نه فرشتهام نه شیطان، کیام و چیام؟ همینم... | 35.699738,51.338060
برگی از تاریخ | شما هم نمیتوانید!
مدتی پیش که سریال ضعیف «یوسف پیامبر» از صدا و سیما پخش میشد، توفیقی اجباری پیش آمد که چند قسمت از بازپخش آن را تماشا کنم. در یکی از قسمتها بانو «تیه»(tiye)، ملکهی مادر مصر، خطاب به پسر و عروسش میگفت:
شما از اینکه مردم را علیه معبد آمون شوراندهاید، خوشحالید؟
پس از اینکه بانو تیه با پاسخ مثبت ایشان مواجه شد، دیالوگی جالب به زبان آورد:
سه هزار سال است که مردم مصر آمونپرستند، خیلیها خواستهاند آمون را از اریکهی الوهیت به زیر بکشند ولی نتوانستند، بیشک شما هم نمیتوانید!
آمون باستان
بانو تیه اشتباه میکرد. «آمون» البته نه یکباره و یکشبه اما به تدریج سقوط کرد و سه هزار سال پیشینهی آن نیز مانع از این سقوط نشد. اما تامل در این جملهی او که برخاسته از اطمینانی مغرورانه است، بیهوده نیست. چگونه قدرتمندان به این توهم دچار میشوند که حشمت و دولت آنها در «ابدیت» به سر خواهد برد و تا ابد به سلطنت بر دنیا یا بخشی از آن ادامه خواهند داد؟
بار دیگر به جملهی بانو تیه دقت کنید. سه هزار سال استواری بر یک عقیده به هیچ وجه کم و قلیل نیست. در برابر تاریخ انسان، سه هزار سال آن قدر قابل توجه است که افراد بتوانند آن را یک «ازلیت» بدانند؛ حداقل در تاریخ حاکمانی پیدا میشوند که حکومتشان به یک قرن هم نرسیده و مدعی سلطنتها و حکومتهای چندین هزار ساله بودهاند!
علی ایحال، از این زاویه دید باید حق را به بانو تیه داد. چه کسی میتواند متصور شود که یک جامعه میتواند عقیدهی سه هزار سالهی خویش را که با آن «هویت» یافته، کنار بنهد؟ آیا ممکن است؟ و اگر ممکن باشد تا چه اندازه محتمل است؟ شاید چنین سوالاتی از ذهن بانو تیه و تمامی قدرتمندانی که در موقعیت مشابه او بودهاند گذشته باشد. بیشک آنها پیش خود این چنین محاسبه کردهاند پاسخ سوالات فوق بر ادامهی قدرت آنها تاکید میکند.
ولی آنچه که قدرتمندان تاریخ همیشه در محاسبات و پیشبینیهای خویش، سهوا یا عمدا، نادیده گرفتهاند، پویایی(دینامیک) جامعه بوده است. مردمان، حتی وقتی که به نظر میرسد در سکون، خفقان و رکود به سر میبرند، در لایههای پایینتر اجتماعات خود را تشکیل و پویایی را ادامه میدهند. همانطور که مردم مصر به یوسف(ع)، آن جوان بیگانه که با آیینی وارداتی! وارد سرزمینشان شده بود روی آوردند و مسیر رشد و پویاییشان را ادامه دادند؛ مسیری که البته خوشایند برخی افراد سرزمین فراعنه نبود.
«توهم ازلیت» میتواند به «توهم ابدیت» منجر شود: « اگر n سال است که آیین x در سرزمین y وجود داشته است و تا به حال ماندگار بوده، پس از این پس هم ماندگار خواهد بود.» «توهم ازلیت» باعث میشود که معتقدان به گزارهی فوق، آن را منطقی و درست فرض کنند، همانطور که بانو تیه، اربابان کلیسای کاتولیک و بسیاری از رهبران مذاهب مختلف چنین فکر میکردند و دچار «توهم ابدیت» شدند.
آمون مدرن
اما «توهم ابدیت» منحصر به ادیان یا دوران کهن نیست. حتی در اوج دوران مدرن نیز، حاکمیتهای اقتدارگرا به چنین وهمی مبتلا شدند. در ژوئن ۱۹۳۴، هیتلر در مصاحبه با یک خبرنگار بریتانیایی، آیندهی حزب نازی را این چنین توصیف کرد:
ضمن در نظر گرفتن ریسک احمق به نظر رسیدن، به تو میگویم که جنبش ناسیونال سوسیالیسم(نازی) هزار سال پابرجا خواهد بود!... فراموش نکن ۱۵ سال پیش زمانی که اعلام کردم روزی بر آلمان حکومت خواهم کرد مردم چطور به من میخندیدند. آنها امروز هم وقتی میگویم در قدرت خواهم ماند همانطور احمقانه میخندند.
عاقبتِ نازیها البته رقتانگیزتر از نمونههای دیگر در تاریخ بود. حزب نازی اگر چه فاتح بخشهای بزرگی از اروپا شد، اما تمامی این افتخارات، کمتر از دو دهه دوام آوردند. به این ترتیب، یکی از مخوفترین حاکمیتهای تاریخ که قدرتی هزار ساله را پیش روی خود میدید، به زبالهدان تاریخ پیوست و جز تباهی و بدنامی از خود به یادگار نگذاشت.
تاریخ، متواضع میکند!
به گزارهی پایانی دیالوگ بانو تیه دقت کنید:
بیشک شما هم نمیتوانید.
این جمله صحیح است. در برابر قدرت تاریخ، بیشک «شما» هم نمیتوانید ایستادگی کنید. و هر مخاطب خردمندی درک میکند که این «شما»ی نوعی، مستقل از زمان و مکان و ایدئولوژی است. تاریخ آن قدرتی است که دستش بالای دست تمامی قدرتمندان تاریخ بوده است. و خردمندان همیشه این موضوع را به خوبی درک نمودهاند:
اگر ماند او را به گیتی زمان
بماند تو بی رنج با او بمان
و گر زین جهان این جوان رفتنیست
به گیتی نگه کُن که جاوید کیست؟
شکاریم یکسر همه پیش مرگ
سری زیر تاج و سری زیر ترگ
فردوسی
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
خیام نیشابوری
سر الب ارسلان دیدی، ز رفعت رفته بر گردون؟
به مرو آ تا کنون در گِل، تن الب ارسلان بینی
سنایی
بار بعد اگر سخنان پرمدعا و مغرورانهای را شنیدیم که از ماندگاری حکومتهای قدرتمندان وعدهها میداد، میتوانیم از گزند چنین توهماتی محفوظ بمانیم زیرا اکنون میدانیم که «تاریخ، متواضع میکند».
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم «crash»
مطلبی دیگر از این انتشارات
هک سامانه کارت سوخت و پدافند غیر عامل
مطلبی دیگر از این انتشارات
فلسفه و فیلم: آدمی تن است یا ذهن؟