معمار ارشد سیستم های اطلاعاتی
گودبای اینستاگرام
توی یک مراسم خاکسپاری شرکت کردم، دیدم طرف برای خوندن اولین فاتحه اومد توی صف که بشینه سر مزار. گریه کرد و همزمان با خوندن فاتحه چند تا عکس از قاب عکس مرحوم و مزار انباشته شده از گل و شمعش گرفت و چند قطره اشک دیگه ریخت و بلند شد و رفت ...
اندکی بعد این عکس در شبکه های اجتماعی بود. ما خیلی عوض شدیم. خوشحالی و غم و اعتراض و تشویق و تبریک و دلخوشی هامونو میزاریم همه ببینن !
-اشکالش چیه ؟!
-هیچی!
-این یه چیز شخصیه. شاید یکی دوست داره اینجوری باشه. آدم ها دوست دارن به اشتراک بگذارند... !
اما یه نکته ای هست خارج از جوابی که بالا خودم به خودم دادم و احتمالا شما هم به من همین جواب رو دادید، اینکه این نشون میده ما خیلی تنها شدیم. ما دوستان واقعی نداریم. ما نیاز به دلسوزی و تایید و همدردی دیگران داریم اما با وجود این مدیاها، راهمون رو گم کردیم. 200 یا 300 تا لایک رو به یک دوست واقعی که عمق درد یا خوشیمون رو بدونه ترجیح میدیم. و این یعنی اوج گمراهی!
چندی بعد عکس از اتاق خواب یکی از دوستان دیدم! شخصی تر ازمحیط اتاق خواب مگه داریم ؟ این که کسی روی تخت لمیده و فضای رومانتیک میشه سوژه عکس! عکس پاهای قشنگمون سوژه ی عکس بعدی !
ما در ناخودآگاهمون خیلی دوست داریم شبیه سلبرتی ها و قهرمان ها باشیم ولی وقتی اداشونو در میاریم واقعا خنده دار میشیم! واقعا موضوع جالب تر دیگه ای برای ارائه نداریم که عکس اتاق خوابمون میشه پست ما در شبکه های اجتماعی؟
-حتما نداریم دیگه !
شرکت در کمپین ها ! امان امان ! عکس های خوشگل و شیک و مجلسی سیاه و سفید ما میشن سردمدار کمپین حمایت از حقوق زنان ! چررررا آخه ! واقعا خسته نشیم از این همه فعالیت مدنی برای نجات جان زنان تحت ظلم و ستم و قربانی تبعیض جنسیتی!
-روزگار عوض شده، دیگه قدرت در شبکه های مجازی است. نیازی به زحمت نیست!
من اصلا منکر قدرت شبکه های اجتماعی به عنوان یک ابزار فشار برای بیان خواسته هامون نیستم. اما انقدر جنبه ی نمایشی قضیه بیشتر از اصل مسئله ست که ارزش اون حرکت زیر سوال میره. اما باز جواب خودمو میدم.
-نتیجه مهمه، ما آدمها بد جوری نتیجه محوریم!
نگاه دیگه ای هم هست که بلافاصله به ذهن دوستان فعال حقوق بشری میاد. خیلی ها با همین فشارها جلو اعدام ها رو گرفتن باعث تصویب یا عدم تصویب قانونی شدن.
- بله درسته. اما درست مثل سیاهی لشکری شدیم که با باد به هر سمتی میریم. امروز نمایش روشنفکری به هشتگ فلان است و فردا به هشتگ فلان. این نمایش ها توخالی ست.
-باشه بزار نمایش ها منجر به کارکردی در جامعه بشه !
- باشه بشه ! عمقی وجود نداره. هر روز داریم سطحی تر از روز قبل میشیم. آدمهای بی مطالعه ای که فقط آب میریزیم توی آسیاب این کمپین و اون کمپین. نهایتا یه پاراگراف راجع به کل داستان خوندیم. اگر غیر از اینه واقعا جای تبریک داره.
قبلا اگر کسی فعال حقوق بشر بود فقط همان کاره بود، اما الان سیاه لشکرهای شبکه های اجتماعی بدون داشتن علم، باعث ترند شدن یک هشتگ میشن که اثر متعاقبش رو نمیدونن، نمیتونن بدونن... مگه آدم میتونه این همه، همه فن حریف باشه؟ نظر سیاسی میدیم، اقتصادی، فرهنگی، محیط زیستی.
موضوع غذا دادن به سگ های ولگرد حاشیه تهران یکی از همین موارد بود. موافقان و مخالفان روبه روی هم صف آرایی کردن و جنگ جهانی مجازی آغاز شد! یکی از جنبه انسانی میگفت باید غذا بدیم و یکی دیگه می گفت نه نباید کمک کنیم به افزایش جمعیتشون. ما آدمها از وقتی شروع کردیم به دخالت توی هر چیز طبیعت، فقط خرابی به بار آووردیم.
خوبه که همه آدمها مدیوم خودشون رو داشته باشن، تکنولوژی این توانمندی رو به ما داده. اما واقعا "استفاده" از مدیا نکته ی مورد نظره! استفاده مناسب، نمیگم درست. چون درست و نادرست مفاهیم نسبی هستن و هر کسی از ظن خود شده یار من ! حیف که توی این همه محتوا که داره تولید میشه باید با ذره بین دنبال محتوای ارزشمند بگردیم.
مثل هر وسیله یا ابزاری که میشه ازش استفاده مناسب و نامناست کرد، مدیا هم داستانش در نسبت با بشریت همینه !
مطلبی دیگر از این انتشارات
آریا، برنامه نویس جوان ?
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگاهی به فیلم متری شیش و نیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیشدرآمد