا برده‌ها را آزاد کرد. از نظر بسیاری، او مسئله‌یِ پیش‌پاافتاده‌ای در تاریخ سیاه‌پوستان است که به صورت یک زنِ میان‌سال یک‌دنده و کله‌شق در یک تصویرِ سیاه و سفید شناخته میشود.

فیلمِ هریت زندگی او را در کانونِ توجهِ تاریخ آمریکا قرار میدهد و به ما یادآوری میکند که عزم و اراده‌ای که خلل نپذیرد قدرتی استثنائی است. در این فیلم، با بازیِ سینیتا ادیو (کسی که نامزد اسکار برای جایزه‌یِ هنرپیشه‌یِ نقش اول خانم و بهترین آهنگ شد)، هریت تابمن با سرسختی و عزم و اراده‌ای تزلزل‌ناپذیر از نو زنده میشود.

از طریقِ فیلم هریت من چیزهایِ بسیاری درمورد تابمن آموختم. ما سوز و گداز درونِ هریت جوان را میبینیم، کسی‌که بالاتر از هر چیزی میفهمد که آزاد بودن چیست. او تنها یک برده بود، یک زنِ تنها، کسی‌ که با کمالِ میل راغب بود همه چیزش را به مخاطره اندازد و هزینه‌یِ نهاییِ آزادی خود و خانواده‌اش را بپردازد ـــ کسی که بعد از آن‌که توانست زندگی راحتتر و امنتری داشته باشد، برگشت تا صدها برده‌یِ دیگر را نیز آزاد کند. درهریک از صحنه‌ها هریت یک ابرقهرمان است، یک شخصیتِ اکشن در زندگیِ واقعی که هیچ‌وقت «نه» را به عنوان جواب انتخاب نکرد.

او حتا واجد چند قدرت بزرگ (ابر قدرت) نیز هست که در تلاشش به او کمک میکنند. پس از آسیب‌دیدگی از ناحیه‌یِ سر در نوجوانی به دستِ سرپرستِ مدرسه، او شروع کرد به «گفت‌وگو با خدا» و بصیرتهایی پیدا کرد که او را در حینِ حدود ۱۳ بار سفر کردنش از طریقِ راه‌آهن زیرزمینی و هدایت برده‌ها از طریقِ آن مسیرِ خطرناک به سوی آزادی، راه‌نمایی و از خطرات دور میکردند. اما قدرت بزرگ او صبر و شکیبایی محض و سرسختی بود. لحظه‌ای در این فیلم وجود دارد که او درحالی‌که در شُرف اسیر شدن است در چشم استادِ سابقِ خود نگاه میکند. هریت به او گفت «یا آزاد زندگی خواهم کرد یا خواهم مرد» ـــ و ما میدانیم که او راست میگوید. هر فِرِیم از این فیلم گویایِ هزینه‌یِ بالایی است که او با کمال میل برای آزاد بودن پرداخت.

پس از خروج از جابه‌جاییِ راه آهن زیرزمینی ما تابمن را میبینیم که درحالِ حملِ یک اسلحه است، و با همان هدف و سرسختی‌ای که در هدایت بردگان به سمت آزادی نشان داد، نیروهای سیاه‌پوست را در ارتشِ اتحادیه هدایت میکند. ما به ندرت چنین سرسختی و سماجتی را در پرده‌یِ سینما میبینیم ـــ و هالیوود هرگز یک ابرقهرمانِ سیاه‌پوستِ مؤنث تاریخی مانند هریت نداشته است ـــ نویسنده: آندرا کینگ کلییر

جایزه‌یِ استقامت: عفوِ عادلانه (Just Mercy)

تصور کنید که پس از یک روز طولانیِ کاری به سمت خانه میروید و چراغهایِ چشمک‌زن ماشینهایِ پلیس را در جلویِ خود میبینید. یک خط از پلیسها چشم‌انتظار رسیدن شما هستند ـــ با اسلحه‌هایی که به سمتِ شما نشانه رفته‌اند. این‌گونه داستانِ والتر مک‌ملیان در فیلمِ عفوِ عادلانه آغاز میشود.

پلیس درجا مک‌ملیان(جیمی فاکس) را دستگیر میکند. او اشتباهاً محکوم به قتل شده است و براساس شهادت دروغِ اجباریِ یک مجرم حرفه‌ای به اعدام محکوم میشود. طولی نمیکشد که برایان استیونسونِ (مایکل بی. جودنِ) وکیل به زندانِ مک‌ملیان می‌آید تا درباره‌یِ وکالتِ وی با او صحبت کند. از طریقِ دو داستانِ آنها، فیلم ـــ براساسِ خاطراتِ استیونسون از زندگیِ واقعی ـــ زندگی انسانهایی را که از شأن و منزلت سلب شده‌اند به نمایش میگذارد و آمار و ارقام محکومیتهایِ ناعادلانه را زنده و اثرگذار میکند. (مثلاً، به ازایِ هر نُه زندانی که در معرض اعدام اند تنها یک نفر تبرئه میشود).

با وجود این‌که فیلم ما را وادار میکند که با تنگ‌نظریِ نژادپرستانه‌یِ یک سیستم به اصطلاح «دادگستری» ننگین که در آن حقایق و شواهد هیچ اهمیتی ندارند رو‌به‌رو شویم، ما امید را در استقامت و شجاعت استیونسون و تیمش پیدا میکنیم. استیونسون علی‌رغم تهدیدها و هشدارها دست از پرونده‌یِ مک‌ملیان بر نمیدارد، و کوششِ او الهام‌بخش است.

در زمانه‌ای‌ که بسیاری از ما با توجه به بیعدالتیِ سیاسی و نژادی در سراسر جهان، با حس بدبینی و تضعیف روحیه‌یِ خود روبه‌رو ایم، یادآوری این نکته مهم است که کرامت انسانی، ایستادگی و پایمردی، و امید میتواند پیروز شود. پس از بیش از ۳۰ سال کار مداوم در امرِ وکالت، زندگیِ واقعیِ استیونسون و گروهش در طرح عدالتِ برابر بیش از ۱۳۵ نفر دیگر را از مجازاتِ مرگ نجات داده است.

همان‌طور که استیونسون به وضوح در فیلم بیان میکند، «من آموختم که هریک از ما فراتر از بدترین کاری است که تاکنون مرتکب شده است؛ آموختم که نقطه‌یِ مقابل فقر ثروت نیست؛ نقطه‌یِ مقابلِ فقر عدالت است.» ـــ نویسنده: امی ال اِوا

ادامه دارد ...