معرفی فیلمهای ترسناک بر اساس داستان واقعی
فیلمهای ترسناک مخاطبهای پروپاقرصی دارند و انصافاً باید گفت بعضی از آنها بهاندازهای ترسناک هستند که مو به تن تماشاچی سیخ میکنند. در این بین از آنجایی که میدانیم بیشتر این فیلمهای ترسناک، درواقع داستانهای خیالی هستند که سینماگران رنگ و لعاب ترس و وحشت به آن اضافه کردهاند گاهی اوقات آنگونه که باید و شاید داستان ترسناک فیلم را باور نمیکنیم و نمیترسیم.
در این بین رویدادهای ترسناک و دلهرهآوری نیز در دنیای واقعی وجود دارد و بعضی از فیلمهای ترسناک بر اساس این رویدادها ساخته شدهاند. از آنجایی که تماشاچی میداند در حین تماشای این فیلمها با داستانی واقعی سروکار دارد ترس بیشتری به او منتقل میشود. به همین دلیل نیز فیلمهای ترسناکی که بر اساس داستانهای واقعی ساخته شدهاند ترسناکتر بهنظر میرسند.
خوشبختانه فیلمهای ترسناک زیادی بر اساس داستانهای واقعی ساخته شدهاند و به همین دلیل در ادامه فهرستی از این فیلمهای ترسناک را با شما در میان میگذاریم.
اولین فیلم ترسناکی که بر اساس داستان واقعی ساخته شده را به فیلمی اختصاص دادیم که در چند سال اخیر سر و صدای زیادی به راه انداخته و به یکی از ترسناکترین فیلمهای هالیوود تبدیل شده است. این فیلم داستان خانواده پِرون (Perron)، را روایت میکند که در خانه جدیدشان در ایالت رودآیلند با حادثههای ترسناکی روبرو میشوند.
در این فیلم خانواده پرونها که شامل پدر، مادر و پنج دختر است به خانهای قدیمی مربوط به دهه ۷۰ میلادی اسبابکشی میکنند. این خانواده در اولین شبهای سکونت خود در منزل جدید با اتفاقات ترسناک و عجیب و غریبی روبرو میشوند که در دنیای طبیعی هیچ پاسخی نمیتوان برای آنها پیدا کرد. اسبابهای خانه بیدلیل در هوا معلق و جابجا میشود، درها خودبهخود باز و بسته میشوند و صداهای عجیب و وحشتناکی به گوش اهالی منزل میرسد.
ارواح دست از سر اهالی منزل بر نمیدارند و اهالی منزل توسط ارواح به این طرف و آن طرف کشیده میشوند. این قضیه به اندازهای بالا میگیرد که ساکنین منزل از دو متخصص روحشناس با نامهای اِد و لورین وارِن (Ed and Lorraine Warren)، کمک میگیرند. این افراد متخصص پس از بررسیهای زیاد متوجه میشوند که خانواده پرونها دروغ نمیگویند و خانهای که در آن سکونت دارند واقعاً توسط ارواح تسخیر شده است. در بین این ارواح نیز یکی از بقیه شرورتر است و از قرار معلوم روح فردی با نام باثشبا (Bathsheba) بوده که در قرن هجدهم در این منزل جنزده زندگی میکرده است. این روح خبیث ظاهراً توسط شیطان تسخیر شده بود و اولین دخترش را به طرز فجیعی کشته بود.
فیلم احضار نیز دقیقاً از روی همین داستان واقعی ساخته شده و به همین دلیل نیز یکی از ترسناکترین فیلمهای قرن ۲۱ لقب گرفت.
سینما هنر هفتم است، اما با تجارت آمیخته شده و به همین دلیل نیز سینماگران بهدنبال موفقیت نسخههای اول یک فیلم، نسخههای دیگر آن را نیز عرضه میکنند. به همین دلیل نیز موفقیت چشمگیر فیلم «احضار» ساخت نسخه دوم آن و نسخههای دیگر جانبی این فیلم را به دنبال داشته است.
فیلم «احضار ۲»، داستان واقعی دختری را در لندن روایت میکند که به تسخیر ارواح شیطانی درآمده است. ماجرا از این قرار است که در آگوست سال ۱۹۷۷، خانواده هاجسون (Hadgson)، رویداد غیرطبیعی و وحشتناک را در خانهشان در لندن تجربه میکنند. ظاهراً اسباب و اثاثیه خانه آنها در هوا معلق میشد و لوازم منزل به سمت اهالی منزل پرت میشد. قضیه به همینجا ختم نمیشود و یکی از دخترهای خانواده هاجسون توسط روح خبیث فردی با نام بیل ویلکینز (Bill Wilkins)، تسخیر میشود.
از قرار معلوم بیل مدتها پیش در این خانه زندگی میکرده و بر اثر خونریزی مغزی از دنیا رفته بود. خانواده هاجسون مدعی هستند فیلم احضار ۲ که از حادثه ترسناکی که برای آنها اتفاق افتاده ساخته شده است، به واقعیت بسیار نزدیک است و حتی نسخه واقعی فایل صوتی تسخیر دختر این خانواده توسط ارواح خبیث نیز موجود است تا دلیل دیگری باشد برای نزدیک به واقعیت بودن فیلم «احضار ۲».
ناگفته نماند داستان خانواده هاجسون بهاندازهای ترسناک بود که در کنار فیلم «احضار ۲»، تاکنون کتابها و مستندهای ترسناک دیگری نیز بر اساس آن ساخته شده است.
فیلمهای آنابل و آنابل: آفرینش
این فیلم داستان واقعی عروسکی با نام «آنابل» (Annabelle)، را روایت میکند که گفته میشود این عروسک در تسخیر ارواح شیطانی است. نسخه واقعی این عروسک در حال حاضر در موزه چیزهای غیرطبیعی اد و لورین وارن نگهداری میشود و نسبت به چیزی که در فیلمهای آنابل دیدیم بسیار معمولیتر بهنظر میرسد، اما این عروسک معمولی را نباید دستکم گرفت چرا که داستان واقعی و ترسناک آن به دهه ۷۰ میلادی باز میگردد و در آن زمان یک پرستار، این عروسک را از مادرش هدیه گرفت.
این پرستار پس از گذشت مدتی متوجه شد که عروسک آنابل خودبهخود در قسمتهای مختلف خانه حضور پیدا میکند و پیامهای ترسناکی مانند «کمکم کنید» را مشاهده میکند. گفته میشود که یک بار نیز این پرستار متوجه میشود که عروسک در حال خونریزی بوده است. اد و لورین وارن بهعنوان متخصصین امور فوقطبیعی وارد این قضیه میشوند و دست آخر مشخص میشود که ارواح خبیثه عروسک را تسخیر نکرده بودند، اما کنترل این عروسک را در دست دارند و به همین دلیل نیز اد و لورین وارن ترجیح میدهند عروسک آنابل را به موزه خودشان که پر از چیزهای عجیب و غریب و وحشتناک است انتقال دهند.
در حال حاضر از داستان این عروسک وحشتناک، دو فیلم با نامهای «آنابل» و «آنابل: آفرینش» ساخته شده است.
وحشت در آمیتیویل
این فیلم داستان واقعی قتلهای خانواده دِفو (DeFeo)، را روایت میکند که از قرار معلوم در خانهای شیطانزده زندگی میکردند. داستان از آنجا شروع میشود که در تاریخ ۱۳ نوامبر سال ۱۹۷۴، راس ساعت ۳:۱۵ دقیقه بامداد، پسر کوچک خانواده، اسلحه شاتگان پدر را سرقت میکند و با این اسلحه جان تمام اعضای خانواده را در خانهشان در آمیتیویل واقع در ایالت نیویورک میگیرد. این پسر مدعی میشود صدای وحشتناکی از داخل خانه او را به انجام این قتلهای خونین وادار کرده بود.
این پسر بابت جرم سنگینی که انجام داده بود به مدت ۲۵ سال روانه زندان میشود و اهالی محله آمیتیویل با خیال راحت دوباره به زندگیهای خودشان مشغول میشوند، غافل از اینکه شیطان هنوز این خانه جنزده را ترک نکرده بود. در نهایت نیز یک سال پس از حادثه آمیتیویل، خانواده لاتز (Lutz)، به این خانه ترسناک اسبابکشی میکنند و دوباره با رویدادهای ترسناک روبرو میشوند.
مدتی بعد نیز جورج، بهعنوان مسنترین فرد خانواده لاتز دقیقاً سر ساعت ۳:۱۵ دقیقه بامداد با صدای شلیک اسلحه از خواب بیدار میشود، او پس از گشت و گذار در خانه متوجه میشود که خبری از کشت و کشتار نیست و این صداها را در ذهنش شنیده است. قضیه شنیدن صدای شلیک اسلحه راس ساعت ۳:۱۵ بامداد بارها برای جورج تکرار میشود.
از طرف دیگر میسی، دختر این خانواده نیز دوستی خیالی با نام جودی پیدا میکند که نام این دوست خیالی، دقیقاً نام یکی از دختران خانواده دفو بود که با شلیک شاتگان کشته شد. خانواده لاتز تنها ۲۸ روز در این خانه وحشتناک زندگی میکنند و به دنبال اتفاقهایی که گفتیم فرار را برقرار ترجیح میدهند تا خانه آمیتیویل برای همیشه بهعنوان خانهای جنزده شناخته شود و فیلم وحشت در آمیتیویل (The Amityville Horror) نیز یکی از جذابترین فیلمهای ترسناک بر اساس واقعیت باشد.
جنزدگی در کنتیکت
فیلم جن زدگی در کنتیکت (The Haunting in Connecticut) داستان واقعی خانوادهای را روایت میکند که به خانهای جدید میروند که ظاهراً این خانه قبلاً مرکز کفن و دفن بوده و ارواح آنرا تسخیر کردهاند.
پسر خانواده اسنِِکِدرز (Snedekers) دچار سرطان میشود و اهالی خانواده تصمیم میگیرند برای راحتتر شدن فرآیند درمان پسرشان در بیمارستان کنتیکت بهخانهای نزدیک این بیمارستان نقل مکان کنند. این اتفاق در دهه ۸۰ میلادی رخ میدهد و پس از مدتی سکونت در این منزل، شصتشان باخبر میشود که در خانهای زندگی میکردند که در گذشته مرکز کفن و دفن بوده است.
مادر خانواده اسکندرز مدعی میشود که پسرش رفتارهای عجیبی پیدا میکند و از هر چیز معمولی و پیشپاافتادهای بهشدت عصبانی میشود. مدتی بعد نیز پسر این خانواده شبح مردی را میبیند که به این پسر دستور حمله به دیگران را میدهد. اطلاعات زیادی در خصوص آسیبهایی که این شبح به خانواده وارد میکند در دسترس نیست، اما در نهایت خانواده اسکندرز برای جنگیری پسرشان دست به دامان کشیش میشوند.
تمامی این روایتها در فیلم «جنزدگی در کنتیکت» با جذابترین حالت ممکن بازگو میشود و با فیلمی طرف هستیم که وحشت و دلهره، یک لحظه مخاطب را به حال خودش وا نمیگذارد. جالب است بدانید خانواده اسکندرز برای کمک به پسرشان از اد و لوین وارن بهعنوان کارشناسان حرفهای نیز کمک میگیرد.
ورونیکا
این فیلم درخصوص دختر اسپانیایی نوجوانی است که با استفاده از تخته احضار ارواح ویجا به فکر احضار روح میافتد و دردسرهای زیادی درست میکند. ماجرای فیلم ورونیکا (Veronica) از آنجایی شروع میشود که در سال ۱۹۹۲، دختری با نام استفانی گوتیرز (Estefania Gutierrez)، هوس احضار روح در دبیرستان به سرش میزند. چند ماه بعد نیز این دختر در بیمارستان از دنیا میرود.
از قرار معلوم این دختر نوجوان قبل از مرگ دچار صرع شده بود و اشباح ترسناکی را میدید. قضیه به همینجا ختم نشد و نزدیک به یک سال پس از مرگ این دختر نوجوان، خانواده او با پلیس تماس میگیرند و مدعی میشوند که اتفاقات فوقطبیعی در منزل آنها رخ میدهد. مامورین پلیس به منزل اعزام میشوند و در ابتدا حرفهای این خانواده را باور نمیکنند تا اینکه در نهایت صداهای ترسناکی میشوند و به همین دلیل نیز مقامهای قضایی، خانهای که استفانی گوتیرز در آن زندگی میکرد را خانهای مرموز و ترسناک اعلام میکنند.
غریبهها
فیلم غریبهها (Strangers)، نگاهی ترسناک به ذهن هیولاهایی دارد که از جرم و جنایت ابایی ندارند. این فیلم را برایان برتینو (Bryan Bertino)، کارگردانی کرده و مدعی است داستان آن را از حادثهای ترسناک که برای او در کودکی اتفاق افتاده، الهام گرفته است. از قرار معلوم زمانی که برایان برتینو در کودکی در خانهای زندگی میکرد و زندگی خوبی داشت تا اینکه شبی از شبها که پدر و مادرش خانه نبودند، زنگ در بهصدا در میآید و خواهر کوچکتر برایان در را باز میکند.
جلوی در چند نفر غربیه که در آن محله زندگی نمیکردند قرار داشتند و وارد خانه میشوند و ترس و وحشت را بر سر برایان آوار میکنند. ظاهراً برایان از این ماجرا جان سالم به در میبرد و در بزرگسالی روایتی ترسناک از حادثهای که برایش اتفاق افتاده بود را به تصویر میکشد. این روایت به یکی از فیلمهای عجیب و ترسناک تاریخ سینما تبدیل میشود که حتی پوستر این فیلم نیز ترس را به زیر پوست مخاطب روانه میکند.
حتی اگر اهل فیلمهای ترسناک هم نباشید باز هم مطمئن هستیم نام فیلم جنگیر، (The Exorcist)، را شنیده باشد و چه بسا که این فیلم را دیدهاید. این فیلم داستان واقعی دختری ۱۴ ساله را با نام رولند دُو (Roland Doe)، را روایت میکند که در سال ۱۹۴۹ رفتار عجیب و غریبی از خودش نشان میدهد. خانواده او مدعی میشوند که لوازم منزل بیدلیل به هوا پرت میشوند و بدن دُو نیز بیدلیل زخمهای سختی بر میدارد. در این خانه صداهای ترسناکی نیز شنیده میشود.
پزشکان از دلیل زخمهای بدن این دختر و رفتار عجیبی که دارد چیزی سر در نمیآورند و در نتیجه دست به دامان کلیسا میشوند و پدر ریموند بیشاپ (Raymond Bishop)، برای جنگیری این دختر اقدام میکند. این پدر روحانی در یاداشتهایش نوشته بود که نیمهشب میخواست به رولند دُو آب مقدس بدهد، اما شیطان اجازه این کار را نمیداد و بدن دختر به طرز وحشتناکی زخمی شد و شیطان عبارت «سلام» (Hello)، را روی پاها و سینه این پدر مقدس حک کرد.
پس از چندین بار جنگیری، شیطان از بدن این دختر خارج میشود، اما از آن زمان به بعد رولند دُو هرگز در خصوص اتفاقی که صورت گرفته بود با رسانهها صحبت نمیکند.
این فیلم نیز داستان واقعی دختری است که توسط شیطان تخسیر شده بود، این دختر آنهلیز میشل (Anneliese Michel) نام داشت و زمانی که تازه ۱۷ ساله شده بود حضور شیطان را در جسمش حس کرد. آنهلیز میشل برای درمان به پزشک مراجعه کرد و دکترها تشخیص دادند که او دچار صرع شده است، در نتیجه برای درمان وی دارو تجویز کردند.
اما این داروها دوای درد آنهلیز میشل نبود و در کنار اینکه گاه و بیگاه دچار صرع میشد، مدعی بود تصاویر وحشتناکی را نیز در ذهناش مشاهده میکند و ندایی در گوش او دائم فریاد میزند که گناهکار است. آنهلیز میشل در پی این عوارض دچار افسردگی میشود و به کلیسا رو میآورد.
گفته میشود او برای طلب مغرفت، روزی ۶۰۰ بار سجده میکرد و همین سجدهها باعث شد تا درنهایت دچار شکستگی زانو بشود. آنه لیز میشل این شرایط دشوار را تحمل کرد تا به سن ۲۳ سالگی رسید و در آن زمان دیگر دارویی نبود که مصرف نکرده باشد. این دختر بیچاره در عرض مدت ۱۰ ماه، حدود ۶۷ بار مورد جنگیری قرار گرفته شده بود و در نهایت نیز دست از خورد و خوراک برداشت و در سال ۱۹۷۶ از دنیا رفت.
ناگفته نماند پدر و مادر آنهلیز میشل و کشیشهایی که با او در ارتباط بودند پس از مرگ این دختر به دلیل کوتاهی در رسیدگی به وی متهم شناخته شدند و کار پرونده آنهلیز میشل به نبشقبر کشید، اما در نهایت کسی مجرم شناخته نشد. در سال ۲۰۱۳ خانه آنهلیز میشکل دچار آتشسوزی شد و بسیاری از افرادی که از این داستان وحشتناک باخبر بودند این آتشسوزی را به ارواح خبیث ربط دادند.
در این قسمت نیز به یکی از مشهورترین فیلمهای ترسناک رسیدیم که داستان آن به اندازهای دلخراش است که کسی باور نمیکند از روی داستان واقعی ساخته شده باشد. کشتار با ارهبرقی در تگزاس ماجرای چند جوان مسافر را به تصویر میکشد که در سر راه به خانوادهای آدمخوار بر میخورند.
شخصیت منفی اصلی فیلم کشتار با ارهبرقی در تگزاس با نام «صورت چرمی» شناخته میشود و این شخصیت بر اساس قاتل واقعی با نام اد گین (Ed Gein)، ساخته شده است. گین در اوایل دهه ۱۹۰۰ میلادی در ویسکانسین متولد شد و با تربیتی وابسته به مادرش بزرگ میشود. از قضای روزگار مادر او از دنیا میرود و همین قضیه شکست شخصیتی گین را به دنبال داشت.
این قاتل بیرحم که به قصاب پلینفیلد (the Butcher of Plainfield) نیز معروف شده بود، چندین قتل فجیع انجام میدهد و مزار دختران و زنان تازهدفن شده را نقشقبر میکرد. او با استفاده از اعضای بدن زنهای مرده، برای خودش لباس درست کرده بود تا از این طریق وانمود کند که به جای مادراش قرار دارد. حتی لامپها و کاسههای خانه این قاتل نیز از اعضای بدن انسان شناخته شده بود و کندن پوست صورت مقتولین و درست کردن ماسک از آنها باعث شده بود تا به وی لقب «صورت چرمی» بدهند.
ارواح خبیثه
داستان فیلم «ارواح خبیثه»، (Poltergeist)، قسمتی وحشتناک از زندگی خانوادهای را روایت میکند که خانهای جنزده خریداری کردهاند، از قرار روزگار این خانه بالای تپهای قرار دارد که قبلاً گورستان بومیهای آمریکایی بوده است. فیلمنامه این فیلم بر اساس داستان واقعی خانواده هرمان از لانگآیلند نیویورک نوشته شده و این خانواده مدعی بود خانه آنها توسط ارواح خبیثه کنترل میشد و این ارواح شبها بالای خانه پرواز میکردند.
خانواده هرمان در نهایت از این خانه جنزده فرار میکنند، اما داستان تسخیر این خانه همچنان بابرجا میماند و دستمایه ساخت فیلم ارواح خبیثه میشود.
هنگامی که غریبهای تماس میگیرد
داستان واقعی پرستار بچهای که از جانب یک تماسگیرنده ناشناس ترسانده میشود خمیرمایه اصلی فیلم هنگامی که غربیهای تماس میگیرد (When a Stranger Calls) را تشکیل میدهد.
این فیلم بر اساس ماجرای واقعی قتل جانت کریسمن، (Janett Christman)، پرستار بچه ۱۳ سالهای ساخته شده که در سال ۱۹۵۰ به قتل میرسد و راز قتل او برای همیشه نامشخص باقی میماند. کریسمن در زمان حیات خود و وقتی که ۱۳ سال داشت از بچه ۳ سالهای با نام گِرگ روماک (Greg Romack)، نگهداری میکرد. همهچیز بهخوبی پیش میرفت تا اینکه یک شب این دختربچه با پلیس تماس میگیرد و درخواست کمک میکند.
این تماس به اندازهای کوتاه بود که پلیس نمیتواند آدرس دخترک را ردیابی کند، در نتیجه وقتی آقا و خانم روماک به منزل باز میگردد با بدن بیجان کریسمن روبرو میشوند که غرق در خون است. ظاهراً فردی پس از تجاوز به این دختر، او را با سیم برق خفه میکند. پلیس تحقیقات گستردهای را در خصوص مرگ این دختر انجام میدهد، اما این تحقیقات نتیجهای ندارد و نیروهای پلیس بدون اینکه متهمی را دستگیر کنند مدعی میشوند قاتل فردی بوده که به وضعیت خانه روماکها آشنایی کامل داشته و با علم به اینکه این دختر در این خانه تنها است، پس از رفتار ناشایست، او را به قتل رسانده است.
شباهت کامل
فیلم شباهت کامل (Dead Ringers)، محصول سال ۱۹۸۸ است و ماجرای مرگ مرموز دو برادر دوقلوی عجیب و غریب را روایت میکند. دوقلوهای مارکوس در این فیلم به لحاظ ژنتیکی، زندگی و حتی مرگ به یکدیگر شباهت کامل دارند و به همین دلیل نیز این فیلم شباهت کامل نامگذاری شده است.
استوارت و سیریل مارکوس، دو دوقلوی مرد ۴۵ ساله بودند که اعتیاد شدیدی به داروهای مسکن و خوابآور داشتند و از قرار معلوم همین اعتیاد کار دست آنها میدهد. ظاهراً این دو برادر دوقلو بر اثر مصرفبیش از حد داروهای مسکن از دنیا میروند، اما بعدها سرنخهایی نیز از تلاش این برادرها برای ترک داروهای اعتیادآور پیدا شد. این داستان ترسناک روایتهای مختلفی دارد و گفته میشود سیریل چندین روز بیشتر از برادر دوقلوی دیگرش زندگی میکند و در نهایت دست به خودکشی میزند.
آروارهها
فیلم آروارهها (Jaws)، فیلم بسیار شناخته شدهای در دنیای فیلمهای ترسناک و دلهرهآور است و استیوناسپیلبرگ، کارگردان پرآوازه سینما در این فیلم داستان حمله کوسهای وحشتناک را به تصویر کشیده است. این فیلم تا سال ۱۹۷۷ پرفروشترین فیلم دنیا بود و در فهرست ۲۵۰ فیلمبرتر دنیا در پایگاه آی. ام. دیبی قرار دارد.
داستان حمله کوسه سفید و بزرگی که در این فیلم به کسی رحم نمیکند از کوسه بزرگی که در سال ۱۹۱۶ برای اولین بار در سواحل نیوجرسی مشاهده شد و به شناگران حمله کرد الهام گرفته شده است. ماجرای اولین حمله این کوسه بزرگ به سال ۱۹۱۶ باز میگردد که در آن زمان یک کوسه سفید بسیار بزرگ به جوان ۲۵ سالهای با نام چارلز ونسانت (Charles Vansant)، حمله کرد و این جوان از شدت خونریزی جان باخت. هنوز ۵ روز از این واقعه دلخراش نگذشته بود که یک جوان دیگر مورد حمله کوسهای سفید و بزرگ قرار گرفت و کشته شد. مدتی بعد نیز همان کوسه به یک مرد و پسربچه حمله کرد و هر دوتای آنها را کشت. ۳۰ دقیقه بعد از این حمله مرگبار نیز کوسه سفید به شناگر دیگهای حمله کرد که این شناگر خوشبختانه توانست از چنگ این کوسه فرار کند.
این موارد باعث شد تا جورج برِگز (George Burgess)، زیستشناس معروف حمله این کوسه سفید بزرگ را منحصر به فردترین حمله کوسه به انسان در طول تاریخ قلمداد کند. از این واقعه مرگبار کتابی با نام «آروارهها» نوشته پیتر بنچلی (Peter Benchley)، نوشته شد و استیون اسپیلبرگ این کتاب را به یکی از بهترین فیلمهای سینمای وحشت دنیا تبدیل کرد.
دختر همسایه
فیلمهای زیادی با نام «دختر همسایه» ساخته شده، اما فیلم دختر همسایهای که از آن صحبت میکنیم محصول سال ۲۰۰۷ است و داستان واقعی پسری را روایت میکند که برای نجات دختر همسایهاش از دست خانوادهای که اعضای آن بیمار روانی هستند تلاش میکند. این فیلم از روی یکی از فجیعترین جنایتهای ایالت ایندیانا اقتباس شده و به قتل وحشتناک دختری با نام سیلویا لایکنز (Sylvia Likens)، میپردازد. سیلویا ۱۶ سال بیشتر نداشت که جنازهاش در زیرزمین خانهای که در آن بهصورت موقت زندگی میکرد پیدا شد.
پدر و مادر واقعی سیلویا او و خواهرش را بهصورت موقتی در خانه زنی با نام بانیسفسکی (Baniszewski)، قرار میدهند و سه ماه بعد در تاریخ ۲۶ اکتبر سال ۱۹۶۵ جنازه سیلویا در حالی که از سوتغذیه و زخمهای زیاد جان داده بود پیدا میشود. از قرار معلوم این زن به همراه فرزندان خودش و بچههای همسایهها، سیلویا را شکنجه میدهد و جان او را میگیرد.
با تلاش مامورین پلیس، بانیسفکسی گرفتار چنگال قانون میشود و ۲۰ سال از عمر خود را در زندان سپری میکند تا اینکه در نهایت عفو میگیرد و آزاد میشود. سه فرزند بانیسفکسی نیز که در شکنجه و مرگ سیلویا دست داشتند بین ۲ تا ۷ سال به زندان محکوم میشوند.
تسخیر
این فیلم داستان واقعی خانوادهای است که توسط روحی شیطانی شکنجه میشوند. این روح در جعبهای با نام دیبوک (Dibbuk box)، حضور دارد. برای آن دسته از کاربرانی که میخواهند بدانند دیبوک چیست باید بگوییم گفته میشود که دیبوک روحی شیطانی و خبیث است که از جهنم گریخته و در این جعبه نگهداری میشود.
ماجرا واقعی داستان فیلم تسخیر (The Possession)، از این قرار است که فردی با نام جیمز هاکستون (James Haxton)، جعبه واقعی دبیوک را در وبسایت ایبِی (Ebay)، حراج میکند و مدعی میشود بعد از خریداری این جعبه، اتفاقات ترسناک و مهیبی برای او افتاده است. او مدعی میشود که این جعبه را برای تولد مادرش خریداری کرده بود و از قرار روزگار دقیقاً پس از خرید این جعبه و زمانی که آن را به مادرش هدیه میدهد، پیرزن بیچاره سکته میکند.
این جعبه کابوسهای وحشتناکی را برای مالک آن به دنبال داشت و در کنار جیمز هاکستون، خواهر، برادر و همسر برادرش نیز دچار کابوسهای ترسناکی میشوند که تمام این کابوسها نیز به یکدیگر شباهت کامل داشت. جفری دین مورگان (Jeffrey Dean Morgan)، هنرپیشه معروف سریال مردگان متحرک نیز در این فیلم حضور دارد و از این لحاظ فیلم «تسخیر» برای علاقهمندان این هنرپیشه خالی از لطف نخواهد بود.
تشریفات مذهبی
فیلم تشریفات مذهبی (The Rite)، براساس داستان واقعی کشیشی با نام پدر گری توماس (Gary Thomas)، روایت میشود و جنگیریهایی که با آنها سر و کار داشته را به تصویر میکشد.
جنگیری کار سادهای نیست و به رغم اینکه واتیکان کشیشهای بسیار زیادی در سرتاسر دنیا دارد، اما تنها ۱۴ کشیش رسما از جانب واتیکان اجازه دارند تا در آمریکا جنگیری کنند. پدر گری توماس مدعی تاکنون توانسته ۵ نفر را جنگیری کند و روزانه درخواستهای زیادی برای جنگیری دریافت میکند.
همانگونه که اشاره کردیم جنگیری کار سادهای نیست و پدر توماس به مدت ۳ ماه در رم آموزش جنگیری میدید. او این دوره آموزشی را در سال ۲۰۰۵ به پایان رساند و پس از وارد شدن به دنیای جنگیرها مدعی شد چیزهایی دیده است که قبل از جنگیر شدن هرگز در تمام عمرش مشاهده نکرده بود. در فیلم» تشریفات مذهبی» آنتونی هاپکینز، هنرپیشه افسانهای سینما نقش پدر توماس را بر عهده دارد و بازی بینقص او به باورپذیرتر بودن این فیلم کمک زیادی کرده است.
برکه گرگ
فیلم برکه گرگ (Wolf Creek) داستان رویارویی سه مسافر با قاتلی دیوانه و روانی است. داستان واقعی و ترسناک این فیلم از رویدادی دلخراش و واقعی در دهه ۹۰ میلادی اقتباس شده است و از قرار معلوم در آن زمان در منطقهای به نام «برکه گرگ» در استرالیا قتلهای دلخراشی صورت میگیرد. این قتلها را فردی با نام ایوان میلات انجام (Ivan Milat) داده بود و به دلیل قتل و شکنجه مسافرها، به قاتل مسافرهای گذری (the Backpacker Killer) معروف شده بود.
میلات پس از دستگیری، ادعای بیگناهی میکند، اما از آنجایی که شواهد بر علیه او بودند، به شکنجه و کشتن دستکم ۷ نفر محکوم میشود. در این بین بعضی از اهالی این منطقه نیز بر این باور بودند که میلات قتلهای بیشتری انجام داده و جان انسانهای بیگناه زیادی را گرفته است.
زندهزنده خورده شده
این فیلم به روایت داستان واقعی هتلداری ثروتمند و اهل تگزاس میپردازد که جنون آزار و اذیت انسانها را دارد و آنها را زندهزنده خوراک تمساحش میکند. قضیه فیلم «زند هزنده خورده شده» (Eaten Alive) از این قرار است که فردی با نام جو بال (Joe Ball)، در اوایل سالهای ۱۹۰۰ میلادی هتلی در تگزاس داشت و در این هتل چندین تمساح نگهداری میکرد. او که ظاهراً مرد خانمبازی بود و با چندین تن از پیشخدمتهای این هتل نیز رابطه داشت از لحاظ روانی نیز دچار مشکل بود و علاقه زیادی به آزار و اذیت و شکنجه افراد نشان میداد.
در این بین گزارش میشود که ۳ نفر از پیشخدمتهای هتل ناپدید شدهاند و پس از تحقیقات گسترده کاشف به عمل میآید که جو بال دو نفر از این پیشخدمتها را به قتل رسانده بود و از آنجایی که جنازهای پیدا نشد بسیاری به این فکر افتادند که پیشخدمتهای بیچاره را زندهزنده خوراک تمساح کرده است. در نهایت وقتی پلیس برای دستگیری جو بال به هتل مراجعه میکند، این قاتل خبیث که تحمل رویارویی با قانون را نداشت با شلیک گلوله به قلبش، خودکشی میکند.
آبهای آزاد
فیلم «آبهای آزاد» (Open Water) داستان واقعی و وحشتناک یک زوج را روایت میکند که در بهدنبال گم کشتیشان، مجبور میشوند در وسط اقیانوس برای ادامه حیات تلاش کنند. تام و الین لانجرگان (Tom and Eileen Longergan) نام این زوج بدشانس است، آنها شناگران و غواصان ماهری بودند که برای غواصی به دیواره بزرگ مرجانی واقع در استرالیا در سال ۱۹۹۸ عزیمت میکنند و کشتی که آنها را به این منطقه برده بود به ناگاه آنها را تنها در میان اقیانوس رها میکند و هرگز خبری از این زوج غواص پیدا نمیشود.
حتی شرکت غواصی که با آنها همکاری داشت نیز تا ۲ روز بعد از ناپدید شدن آنها، از اینکه این غواصها گم شدهاند باخبر نمیشود تا اینکه در نهایت با پیدا شدن پاسپورت و لوازم شخصی آنها، مشخص میشود که این زوج در حین غواصی ناپدید شدهاند. چندین ماه از این حادثه دلخراش میگذرد تا اینکه در نهایت لوازم غواصی تام در فاصلهای بسیار دورتر از جایی که ناپدید شده بودند پیدا میشود.
تام در میان لوازم غواصی خود یاداشتی با این مضمون گذاشته بود که فردی با نام ام. وی اَتور اج (M.V. Outer Edge)، ما را در دریا رها کرده است. او در این یادداشت درخواست کمک کرده بود. بعدها لوازم غواصی الین نیز در ساحل پیدا میشود و در این لوازم هیچ خبری از حمله کوسه یا درگیری و خشونت مشاهده نشده بود. به این ترتیب بهرغم اینکه مردن این زوج غواص کاملاً مسلم بود، راز کشتهشدن آنها هرگز برملا نشد و جنازههایشان نیز هرگز پیدا نشد.
کابوس در خیابان الم
در این قسمت به یکی از آثار کلاسیک و جذاب سینمای وحشت رسیدیم که نسخههای مختلفی از آن منتشر شده است، نسخه اصلی فیلم «کابوس در خیابان الم» (A Nightmare On Elm Street) به سال ۱۹۸۴ باز میگردد و در سال ۲۰۱۰ نیز نسخه جدیدی از این فیلم بازسازی شد. این فیلم داستان قاتلی با نام فردریک چارلز کروگر است و ایده ساخت آن از مقالهای که در لسآنجلس تایمز چاپ شده اقتباس گردید
قضیه از این قرار است که فِردی کروگر (Freddy Krueger) چند کودک بیگناه را به قتل میرساند، ظاهراً او دستکشی بهدست داشت که در نوک انگشتان این دستکش تیغاصلاح کار گذاشته بود و با همین دستکش جان انسانها را میگرفت. کروگر پس از این قتلها دستگیر میشود و قاضی به دلایل نامشخصی او را موقتاً آزاد میکند، اما والدینی که در خیابان الم زندگی میکردند از ترس اینکه کروگر دوباره فکر کشتن بچهها به سرش بزند او را زندهزنده میسوزانند.
فِردی از دنیا میرود، اما روح او در کابوسهای شبانه به سراغ مقتولانش میآید و یکی پس از دیگری آنها را میکشد. همانگونه که کاملاً پیداست این داستان با واقعیت سازگار نیست، اما ظاهراً واقعاً کودکی در خواب، رؤیای فِردی را با دستکشهای ترسناک و مخصوصاش در حالی که صورت و بدنش کاملاً سوخته میبیند و پس از بیدار شدن از خواب به اندازهای ترسیده بود که تصمیم میگیرد تاجایی که میتواند بیدار باشد. در نهایت این کودک نمیتواند به خوبآلودگیاش غلبه کند و خوابش میبرد. مدتی بعد نیز پدر و مادرش صدای جیغ و فریاد میشوند و پس از رسیدن به تختخواب پسرشان متوجه میشوند که او در خواب از ترس جان خودش را از دست داده بود.
در این قسمت به پایان فهرست جذابترین فیلمهای ترسناکی رسیدیم که بر اساس داستان واقعی ساخته شدهاند. پیشنهاد میکنیم اگر شما هم اهل فیلمهای ترسناک هستید و فیلمهای وحشتناکی را میشناسید که بر اساس داستان واقعی ساخته شدهاند و در این فهرست به آنها اشاره نکردیم، نام و توضیحات این فیلمها را با ما و سایر خوانندهها در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.
منبع: برترین ها
مطلبی دیگر از این انتشارات
۱۰ فیلم سینمایی برتر با موضوع زندان
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیشنهاد 5 فیلم خوب برای ایام کرونا
مطلبی دیگر از این انتشارات
هنرمندان مشهوری که در فقر مطلق از دنیا رفتند