شاید برای میری هم اتفاق بیفتد

اولین فیلمی که از «مازیار میری» دیدم، «پاداش سکوت» بود. فیلمی متفاوت و منسجم درباره دفاع مقدس. «کتاب قانون» هم با این که فیلمی کاملا متوسط بود اما نا امید کننده نبود.
«گاوصندوق» هم در زمان خودش به نظرم سریال جالب توجهی بود.
با «سعادت آباد» اما میری جهش بلندی در فیلمسازی داشت، با این که فیلم مورد علاقه ام نبود اما در اهمیتش نمی توان شک کرد. فیلم بعدی اش «حوض نقاشی» با این که به شدت مورد غضب منتقدان قرار گرفت، محبوب من در زمان نمایشش چه در جشنواره چه در اکران بود. قصه روان و تاثیر گذار به اضافه ساده بودن کارگردانی – که میری به آن همیشه پایبند بوده – محصول دلنشینی را به وجود آورده بود.

سریال «گاهی به پشت سر نگاه کن» کم و بیش نشان از افول میری داشت اما وقتی کار به سارا و آیدا رسید، به اصطلاح «همه چیز تمام شد» !
نتیجه ی ایده ی تلویزیونی، دیالوگ های خام، روابط جا نیفتاده، کاراکتر های تک بعدی محض، بازی های غلو آمیز وقتی به همان اجرای ساده میری اضافه می شود فیلمی است فاقد جذابیت نه برای مخاطب عام نه خاص ( اگر این دسته بندی را قبول داشته باشیم ). از همه بدتر و تاسف بارتر پایان بندی عجیب فیلم است که دقیقا از flight فیلم مطرح رابرت زمه کیس کپی برداری شده و مایوس کننده است.
اگر آواز خوانی غزل شاکری که هیچ ارتباطی به درام‌ ندارد را از «سارا و آیدا» حذف کنیم، نمونه اش را بارها در «شاید برای شما اتفاق بیفتد» دیده ایم !